پاسخ های شنیدنی از استاد رسول جعفریان
1- عدهای معتقدند دیدگاه اهل سنت به دموكراسی نزدیكتر است و مبانی شیعه با دموكراسی فاصله بیشتری دارد و پایه استدلالات خود را واقعه غدیر میدانند.نظر شما در این باره چیست؟
بسیار روشن است که شیعه، به نص و تصریح از ناحیه خداوند بر امامت علیبنابیطالب(سلام الله علیه)اعتقاد دارد و به همین دلیل هم خداوند، تعیین ابراهیم را به عنوان امام به خود نسبت داد و فرمود: «انی جاعلک للناس اماما». بحث بر سر این است که به لحاظ مبانی عقلی، امامی که خداوند نصب کند، به یقین لایقتر و شایستهتر از امامی است که از راههایی مثل انتخاب مردم تعیین شود. این مسئله یک مبنای عقلی و عقلایی دارد و هیچ قابل تردید نیست.
ابنسینا هم در بخش الهیات شفا، تصریح میکند که هر عاقلی میداند که تا وقتی خداوند امام را تعیین کند نوبت به مردم نمیرسد. اما اگر وضعیت به گونهای بود که امام منصوص و منصوب غایب بود، نوبت به تعیین امام از راههای دیگر میرسد. در اینجا هم بحث ولایت فقیه مطرح است که بر اساس چهارچوبهای که در حکومت دینی به عنوان مردم سالاری دینی تعریف شده است نوعی تلفیق بین نوعی نص با نوعی انتخاب قابل قبول است.
یک فرض سوم هم هست و آن اینکه اگر شرایطی بود که احتمال روی کار آمدن ولی فقیه نبود، به هر دلیل، در آن صورت، راه انتخاب توسط مردم هموار میشود. برای مثال اگر در عراق امروز امکان آن نبود که نظام ولایت فقیه باشد، مطمئنا به لحاظ شرعی اجازه داده میشود که این انتخاب توسط مؤمنین صورت پذیرد. تازه همین که مرجعیت شیعه بپذیرد خودش به معنای مشروعیت آن است. اما این که نظریه اهل سنت با دمکراسی به معنای معمول آن در غرب نزدیک باشد باید عرض کنم آنچه که اهل سنت در متون قدیم در باب شرایط خلیفه گفتهاند، شرایطی نیست که چندان قابل تطبیق با نظامات دمکراسی جدید باشد. برای همین است که هزار سال دستگاه خلافت عباسی و عثمانی به صورت ارثی و در واقع نظام سلطنتی بوده کسی هم در آن تردید نکرده است. الان هم در بسیاری از کشورهای سنی، همان نظام سلطنتی هست کسی هم آن را مخالف با عقیده اهل سنت نمیداند. به علاوه که بسیاری از تئوریسینهای اهل سنت یکی از شرایط خلافت را اجتهاد میدانند که از برخی جهات نزدیک به نظریه شیعه است.
2ـ عبدالفتاح عبدالمقصود (نویسنده معروف مصری) معتقد است آنچه پیامبر در غدیر فرمودند یک توصیه بوده است نه الزام.
بنده از این که عبدالفتاح عبدالمقصود دقیقا چه گفته است آگاهی ندارم. اما تفسیر داستان غدیر و حدیث ولایت و امامت، به این که توصیه و یا نظریه شخصی پیامبر( صلی الله علیه و اله) بوده است، هیچ سابقهای در میان علمای شیعه نداشته و هیچ زمانی جز در این اواخر که برخی نظریه کاندیداتوری امام علی(سلام الله علیه)را توسط رسول خدا( صلی الله علیه و اله) مطرح کردند، چنین دیدگاهی مطرح نشده است. زمانی دکتر شریعتی چنین دیدگاهی را در امت و امامت مطرح کرد بعدا آن را هم پس گرفت. آنچه شیعه روی آن پافشاری دارد و حدیث غدیر فقط یکی از مستندات آن است، این است که امامت به نص الهی است. آنچه هم به عنوان شاهد از سوره مائده نقل شده «بلغ ما انزل الیک من ربک» است؛ یعنی چیزی که خداوند به تو فرموده برای مردم بیان کن. اگر عبدالفتاح به عمق حدیث غدیر توجه میکرد چنین دیدگاهی را مطرح نمینمود.
بحث ولاء الهی و انتقال آن از خداوند به رسول و از رسول به امام علی(سلام الله علیه)مطرح است، نه یک توصیه. رسول خدا( صلی الله علیه و اله) اگر قصد توصیه داشت میتوانست آن را با عبارات دیگری که مفهم معنای توصیه باشد ارائه کند.
3ـ صرفنظر از اعتقادات شیعی جنابعالی (به عنوان استاد تاریخ)چه نقدی بر این نظریه دارید؟ و چقدر این نظریه را نزدیك به تفكرات شیعه میدانید؟
اشاره کردم که نظریه کاندیداتوری در متون شیعه وجود نداشته و نوعی توجیه و گریز از معنا و مفهوم واقعی حدیث غدیر است. حدیث غدیر درست است یا نه؟ اگر حدیث غدیر درست است، توجیه آن به معنایی جز نص بر امامت قابل قبول نبوده و نیست. طبیعی است که طرح امامت امام علی(سلام الله علیه)میبایست از كانال رسول اكرم( صلی الله علیه و اله) مطرح میشد، کما اینکه خداوند بقیه مطالبش را هم از زبان رسول فرمود. بسیاری از فرامین شرعی هم که در قرآن نیامده بود از قول و فعل رسول برای مردم بیان شد. اگر کسی آن را به معنای کاندیداتوری بگیرد باید ظاهر حدیث غدیر را که در دایره مفهوم قرآنی ولاء برای حکومت و رهبری و تسلط طرح شده به معنای دیگری برگرداند. توجه دارید که خداوند در قرآن برای سلطه و حکومت کلمه ولاء و اولیاء را بکار برده و این همان معنایی است که در غدیر مورد استفاده قرار گرفت. اگر ولاء خداوند توصیه و کاندیداتوری است ولاء رسول و علی هم چنین است!!
4ـ جایگاه غدیر در شكل گیری تاریخ شیعه تا چه میزان موثر بوده است؟
غدیر هسته مرکزی معتقدات شیعه در چهارچوب اعتقادش به اسلام است. در واقع اصل اسلام، توحید و نبوت و معاد است اما اینها در دایره ولایت مفهوم مییابد و این ولایت هم متکای اصلیش حدیث غدیر است. در اسلام ولایت، معتقدات دینی و فرایض عملی در چهارچوب اعتقاد به ولایت الهی و پس از آن ولایت نبی و وصی مفهوم اصلی خود را دارد. البته عبادت دیگر انسانها هم عبادت است. شکل عالی و ایده آل آن همین است که عرض کردم. شیعه و در رأس آنها در سرخط تاریخ تشیع، عمار و سلمان و ابوذر و مقداد دنبال همین حدیث غدیر بودند و ولایت خویش را با امام علی(سلام الله علیه)استوار کردند. در همین تاریخ طبری هست که به جز عامه مردم که در وقت خلافت امام با آن حضرت بیعت کردند دستهای بر اساس «ولایت» و این که ما بر این اصل که با دوستان تو دوست و با دشمنان تو دشمن باشیم بیعت میکنیم. شرطة الخمیس اصحاب نزدیک و ولایی حضرت بودند. تشیع از این جا آغاز شد. اشعار اصحاب امام علی(سلام الله علیه)در صفین مبتنی بر کلمه وصایت است. آنان علی را وصی رسول خدا( صلی الله علیه و اله) میدانستند. بسیاری از آنان حدیث غدیر را در اشعار خود که برابر امام میخواندند درج میکردند. اصلا امام علی در اولین وقت ورود به کوفه در مسجد کوفه مردم را جمع کرد و فرمود هر کس که در حادثه غدیر بوده است برخیزد و شهادت دهد که گروه زیادی برخاسته شهادت دادند. تشیع از همین جا آغاز شد و بعد ادامه یافت.
5ـ چرا برخی بر این باورند كه شیعه بعد از مدتها بعد از شهادت علی(ع)هویت مستقل پیدا كرد؟
همه مذاهب در شکل مذهب و فرم بندی فرقهای به تدریج شکل گرفته اند. مثلا مذهب حنفی در قرن دوم یا حنبلی در قرن سوم یا شافعی در اواخر قرن دوم یا مالکی همین طور در اواخر قرن دوم شکل گرفته است. حتی مذهب اشعری که در حال حاضر اکثریت قریب به اتفاق سنیان به جز وهابیان به آن اعتقاد دارند از قرن چهارم است. همین وهابیت به این شکل و شمایل مشخص از قرن هشتم از ابن تیمیه و یا به عبارت صریح تر از محمد بن عبدالوهاب (متوفای 1206) است. اگر مقصود شکل گیری به این معناست تشیع فقاهتی از زمان امام باقر و امام صادق شکل گرفته است. اما اگر مقصود هسته مرکزی تشیع و اعتقاد به ولایت است، این به غدیر و اصحاب پیامبر( صلی الله علیه و اله) که ثابت و استوار بر حق ماندند باز میگردد. به یک معنای دیگر هم میتوان در این باره بحث کرد. اگر تشخص شیعه به برخی از احکام فقهی و تفاوت آن با دیگران است، در این همه میتوان نشان داد که بسیاری از آنچه را که شیعه به آن اعتقاد دارد، بسیاری از صحابه هم به آن اعتقاد داشتند. جای این بحث در اینجا نیست اما نمونههای فراوانی هست که احکام مشخصه فقه شیعه در زمان ما، مقبول بسیاری از صحابه رسول( صلی الله علیه و اله) بوده است. اما نظر آنان در مقابل نظر خلفا کنار گذاشته شده و از میان رفته است. ما میتوانیم مکتب اهل بیت(سلام الله علیه)را در بخش کلام و فقه با قرآن و روایات درست و حتی با دیدگاههای صحابه عالم و عاقل مقایسه کنیم و ببینیم که آیا تشیع به متون اصیل اسلامی نزدیک تر است یا عقاید و دیدگاههای دیگران. به نظرم بحث بر سر زمان شکل گیری روش مناسبی نیست و الا همان طور که گفتم هر چهار مذهب فقهی سنی از قرن دوم به بعد هستند.
6ـ تغییر و تحولات شیعه از بعد از شهادت علی(سلام الله علیه)تا دوران صفوی و از آن دوران تا به امروز چگونه بوده است؟
هر مذهبی در طول تاریخ به تناسب مسائلی که در برابرش مطرح شده دیدگاههایی را طرح کرده است. به علاوه هر مذهب و آیینی از زمانی که در اختیار مردم قرار میگیرد بسا گرفتار تحریف و انحراف در بخشی از اجزا خود شود. به نظرم نه اصل اسلام، نه تشیع و نه آیینها و فرقههای دیگر از این روال کلی دور نبوده اند. بسیاری از اوقات عوام مردم به دلیل نبودن راهنما و مفسر واقعی دین، آیین خود را به سمت و سویی برده اند که با اصل و اساس آن سازگاری ندارد. البته تشیع هم از این قاعده کلی مستنثا نیست. بسیاری از غالیان شیعه در زمانی که امامان در محدودیت سیاسی بوده و اجازه نداشتند رهبری شیعه را با قدرت تمام انجام دهند، توانستند در صفوف شیعیان رخنه کرده و افکار انحرافی خود را در آن وارد کنند. اما به نظرم این قبیل انحرافات هیچ گاه شیعه را از مدار اصلی خود خارج نکرده است. دلیلش هم این است که از ابتدا اصحاب امامان و بعدا علمای شیعه با دقت به ثبت و ضبط احادیث و نقد و بررسی آنها پرداختند. هر بار هم که انحرافی روی میداد، برابر آن موضع میگرفتند. به همین دلیل بود که امامان، شیعیان غالی را کافر خطاب کردند، زیرا آنان الوهیت را که خاص حضرت باری بود به امامان یا خودشان نسبت میدادند. در جامعه شیعه، گاه اخباری گری غلبه داشته و گاه اصول گرایی. هر بار که اصول گرایی در عقاید و احکام غلبه میکرده شیعه به خط اعتدال نزدیک تر بوده است اما هر گاه که اخباری گری و ظاهر بینی غلبه میکرده زمینه برای انحراف فراهم بوده است. در زمان ما هم برخی نشانههای ظهور ظاهربینی به چشم میآید.