تبیان، دستیار زندگی
عقود اموری دو طرفه هستند که بین دو طرف ایجاد می شوند. عقد در لغت به معنای گره زدن، بستن و محکم کردن چیزی است. و در اصطلاح عبارت است از ایجاب و قبول با ارتباطی که شرعا معتبر است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فرق عقد لازم و عقد جایز

عقود اموری دو طرفه هستند که بین دو طرف ایجاد می شوند. «عقد» در لغت، به معنای گره زدن، بستن و محکم کردن چیزی است. و در اصطلاح عبارت است از ایجاب و قبول با ارتباطی که شرعاً معتبر است.

فرآوری: فاطمه نوری_ بخش حقوق تبیان

عقود

عقد در اصل به معنی جمع بین اطراف جسم و گره زدن و بستن می باشد و در اصطلاح عبارت است از ایجاب و قبول با ارتباطی که شرعاً معتبر است. و شامل سه امر ذیل می باشد: الف) ایجاب. ب) قبول. ج ) ارتباط مخصوص

به عبارت دیگر چنانکه در تعریفات آمده است: عقد ربط دادن اجزاء تصرف (ایجاب و قبول) است. جمع عقد، عقود است که در قرآن مجید ذکر شده است. می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا أوفوا بالعقود...» و در تفسیر آن گفته اند: عقود جمع عقد به معنی معقود است و آن به معنی مشدد و محکم و به عبارت دیگر، «أو کدالعهود» است.

عقد به طور كلی بر دو قسم است: عقد لازم و عقد جایز. عقد لازم یعنی عقد غیرقابل برگشت، به این معنی كه طرف بعد از اینكه معامله را انجام داد دیگر نمی تواند آن را فسخ كند. عقد جایز یعنی عقد قابل برگشت، یعنی هرگاه بخواهد آن را بهم بزند می تواند.

عقد به طور كلی بر دو قسم است: عقد لازم و عقد جایز. عقد لازم یعنی عقد غیرقابل برگشت، به این معنی كه طرف بعد از اینكه معامله را انجام داد دیگر نمی تواند آن را فسخ كند. عقد جایز یعنی عقد قابل برگشت، یعنی هرگاه بخواهد آن را بهم بزند می تواند. مثلاً بیع عقد لازم و وكالت عقد جایز است. آدمی كه كسی را وكیل كرد و او هم قبول نمود، هر زمانی كه بخواهد حق دارد این وكالت را بهم بزند. ولی بیع یا اجاره این طور نیست. بله، در معاملات لازم در شرایط بالخصوصی خیار فسخ می گذارند. خیار یك امر ثانوی است؛ یعنی طبیعت این عقد، لازم است ولی خیار یك قرار مجددی است كه روی عقد لازم گذاشته می شود یا قهری است. مثلاً بیع یك عقد لازم است اما تا وقتی كه مجلس بهم نخورده طرفین حق فسخ دارند؛ یعنی بعد از انقضاء مجلس، این عقد لزوم پیدا می كند. یا بیع عقد لازمی است مگر آنكه یك طرف واقعاً مغبون شده باشد؛ مسئله، مسئله معامله نباشد بلكه مسئله كلاه سر رفتن و غَبْن باشد. در اینجا خیار غبن پیدا می شود. اگر انسان جنسی را بخرد و بعد متوجه شود كه جنسش معیوب است، خیار فسخ دارد كه به آن خیار عیب می گویند. چند نوع خیار دیگر هم وجود دارد. اما اگر در اول معامله شرط كنند «با اسقاط كافّه ی خیارات» در این صورت معامله، لازم می شود و دیگر هیچ خیاری برای شخص باقی نمی ماند. ولی به هر حال طبیعت عقد بیع، لزوم است.

منابع: گروه وکلای ایران
ویکی فقه