بازخوانی پرونده یک پرواز
بازخوانی پرونده یک پرواز
همهمه بین مسافران میافتد. عدهای که بیشتر طلبه هستند میگویند: «احتمالاً تا به مقصد برسیم؛ نماز صبحمان قضا میشود.» مأمور پرواز اعلام میکند: «داخل هواپیما جایی برای نمازخواندنِ مسافران آماده میکنیم. بفرمائید به سمت هواپیما.»
سحر روز 29 فروردین 1396 ـ فرودگاه زاهدان
ساعت 4:00/ مأمور بلیت صدا میزند: «مسافرانِ تهران، همه کارت پرواز گرفتهاند؟!»
ساعت 4:20/ مسافران کمکم اطراف گیت خروجی جمع میشوند. گویا پروازِ «چهار و سی دقیقه»، کمی تأخیر دارد.
ساعت 4:35/ صدای اذان در فرودگاه زاهدان طنین میگیرد.
همهمه بین مسافران میافتد. عدهای که بیشتر طلبه هستند میگویند: «احتمالاً تا به مقصد برسیم؛ نماز صبحمان قضا میشود.» مأمور پرواز اعلام میکند: «داخل هواپیما جایی برای نمازخواندنِ مسافران آماده میکنیم. بفرمائید به سمت هواپیما.» یکی از طلبهها، جلو میآید و میگوید: «داخل هواپیما برای صد و خوردهای مسافر، جای نماز خواندن نیست. اجازه بدهید ما نماز را بخوانیم و بعد سوار شویم.» مأمور میگوید: «پرواز ما نزدیک دو ساعت است و ما به خاطر نمایش هوائی
آقای رئیس! من جوانانِ خوشتیپ و سرمهای پوشِ زیادی را دیدهام که هر روز صبح، در شهرک اکباتان و امثال آن، سر درس خلبانی حاضر میشوند. آیا در واحدهای درسیِ این طوفانزدگانِ عشق پرواز، واحدهای اخلاقیمعرفتی هم گنجاندهاید؟ دو کلمه حرفِ دین؟ که بتواند در لحظات پر استرس پرواز، علاوه بر سایر چکلیستهای علمی، به کارشان بیاید؟
ارتش، قبل از ساعت 7:30 باید تهران باشیم و الا مهرآباد اجازه فرود نخواهد داد.» طلبه اصرار میکند: «پس بگذارید ما پای پلهکان هواپیما نمازمان را بخوانیم.»
مأمور شرکت تفتان، اجازه میدهد.
ساعت 4:40/ در میان جمعیتی که از پلهکانِ «امدی82» بالا میرود؛ بیست و پنج نفر، روی آسفالت رمپ، نماز صبح را به جماعت آغاز کردهاند.
کپـتِن، که تحت فشار برنامه پرواز است؛ و تأخیر ده دوازده دقیقهای، او را عصبی کرده است؛ نگاهی با خشم به نمازگزاران میاندازد و دستور میدهد خودروی پلهکان از هواپیما جدا شود.
ساعت 4:42/ نماز جماعت مسافران تمام میشود ولی هواپیما چشمکزنان به سمتِ رانوِی دور میشود.
ساعت 4:48/ عاقبت برج زاهدان، اجازه تیکآف را صادر میکند و در میان بهتِ جاماندگان، ابوطیاّرهی مکدانِل، از زمین کنده میشود.
چند ساعت بعد خبر میپیچد و جنجال زیادی به پا میکند.
طلبهها به خبرنگاران میگویند: «ما هماهنگ کرده بودیم ولی خلبان با ما لجبازی کرد.»
مالک شرکت هوایی تفتان، فوراً جلوی دوربین حاضر میشود و در مصاحبهای ضمن عذرخواهی اعلام میکند: «ما داخل پرواز، جایی برای اقامه نماز در نظر گرفته بودیم ولی مسافران، تشخیص دادند که باید در صحن فرودگاه نماز بخوانند! ضمن پوزش از مسافران آنها را با پرواز دیگری بصورت رایگان خواهیم فرستاد.»
روز بعد، سازمان هواپیمائی کشوری، خلبان را مقصر شناخته و برای 15 روز، تعلیق مینماید.
و جنجالها و اظهار نظرها به اوج میرسد.
...
به طور کلی، اینجا دو نظر وجود داشت:
یک: برخی مثل مالکِ شرکت هوائیِ مربوط، معتقد بودند که: «در پرواز شرائط اقامهی نماز فراهم بوده و خلبان نمیبایست تعلیق میشد. به علاوه، کسی که پرواز و دیگر مسافران را معطّلِ خود میکند؛ مرتکب «حق الناس» شده است!»
خیلی از مردم هم دست به تایپ و کامنت شدند و با فحش و جسارت به محضر آن 25 مسافر، نظر شریف خود را اعلام کردند! مخصوصاً این که آن نمازگزاران، طلبه بودند و بهتر میشد عقدهی دل وا کرد!
دو: برخی هم مثل سازمان هواپیمائیِ کشوری، میگفتند: «زمان ادای وظائف شرعی از هر چیزی مهمتر است و ما قبلاً رعایتِ ساعاتِ نماز را به شرکتهای هوایی گوشزد کردهایم. برای همین خلبان پرواز، مقصر شناخته شده و تعلیق شد. بعد از این هم با هرگونه اهمال شدیداً برخورد خواهد شد.»
نظر شریف شما چیست؟ کدام گروه درست میگویند؟
من با خیلی از دوستان خلبان، که در دینداری و ارادتِ آنها به ساحت مقدسِ «نماز»، ذرهای شک ندارم؛ در این موضوع صحبت کردم. حتّی با یکی از مسئولینِ ارشدِ آن پرواز هم گفتوگوی داغی داشتم که اتفاقاً اولش با تندی همراه بود. او میگفت: «شما آخوندها فلان و فلان...» و من میگفتم: «شما خلبانها فلان و فلان...»! ولی بعد از لَختی، گفتمان به آرامش گرائید و مواضعمان به هم نزدیک شد!
چیزی که همهی برادرانِ خلبان، در آن اتفاق نظر داشتند و شاید به ذهن شریف شما هم رسیده باشد؛ این بود که: «احتمالاً فشار بیش از حد روی خلبان برای پرواز سریع و انجام صحیحِ فلایت پـلَن، و احیاناً اعتراض مسافران، خلبان را به چنین تصمیمی وادار کرده است.»
من هم اضافه میکنم: «از طرفی حق الناس و حق مسافران در پروازِ به موقع هم، چیزی نیست که به این راحتی بتوان از آن
نکته آخر اینکه ای کاش میشد «تنظیم ساعت پروازها» بهصورت قانونی در بیاید و مسلّم الاجرا باشد. تا کاسهها بیش از این بر سر دین و دینمداران نشکند. که آنها فقط دو دقیقه فرصت نماز خواسته بودند! آن هم روی آسفالت سیاه و روغنیِ رَمپ فرودگاه!
گذشت.»
اما از طرفی همه میدانیم که آن روحانیونِ بیچاره، از مسئول پرواز اجازه گرفته بودند و هر چه و هر که بوده؛ در چشم مسافران به عنوانِ ناخدای اصلیِ جریان، قلمداد شده است. و این مسئله، شاهکلیدِ اصلی داستان است که البته حقالناس را هم پوشش میدهد. به تعبیر بهتر، اگر مسئول پرواز اجازه نداده بود؛ مسافرینِ محترم بایستی حق الناس را رعایت میکردند و داخل پرواز نماز خود را به جا میآوردند، حتی به صورت نشسته. و یا به قیمت جا ماندن از پرواز.
اما مسئول محترم که چنین اختیاری داشت، اجازه داد. اتفاقی بارها در شرائط مشابه افتاده است. اما این بار شاید، خلبانِ بیحوصله از آن خبر نداشت.
نکته آخر این که ای کاش میشد «تنظیم ساعت پروازها» به صورت قانونی در بیاید و مسلّم الاجرا باشد. تا کاسهها بیش از این بر سر دین و دینمداران نشکند. که آنها فقط دو دقیقه فرصت نماز خواسته بودند! آن هم روی آسفالت سیاه و روغنیِ رَمپ فرودگاه!
و تأسی کرده بودند به مولا علی علیهالسلام که در طوفانِ جنگ صفّین، گاه چشمهای مبارکش به سمت خورشید میچرخید. ابن عباس پرسید: «یا علی چرا چنین میکنی؟» فرمود: «میخواهم بدانم کی ظهر میشود تا نماز بخوانیم.» ابن عباس گفت: «حال مگر وقت نماز است؟! ما در حالِ جنگیم!» امام فرمود: «ما برای نماز میجنگیم!»
...
و یک سؤال از رئیس سازمانِ هواپیمائیِ کشوری.
آقای رئیس! من جوانانِ خوشتیپ و سرمهای پوشِ زیادی را دیدهام که هر روز صبح، در شهرک اکباتان و امثال آن، سر درس خلبانی حاضر میشوند. آیا در واحدهای درسیِ این طوفانزدگانِ عشق پرواز، واحدهای اخلاقیمعرفتی هم گنجاندهاید؟ دو کلمه حرفِ دین؟ که بتواند در لحظات پر استرس پرواز، علاوه بر سایر چکلیستهای علمی، به کارشان بیاید؟ و نه فقط برای یک نماز صبح بیسپنج نفره؟
gally، جای کوچک اما خوبی برای اقامه نماز در هواپیماست. حتی برای فرشتههای کوچک...
دیدن این عکس مشهور هم خالی از لطف نیست.
پلیس فرودگاه دنور، در پی فرمان نژادپرستانه ترامپ، اجازه نماز خواندن به چند مسلمان نداد. اما مردم اطراف مسلمانان حلقه زدند تا پلیس مزاحم نشود!