تبیان، دستیار زندگی
تخصیص عام با مفهوم مخالف
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
درس خارج اصول آیت الله سبحانی

درس خارج اصول آیت الله سبحانی (95/12/18)

95/12/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:

تخصیص عام با مفهوم مخالف

بحث در این است که اگر آیا با مفهوم مخالف می توان عام را تخصیص زد یا نه. علت طرح این بحث این است که دلالت مفهوم ضعیف است ولی دلالت عام که منطوق است قوی می باشد آیا با دلالت ضعیف می توان دلالت قوی را تخصیص زد یا نه.

به نظر ما نمی توان در این مورد یک ضابطه ی کلی ارائه کرد و گفت همواره مفهوم بر منطوق مقدم است یا بر عکس. بلکه باید موارد را تک تک مطالعه کنیم. گاه مفهوم را مقدم می کنیم و گاه عکس.

گفتیم در آیه ی نبأ عامی وجود ندارد تا بحث مزبور در آن پیاده شود زیرا جهالت را به معنای ندانستن نگرفتیم بلکه به معنای کار غیر حکیمانه گرفتیم.

حال دو روایت را بررسی می کنیم:

در روایت امام صادق علیه السلام آمده است: إِذَا كَانَ الْمَاءُ قَدْرَ كُرٍّ لَمْ یُنَجِّسْهُ شَیْ‌ءٌ.[1] که مفهوم آن این است که اگر آب به قدر کر نرسد، «ینجسه شیء» این عبارت است از مفهوم که خاص می باشد.

در دلیل عام از ابن بزیع از امام رضا علیه السلام آمده است: مَاءُ الْبِئْرِ وَاسِعٌ‌ لَا یُفْسِدُهُ شَیْ‌ءٌ إِلَّا أَنْ یَتَغَیَّرَ رِیحُهُ أَوْ طَعْمُهُ فَیُنْزَحُ مِنْهُ حَتَّى یَذْهَبَ الرِّیحُ وَ یَطِیبَ طَعْمُهُ لِأَنَّ لَهُ مَادَّةً.[2]

این روایت اطلاق دارد یعنی ماء بئر چه کر باشد و چه کمتر از آن، نجس نمی شود. ولی مفهوم روایت امام صادق علیه السلام می گوید: آب اگر به حد کر نباشد، یفسده شیء. بین مفهوم و عام عموم و خصوص من وجه است.

حدیث امام صادق علیه السلام خاص است از این نظر که مفهوم آن در خصوص غیر کر است. اما از یک نظر کر است یعنی چه ماء البئر باشد چه غیر آن باشد.

اما روایت امام صادق از یک لحاظ خاص است زیرا فقط بئر را شامل است و عام از این حیث که چه کر باشد و چه نباشد.

قاعده در عموم و خصوص من وجه این است که در محل تعارض هر دو را کنار می گذارند و به سراغ دلیل دیگر می روند و آن جایی است که ماء بئر کمتر از کر باشد که مفهوم می گوید نجس است ولی عام می گوید پاک است.

اما در ما نحن فیه چنین نمی کنیم و به مقتضای قاعده ی فوق که تساقط هر دو است عمل نمی کنیم زیرا در ذیل روایت امام رضا علیه السلام تعلیلی آمده است که می فرماید: لِأَنَّ لَهُ مَادَّةً

این تعلیل ناظر به غیر کر است و الا اگر کر باشد شکی نیست که نجس نمی شود. بنا بر این این تعلیل دلیل می شود که دلیل عام را بر مفهوم مقدم کنیم. بنا بر این اگر آب بئر، کمتر از کر باشد با ملاقات نجس، نجس نمی شود.

گاه مفهوم را بر عام مقدم می کنیم:

امام صادق علیه السلام می فرماید: إِذَا كَانَ الْمَاءُ قَدْرَ كُرٍّ لَمْ یُنَجِّسْهُ شَیْ‌ءٌ[3]

و در روایت دیگر که ابن ادریس نقل کرده است می خوانیم: خَلَقَ‌ اللَّهُ‌ الْمَاءَ طَهُوراً لَا یُنَجِّسُهُ شَیْ‌ء.[4]

حال اگر قطره ی خونی در آب قلیل بیفتد، مفهوم روایت امام صادق علیه السلام می گوید که آب مزبور نجس است ولی عموم روایت ابن ادریس می گوید که آب طهور است و نجس نمی شود.

در اینجا عام مقدم می شود.

تم الکلام فی الفصل الحادی عشر

الفصل الثانی عشر: این فصل ناظر به آیه ی سوره ی نور است که می فرماید: ﴿وَ الَّذینَ یَرْمُونَ‌ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانینَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَداً وَ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ﴾[5]

خداوند در مورد کسانی که بدون شاهد، زنان محصنات که زنان شوهردار هستند را متهم می کنند سه حکم دارد و می فرماید: باید هشتاد تازیانه بخورند، شهادت آنها قبول نمی شود و محکوم به فسق هستند.

بعد استثناء کرده می فرماید: ﴿إِلاَّ الَّذینَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ‌ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ﴾[6] یعنی هم باید توبه کنند و هم اصلاح کنند.

بحث در این است که ﴿إِلاَّ﴾ آیا به جمله ی اخیر بر می گردد یا به همه بر می گردد.

گروهی قائل هستند که فقط به اخیر بر می گردد که همان ﴿وَ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ﴾ ولی آن دو حکم قبلی به قوت خودش باقی است.

ولی اکثرا قائل هستند که به همه بر می گردد و البته این قبل از آن است که حکم حاکم صادر شود.

یا مانند: «اکرم العلماء و اکرم التجار و اکرم الطلاب الا الفساق» که این استثناء به اخیر بر می گردد یا به هر سه. البته فرقی ندارد که فعل را گاه تکرار می کنند و گاه تکرار نمی کنند مانند: «اکرم العلماء و التجار و الطلاب الا الفساق»

باید در دو مقام بحث کرد:

المقام الاول: در مقام ثبوت بحث می کنیم یعنی آیا امکان رجوع به همه هست یا نه.

المقام الثانی: در مقام اثبات بحث می کنیم که آیا ظاهر در اخیر است یا ظاهر در جمیع.

اگر در مقام اول به این نتیجه برسیم که استثناء نمی تواند به همه برگردد، مقام دوم دیگر جای بحث ندارد.

محقق خراسانی در کفایه در مقام اول با ضرس قاطع می گوید که «الّا» برای اخراج است و فرق نمی کند که مُخرَجٌ عنه یکی باشد یا بیشتر.

همچنین اگر کسی بگوید: اکرم العلماء الا زیدا و بکرا و عمرا و خالدا که «الّا» تمامی ما بعد خود را شامل می شود از این رو باید تمامی ما قبل خود را نیز شامل شود.

ثم ان المحقق البروجردی ذهب الی عدم الامکان و اینکه با «الّا» فقط می تواند اخیر را استثناء کند.

خلاصه ی بیان ایشان که مفصل است این است که «الّا» یک معنای حرفی است که معنایی ربطی می باشد بنا بر این وقتی متعلق به اخیر شود، در آن فانی می شود و ما زاد بر آن را نمی تواند شامل می شود.

بله اگر معنای اسمی باشد مانند: «اکرم العلماء و التجار و الطلاب و استثنی الفساق» در اینجا همه را شامل می شود. ولی در ما نحن فیه «الّا» معنای حرفی است مانند «مِن» که اگر در «بصره» فانی شود و بگوییم: «من البصرة» دیگر از بین می رود و چیزی از آن باقی نمی ماند که بخواهد به دیگری متعلق شود.

ان شاء الله در جلسه ی آینده نظر خود را در مورد کلام ایشان نقل می کنیم.

بحث اخلاقی:

آیت الله بروجردی در فروردین سال 1340 شمسی مبتلا به سکته ی قلبی شدند و حدود پانزده تا بیست روز در بستر بیماری بودند و فرمود: من عمرم را کردم و خدمت خداوند می روم ولی دستم خالی است. کسانی که در محضر ایشان بودند، عرض کردند که چرا می فرمایید دستم خالی است و شما بسیار به اسلام خدمت کردید و یکی از کارهای شما کتاب «جامع احادیث الشیعه» است که تمامی احادیث فقهی شیعه را جمع کرده اید «بر خلاف وسائل الشیعه که می گوید: تقدم ما یدل علیه» و امثال آن که انسان نمی داند ناظر به کجاست.

ایشان در جواب گفت: مگر اینکه همین موجب روسفیدی من در نزد خداوند باشد بعد فرمود: خلص العمل فان الناقد بصیر بصیر. یعنی عمل را برای خدا خالص کن و از ریا و سمعه خالص کن زیرا ناقد که همان صراف است و در اینجا به معنای خدا است کاملا بصیر است. زیرا صراف هنگام نقد کردن پول خالص را از غیر خالص تشخیص می دهد زیرا هم تجربه دارد و هم محک دارد.

کار ما نیز باید برای خدا باشد و درس خواندن و امر به معروف و نهی از منکر را باید برای خدا انجام دهیم که اگر چنین باشد خداوند حتی در این دنیا نیز اجر را خواهد داد.

خداوند در سوره ی سبأ می فرماید: ﴿قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى‌ وَ فُرادى‌﴾[7]

اگر ما مشرک باشیم، شرک ما شرک جلی مانند بت پرستان نیست بلکه شرک خفی می باشد و آن اینکه عمل را گاه برای غیر خدا نیز انجام می دهیم.

[1] الاصول من الکافی، شیخ کلینی، ج3، ص2، ط دار الکتب الاسلامیة.

[2] تهذیب الأحکام، شیخ طوسی، ج1، ص234.

[3] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج1، ص159، ابواب ماء المطلق، باب9، شماره396، ح64، ط آل البیت.

[4] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج77، ص9، ط بیروت.

[5] نور/سوره24، آیه4.

[6] نور/سوره24، آیه5.

[7] سبأ/سوره34، آیه46.

منبع: مدرسه فقاهت