تبیان، دستیار زندگی
روابط رژیم شاه با اسرائیل از ابتدای شکل گیری با مخالفتهایی در بین محافل سیاسی ـ اجتماعی روبرو بود. هم زمان با گسترش روابط دو كشور در دهه های 1340 ـ 1350ش. روند مخالفت با نفوذ اسرائیل در ایران، از سوی مخالفان سیاسی ح
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

افشاء نقشه اسرائیل برای ترور امام خمینی

روابط رژیم شاه با اسرائیل از ابتدای شکل گیری با مخالفتهایی در بین محافل سیاسی ـ اجتماعی روبرو بود. هم‌زمان با گسترش روابط دو كشور در دهه‌های 1340 ـ 1350ش. روند مخالفت با نفوذ اسرائیل در ایران، از سوی مخالفان سیاسی حكومت، به‌ویژه روحانیون، افزایش یافت. به همین دلیل روحانیون و گروههای مسلمان بیش از سایر گروههای سیاسی تحت تعقیب قرار گرفته و از مخالفت با اسرائیل منع شدند...

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان

افشاء نقشه اسرائیل برای ترور امام خمینی

روابط رژیم شاه با اسرائیل چه عواقبی را به دنبال داشت؟

روابط رژیم شاه با اسرائیل از ابتدای شکل گیری با مخالفتهایی در بین محافل سیاسی ـ اجتماعی روبرو بود. هم‌زمان با گسترش روابط دو كشور در دهه‌های 1340 ـ 1350ش. روند مخالفت با نفوذ اسرائیل در ایران، از سوی مخالفان سیاسی حكومت، به‌ویژه روحانیون، افزایش یافت. به همین دلیل روحانیون و گروههای مسلمان بیش از سایر گروههای سیاسی تحت تعقیب قرار گرفته و از مخالفت با اسرائیل منع شدند. روحانیون و علمای دینی از همان سالهای پایانی دهة 1320ش. كه تلاشهایی برای آغاز روابط غیررسمی سیاسی بین ایران و اسرائیل صورت گرفت، طی اعلامیه‌های متعددی ایجاد هرگونه رابطه با دولت صهیونیستی را محكوم كردند. البته روند مخالفت روحانیون و اسلام‌گرایان، با نوساناتی چند ادامه یافت. در سالهای نخست دهة 1340 موج جدیدی از مخالفت روحانیون به رهبری امام خمینی(ره) با اسرائیل آغاز شد. در همان حال ساواك و سایر دستگاههای امنیتی و انتظامی، روحانیون مخالف حكومت را هشدار می‌دادند كه سخنی در مخالفت با اسرائیل و روابط آن با رژیم پهلوی بر زبان نرانند. حساسیت رژیم پهلوی و ساواك نسبت به مخالفت مردم با حضور اسرائیل در ایران در تمام سالهای دهة 1340 و دهة 1350ش. كاستی نگرفت. تا جایی كه حتی مخالفان از به كار بردن واژه‌هایی نظیر بنی‌اسرائیل كه در قرآن كریم بدان اشارت رفته بود، منع شدند. آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای در بخشهایی از خاطرات خود در این باره چنین اظهار داشته است:

... متأسفانه در كشورهای دیگر این فرصت را به مردم نمی‌دهند كه اقلاً غصه‌های خودشان را نسبت به این قضایای عظیم امت اسلام بر زبان جاری كنند. شما كشورهای عربی را ببینید. چقدر انسانهایی هستند كه از قضایای مربوط به سازش با دشمن صهیونیستی دلشان خون است ولی نمی‌توانند چیزی بگویند، مثل وضع خود ما در دوران رژیم گذشته، كه آن روز دلهای ما خون بود ولی نمی‌توانستیم چیزی بگوییم.

بنده یك وقتی در قبل از انقلاب به مناسبت تفسیر آیات مربوط به بنی‌اسرائیل در اوایل سورة بقره، چیزهایی را در جمع دانشجویان گفته بودم. بعد بنده را در یكی از بازداشتها، زیر منگنه و سئوال و بازجویی قرار دادند كه چرا شما اسم اسرائیل را آوردید؟ چون من از بنی‌اسرائیل صحبت كرده بودم و بحث مربوط به آیات بنی‌اسرائیل بود! گفتند: چرا اسم اسرائیل را آوردید؟! یعنی در آن دوران، كسی كه تفسیر قرآن هم می‌‌كرد حق نداشت از بنی‌اسرائیل یك كلمه بگوید كه مبادا به متحد آن رژیم خبیث و خائن (پهلوی) كه آن وقت با اسرائیل روابط گرمی داشت بر بخورد. در خیلی از كشورهای اسلامی امروز هم، مثل همان وضع، حاكم است.

مخالفت با اسرائیل محدود به روحانیون و علمای مذهبی نمی‌شد. برخی گروههای سیاسی دیگر نیز ضمن انتقاد از سیاستهای تجاوزكارانه اسرائیل در فلسطین، روابط گسترده این كشور را با رژیم پهلوی محكوم می‌كردند.

علاوه بر مخالفان سیاسی‌ ـ مذهبی، جوّ عمومی جامعه نیز نسبت به اسرائیل غیردوستانه و مخالفت‌آمیز می‌نمود. مراقبتهای شدید ساواك از افراد، مؤسسات و سازمانهای مختلف اقتصادی، فرهنگی، تجاری اسرائیلی و یهودی در ایران حاكی از جوّ عمومی غیردوستانه مردم ایران نسبت به اسرائیل بود. نمونه بارز تدابیر شدید امنیتی ساواك در قبال اسرائیلیها هنگام برگزاری بازیهای آسیایی در تهران و حضور ورزشكاران اسرائیلی در تهران روی داد و ساواك «حدود ده‌هزار نفر از دانشجویان و اشخاص مظنون» را بازداشت كرد. با این احوال هم‌زمان با برگزاری مسابقه فوتبال بین تیمهای ملی ایران و اسرائیل كه به شكست تیم اسرائیل منجر شد، مردم تهران احساسات ضداسرائیلی آشكاری به نمایش گذاشتند.

موساد در مبارزه با مخالفان سیاسی حكومت ایران هم همكاری پیدا و پنهانی با ساواك داشت. در دهه‌های 1340 و 1350ش. كه با گسترش مخالفتهای سیاسی ـ مذهبی، گروههای چریكی متعددی نیز به صف مخالفان حكومت پیوستند، موساد در شناسایی و ردیابی مخالفان حكومت نقش قابل اعتنایی داشت. بسیاری از مخالفان سیاسی حكومت ایران در كشورهای مختلف عربی (به‌ویژه لبنان، سوریه و تا حدی مصر) كه با برخی از گروههای فلسطینی و ضداسرائیلی هم ارتباطاتی داشتند در همكاری مشترك ساواك و موساد شناسایی شده و تحت تعقیب قرار گرفتند.

هم‌زمان با گسترش فعالیت مخالفان سیاسی، موقعیت رژیم پهلوی در داخل و نیز در عرصه‌های بین‌المللی با مشكلاتی مواجه می‌شد و انتقاد از عملكرد حكومت و فشار روزافزون بر مخالفان، به رسانه‌های گروهی جهان، گروههای مختلف حقوق بشر و نظایر آن كشیده می‌شد. در این دوره موساد تلاش می‌كرد تا با بهره‌گیری از رسانه‌ها و مطبوعات تحت كنترل خود چهره‌ای مساعد و موفق از رژیم پهلوی ارائه دهد. روند این همكاریها طی سالهای نخست دهة 1350ش. گسترش یافت و در دوران ریاست جمهوری جیمی كارتر كه با آغاز حركت انقلابی مردم ایران همراه بود سرعت بیشتری گرفت. به رغم اقداماتی از این نوع، در سالهای میانی دهة 1350ش. موقعیت رژیم پهلوی متزلز‌تر از آن بود كه نوشداروهای تبلیغی ـ رسانه‌ای، حتی در سطح بین‌المللی و جهانی، بتواند بر حیات این محتضر شفایی بخشد. همگام با گسترش مخالفتهای سیاسی، موقعیت اسرائیل نیز در ایران مورد تعرض انقلابیون قرار گرفت.

اسرائیل مورد نفرت و كینه انقلابیون بود

در دوران انقلاب، اسرائیل مورد نفرت و كینه انقلابیون بود. موساد تحولات انقلاب ایران را با حساسیت و جدیت پی می‌گرفت و از هر تلاشی در حمایت از رژیم پهلوی فرونمی‌گذاشت. برخلاف سیا كه بسیار دیر متوجه شد رژیم پهلوی دیگر قادر به ادامه حیات نخواهد بود، موساد و نمایندگی سیاسی اسرائیل در تهران كه ارتباط مستقیمی با ساواك داشت، ماهها قبل از سیا به دولت متبوع خود هشدار داد كه شاه ایران در برابر مخالفان مدت طولانی دوام نخواهد آورد و سقوط نهایی رژیم پهلوی حتمی خواهد بود. در همان حال اسرائیل از هر فرصت لازم برای روحیه دادن به شاه و لزوم مقاومت هر چه بیشتر در برابر مخالفان بهره می‌برد. از جمله اسحاق رابین نخست‌وزیر وقت اسرائیل كه در آن هنگام مذاكرات صلح با مصر را دنبال می‌كرد، طی روزهای 25 و 26 شهریور 57 با ارسال پیامهایی برای شاه ایران، ضمن ابراز تأسف از رخدادهای جاری تأكید كرد كه از هر تلاشی برای دفاع از حكومت او بهره خواهد برد.

هم‌زمان با گسترش حركت انقلابی مردم ایران، موساد نیز بر فعالیت خود در ایران افزود. نمایندگی سیاسی اسرائیل در تهران بیش از پیش اقدامات و سیاستهایش را با موساد و ساواك هماهنگ می‌كرد تا بلكه جهت كنترل ناآرامیهای سیاسی راهی بیابد. همچنین موساد به تقویت هر چه بیشتر بنیه دفاعی، آموزشی، تهاجمی و اطلاعاتی ساواك می‌پرداخت تا در مقابله با انقلابیون و مخالفان شاه كارآمدتر از گذشته عمل كند. نیز موساد در تلاش بود تا مخالفان رژیم پهلوی را در كشورهای مختلف عربی تحت كنترل درآورده و جاسوسان مشترك بیشتری به كشورهای عربی اعزام كرد. موساد آمادگی داشت تمام امكانات و توانایی بالقوه و بالفعل خود را در حمایت از رژیم پهلوی به كار گیرد تا بلكه برای نجات نهایی شاه از سقوط حتمی راهی پیدا شود. چنانكه موساد و مجموعه تصمیم‌گیرندگان اسرائیل به درستی درك كرده بودند، سقوط شاه ضربه جبران‌ناپذیری بر منافع اسرائیل در ایران و خاورمیانه وارد كرده، موضع آن را در برابر كشورهای عربی و مسلمانان تضعیف می‌ساخت. تنفر از اسرائیل و موساد در میان مخالفان حكومت پهلوی در دوران انقلاب اسلامی، هنگامی بیش از پیش غلیان یافت كه شایع شد مأموران موساد در ایران، بر روی تظاهركنندگان مخالف حكومت آتش گشوده و در سركوب مستقیم مردم ایران همدست ساواك و سایر مراجع انتظامی و نظامی رژیم پهلوی شده‌اند. تا جایی كه همان زمان «اسرائیلیان به جلاد خلق ایران شهرت پیدا كردند» . در 30 مهر 1357 هم برخی خبرگزاریها از قول مخالفان حكومت پهلوی در خارج از كشور، خبر دست‌ داشتن مأموران موساد در كشتارهای دوران انقلاب را منتشر كردند:

در همین شرایط، امروز كنفدراسیون دانشجویان ایرانی (فدراسیون آلمان) با صدور اعلامیه‌ای، یك بار دیگر خواهان توجه بیشتر افكار عمومی به اوضاع ایران شد. در این اعلامیه گفته شده كه تعداد شهدای حوادث هفته‌های اخیر ایران پانصدهزار نفر است و دولت [ایران] با كمك دولتهای امپریالیستی نظیر امریكا و نیز دخالت دادن سربازان اسرائیلی در كشتار تظاهركنندگان، روی واقعیت حوادث ایران و قیام مردم سرپوش گذاشته است. كنفدراسیون بار دیگر ساواك را مسئول كشتار سینما ركس آبادان خواند و وسایل ارتباط جمعی آلمان را متهم كرد كه تحت‌تأثیر تبلیغات دستگاههای وابسته به ایران هستند.

به رغم تمام این احوال، حركت مردم مسلمان ایران كه توسط امام خمینی(ره) رهبری می‌شد، توفنده‌تر از آن بود كه حامیان خارجی شاه و از جمله موساد و اسرائیل بتوانند در روند پیروزی آن مانعی ایجاد كنند. آخرین اقدامی كه گفته شده موساد برای جلوگیری از سقوط نهایی شاه ایران درصدد انجام آن بود، مشاركت در كودتای ارتش شاه و ترور امام خمینی(ره) در پاریس بود. مصطفی الموتی از قول اری بن مناشه از مأموران عالی‌رتبه موساد در این باره چنین نوشته است:

در آوریل سال 1978 رؤسای من نظریاتم را درباره رویدادهای ایران و انقلاب قریب‌الوقوع آن كشور پذیرفتند و كنفرانسی كه نمایندگان سیا نیز در آن شركت داشتند، یكی از تحلیلگران امریكا (عضو سیا) نظر مرا بی‌اساس خواند و مدعی شد آنچه كه در ایران می‌گذرد سر و صدای بچگانه‌ای است كه به زودی آرام خواهد شد. در دسامبر سال 1978 طرحی از طرف (رافی ایتان) مشاور امور ضدتروریستی نخست‌وزیر اسرائیل تهیه شد كه خمینی در پاریس ترور شود.

سیا نیز موافقت خود را اعلام داشت تا یك تیم تروریستی اسرائیل به پاریس برود و خمینی را ترور كرده بازگردد.

برای حمله به اقامتگاه خمینی در نوفل لوشاتو و مصدوم كردن خمینی تیم كماندوئی سرهنگ آصف هف تز Assef Heftez رئیس گارد ویژه پلیس ضدترویسم اسرائیل در نظر گرفته شده بود.

بدیهی است كه این تیم قادر بود مأموریتی را كه برعهده‌اش قرار می‌گرفت با موفقیت اجرا كند و بدون برخورد با اشكال و مانعی به اسرائیل بازگردد. ولی موانع اجرای طرح جای دیگری بود.

اوری لوبرانی Uri Lubrani نماینده سیاسی اسرائیل در ایران مأموریت یافت كه موضوع را با شاه در میان بگذارد. شاه بی‌تأمل مخالفت كرد و گفت اجازه نخواهد داد جوی خون در كشور جاری شود. او عقیده داشت در صورتی كه ژنرالها قدرت را به دست گیرند خونریزی اجتناب‌ناپذیر می‌گردد و می‌پنداشت بدون نیاز به چنین اقدامی او قادر خواهد بود بر بحران غلبه كند.

لوبرانی پس از ملاقات شاه به سازمان اطلاعاتی اسرائیل اطلاع داد كه نه شاه دیگر می‌تواند در قدرت باقی بماند و نه ژنرالها قادر به كودتا هستند. كشور عملاً‌ در اختیار رهبران مذهبی قرار گرفته است...

با سقوط رژیم پهلوی فصل نهایی همكاریهای مشترك موساد و ساواك پایان یافت و برخی از افسران و مدیران بلندپایه و ارشد ساواك هم به اسرائیل پناهنده شدند.


منبع: مجله دوران