تبیان، دستیار زندگی

آلزایمر سیاسی

واژه آلزایمر با پسوند سیاسی مدتی است در اظهارات و افعال گفتاری مسئولین کشورمان قرار گرفته است که ...
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : حسین انواری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آلزایمر سیاسی

بیماری آلزایمر اولین بار توسط روانپزشکی آلمانی بنام «آلویز آلزایمر» در سال 1906 میلادی برای اولین بار معرفی گردید که بعدها به بیماری «آلزایمر» معروفی شد.

آلزایمر یک نوع اختلال عملکرد مغزی است که بتدریج توانایی های ذهنی انسان تحلیل می رود و بارزترین تظاهر زوال عقل در اختلال حافظه است که بتدریج پیشرفت می کند.

افراد مبتلا به این کسالت ابتدا اختلال حافظه شان به وقایع اخیر محدود می شود و به تدریج خاطرات و یافته های قدیمی هم مورد آسیب قرار می گیرد.

فرد مبتلا تدریجاً در شناخت دوستان و آشنایان و حتی نام آنها دچار مشکل گردیده و مسیریابی خود را از دست می دهد و روند تفکر او موجب آسیب عملکردهای اجتماعی و شخصی شده و رفتارهای پرخاشگرانه، عصبانیت و افسردگی بروز و ظهور یافته و توهم و هذیان و سوء ظن نسبت به دیگران پیدا می کند و بتدریج در یافتن کلمات مناسب و متناسب با شخصیت خود، در بیان و اظهارات دچار ضعف و سردرگمی شده و به رفتارهای انفعالی و دور از منطق سالم دست می زند.

مردم از مسئولیتی که با رأی آنها انتخاب شده اند انتظار دارند قدر خود را بشناسند و شاکر نعمات خداوند باشند و در گفتار و کردار مراقبت نمایند که مبتلا به منکراتی که آنها را به سمت رفتارهای انفعالی سوق می دهد نگردند.

واژه آلزایمر با پسوند سیاسی مدتی است در اظهارات و افعال گفتاری مسئولین کشورمان قرار گرفته است.

بکارگیری عنوان « آلزایمر سیاسی» در ادبیات مسئولین نظام از دو نگاه قابل دقت است:

در نگاه اول: اگر منظور مخاطب این واژه «ملت و مردم» باشند چند فرض متصور است.

چنانچه اصل مردم سالاری دینی را به‌درستی تبیین کنیم و قوام سیاست را در نظام اسلامی «مردم» بدانیم، مردم حق حاکمیت بر سرنوشت خود را دارند و این حق الهی قابل سلب شدن از آنها نیست. مردم این حق الهی را مشترکاً در سازماندهی کشور و ایجاد تشکیلات سیاسی بکار می گیرند و به صورت جمعی این حق را از طریق نهادهای سیاسی و قوای حاکم اعمال می نمایند. بر همین اساس شرکت در انتخابات و برگزیدن فرد شایسته و اصلح برای سپردن امانت ملت به‌او و پاسخ‌گو بودن در محضر حق تعالی، مقام معظم رهبری و مردم یک تکلیف شرعی و ملی است و حیات سیاسی و اجتماعی یک ملت و زنده بودن آن بستگی به انگیزه و تفکر آنها دارد که در بیان و عمل بر آن پای می فشارند.

حال از لحاظ منطقی نمی توان پذیرفت که افکار عمومی از اختلال جمعی در حافظه برخوردار بوده و در یک وضعیت غیرعادی و با زوال عقل در انتخابات شرکت کرده و رأی خود را بفرد غیر سالم و ناشایست به صندوق ریخته است. این فرض از ابتدا باطل و از تعقل به‌دور و اهانت به انتخاب شده‌گان است و مقبولیت واقعی ندارد.

و اما در نگاه دوم اگر منظور مخاطب این واژه «منتخب مردم» بوده باشد. این فرض را می توان قبول کرد که منتخب مردم در ابتدا از شایستگی لازم برخوردار بوده و شورای محترم نگهبان هم آن را تأیید نموده ولی به‌دلایل مختلف در میانه راه توانایی ذهنی خود را از دست داده و به جای وفای به عهد و پیمان خود با خدا و مردم در صیانت از امانتی را که به‌‎عهده گرفته است و انجام تکالیف محوله طبق قانون، به رفتارهای انفعالی و عصبانیت های غیرمعقول و پرخاشگری های غیر متعارف و دور از ادب  سیاسی، که علائم بارز بیماری آلزایمر است رو آورده است که در این صورت به‌تدریج از مقبولیت او کاسته خواهد شد مضافاً بر اینکه مشروعیت خدمت گزاری خود را هم مخدوش می نماید.

مردم از مسئولیتی که با رأی آنها انتخاب شده اند انتظار دارند قدر خود را بشناسند و شاکر نعمات خداوند باشند و در گفتار و کردار مراقبت نمایند که مبتلا به منکراتی که آنها را به سمت رفتارهای انفعالی سوق می دهد نگردند.

 

بی اعتنایی به حقوق مسلم مردم، تحقیر و تمسخر و تخریب ارزش های انقلاب، سوء ظن و بدگمانی، فریب کاری در انجام تکالیف، غرور و سرمستی و... از جمله علائم هشدار دهنده « آلزایمر سیاسی» می‌تواند باشد.