سیراب در سرابآن مرد ، با تمام توانش درعصر انجماد خردها در دوره نیاز سترون با آیه های روشنی ، از " شب" گذشته بود با یک جهان امید از راه می رسید با دعوتی به سان پدر، گرم با منطقی برنده ، چو شمشیر با سینه ی غمین و پراز درد با دانشی به وسعت جنگل تنها، میان جمع فریاد می کشید زندانیان خسته ی شب را از بند می رهاند اوسرو سرفراز زمان بود سیراب در سراب روئیده در کویر او یک ستاره بود ، فروزان برقی زخشم چشمه ی خورشید افسوس آن معلم بیدار در متن یک تحول جاوید ناگه به خون نشست افسوس آن ستاره ی تابان در اوج یک طلوع گردید ناپدید اما زکلمه کلمه آن مرد در روزگار کفر صدلاله، از سلاله ی ایمان جوانه زد ایمان نسل روشن امروز مدیون فکر اوست فراوان در مکتب تشیع و توحید این گوش و چشم ما، در قرن بی دفاعی اسلام مردی چنو مدافع آگاه کمتر شنید و دید مردی یگانه بود- آن خالق حماسه و... آن شاهد شهید جواد محدثی |
رد ، با تمام توانش درعصر انجماد خردها در دوره نیاز سترون با آیه های روشنی ، از " شب" گذشته بود با یک جهان امید از راه می رسید با دعوتی به سان پدر، گرم با منطقی برنده ، چو شمشیر با سینه ی غمین و پراز درد با دانشی به ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : پنج شنبه 1382/03/29