تبیان، دستیار زندگی
بدرفتاری شکل های زیادی دارد و بدرفتاران به همه گروه ها طبقات اقتصادی، مشاغل و گروه های قومی و نژادی هستند آن ها می توانند مرد، زن، همجنس و غیرهمجنس باشند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تاریخچه بدرفتاری با کودک

بدرفتاری شکل های زیادی دارد و بدرفتاران به همه گروه ها طبقات اقتصادی، مشاغل و گروه های قومی و نژادی هستند آن ها می توانند مرد، زن، همجنس و غیرهمجنس باشند.

بخش خانواده ایرانی تبیان
بدرفتاری با کودک

مرتکبان بدرفتاری

بدرفتاری شکل های زیادی دارد و بدرفتاران به همه گروه ها طبقات اقتصادی، مشاغل و گروه های قومی و نژادی هستند آن ها می توانند مرد، زن، همجنس و غیرهمجنس باشند. هر چند طبق آمار دفتر دادگستری (BOS) اغلب بدرفتاری ها با شریک زندگی توسط مردان علیه زنان ارتکاب می شود گزارش سال 2000 بی ج اس خشنونت همسر نشان داد که مردان مسئول بیش از 80 درصد همه بدفتاری های در منزل هستند کسانی که با شریک زندگی خود بدرفتاری می کنند نوعا دارای  عزت نفس بائینی هستند و اغلب معتقدند در دسترسی به زندگی حرفه ای مهم یا هدف های شخصی ناکام بوده اند این احساس کمبودها ممکن است منجر به این هراس شود که شریک زندگی شان دیگران ها را دوست نخواهد داشت و ترکشان خواهد کرد در نتیجه بدرفتاری ها سعی می کنند همسر (شریک زندگی) خود را از طریق خشونت فیزیکی، بدرفتاری عاطفی وابستگی اقتصادی کنترل کنند.

زنان برعکس، مسئول اغلب موارد بدرفتاری با کودک (استفاده از حربه بدرفتاری فیزیکی، عاطفی یا کلامی برای کنترل رفتار یک کودک) هستند طبق  گزارش بی ج اس به نظر می رسد مادر کودک بیش از هر فرد دیگر در بدرفتاری با کودک نقش دارد بی ج اس در سال 2002 گزارش داد که در بیش از 40درصد موارد بدرفتاری با کودکان در ایالات متحده تنها مادر کودک مقصر است در 23 درصد موارد دیگر، مادر یک مهاجم بدرفتار دیگر را همراهی کرده است گزارش جهانی مربوط به خشونت و بهداشت  سازمان جهانی (WHO) سال 2000 حاکی از این بود که والدین جوان، مجرد، فقیر و بیکار، برای بدرفتاری با کودکان مستعدتر هستند بی ج اس گزارش داد که مادران مجرد بیش از هر گروه دیگر در سال 2002 متهم به بدرفتاری با کودک بودند.

شرایط اجتماعی و گرایش ها، اجازه پیشامد الگوهای رفتاری سلطه بر دیگران را می دهد مثلا آمریکایی‌ها در جامعه ای خشن زندگی می کنند وسائل ارتباط جمعی خبری، فیلم ها و بازی های ویدئویی، حمله غریبه ها را به مردم در خیابان و در خانه هایشان  را نشان می دهد. متاسفانه افراد نزدیک به قربانی‌ها، بیشتر خشونت در جوامع را از طریق حرکاتی مثل بدرفتاری با همسر، بدرفتاری با کودک و بدرفتاری با سالمندان مرتکب می شوند و افراد متجاوز کسانی را می آزارند که ادعا می کنند دوستشان دارند.

تاریخچه بدرفتاری خانگی

بیشتر جوامع در طول تاریخ پدر سالار بوده اند، یعنی پدران یا شوهران قدرت را در خانواده در دست داشتند مردان بیرون از خانه نیز تسلط خود را از طریق برتری سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، اعمال می‌کردند. زنان قدرتی نداشتند یا قدرت حقوق و مزایای کمی داشتند. برای مثال، در رم باستان یک زن تا پیش از ازدواج تابع مقررات پدرش بود اگر همسر ش را ترک می کرد حقی نسبت به اموال با کودکانش نداشت زنان رومی ممکن بود به دلیل همان رفتارهایی که مردان به طور معمول به آن مشغول بودند کتک بخورند، مطلقه یا حتی کشته شوند سنت تفوق جنس مذکر بخشی از نوشته های مذهبی مسیحی و یهودی از جمله کتاب مقدس است بعضی از متفکران مذهبی معتقدند که حوا و همه زنان به دلیل خوردن سیب ممنوعه تنبیه شدند. در حالی که به آدم و همه مردان حکم برتری بر زنان داده شد. تعدادی از گروه های مذهبی از ایده تفوق حکم مردان بر زنان حمایت کردند و حتی شوهران را به زدن همسرانشان به عنوان تنبیه به دلیل اختلاف هایشان تشویق کرده اند بعضی کشورها کمترین تلاش را برای محدود کردن دامنه این کتک زدن ها انجام داده اند. برای مثال، قانون سال های 1700 بریتانیا می گفت که شوهران حق «تنبیه فیزیکی» زنان خود را دارند به شرط آن که چوبی را که به کار می برند کلفت تر از انگشت شست آن ها نباشد این امر ریشه ضرب المثل «قاعده تجربی حساب سرانگشتی» است، وقتی استعمارگران انگلیسی مقیم آمریکای شمالی شدند قانون های خود از جمله حق شوهر برای کتک زدن همسر خود را همراه آوردند. تا این اواخر، دادگاه های آمریکا ترجیح می دادند در آن چه بین یک شوهر و همسر او در خانه اتفاق افتاده دخالت نکنند. بدرفتاری خانگی یک امر خصوصی تلقی می شد- نه چیزی که دادگاه ها درگیر آن شوند؛ در نتیجه تا اواخر سال های 1800 (زمانی که اقدام هایی برای کنار گذاشتن قوانینی شد که اجازه کتک زدن زن را می داد) شوهران تا حد زیادی در برخورد با همسران خود آزاد بودند.

«قاعد کلی» در آلاباما یا ماساچوست تا 1871 به هم نخورد. در 1882 مریلند اولین ایالتی بود که در آن جا کتک زدن زن تخلف قانونی تلقی شد با وجود تغییرهایی در قانون، تا قرن بیستم این حق فرد نسبت به زندگی خصوصی و تقدس خانه به عنوان مانعی موثر در مقابل مداخله پلیس باقی ماند به استناد مقاله ای در سال 2002 در  On ire journal of Issues in Nursing تحت عنوان «مروری مجدد بر خشونت خانگی و سیستم دادگاه جنایی» اغلب پلیس ها خشونت خانگی را یک جرم«واقعی» تلقی نمی کردند اگر زن به طور جدی آسیب نمی دید، شوهر به ندرت بازداشت یا متهم به جرم و جنایت می شد با جنبش زنان در دهه هفتاد قرن بیستم تغییر نگرش ها شروع شد فعالان برخورد برابر با زنان از جمله تقویت قوانین علیه بد رفتاری خانگی را خواستار شدند امروزه طی قوانین ایالتی، افراد متجاوز تحت تعقیب قرار می‌گیرند و بعضی از ایالت ها حتی برای سر پناه زنان آسیب دیده تأمین اعتبار می کنند.

بدرفتاری با کودک

والدین به طور سنتی همان نوع قدرت را بر کودکان اعمال می کردند که شوهران بر همسرانشان در بعضی موارد رفتار با کودکان حتی بدتر بوده است بعضی جوامع کودک کشی هایی را تجربه کرده اند. در آن جوامع نوزادان ناخواسته بی پناه رها می شوند تا بمیرند یا توسط دزدان و غارتگران کشته شوند. برای مثال یک پدر رومی می توانست از پذیرش یک کودک به هر دلیل خودداری کند اگر او چنین تصمیمی می‌گرفت طفل رها می شد تا بمیرد مقاله ای از روزنامه امور خانوادگی در سال 2001 میلادی تحت عنوان «تاریخچه حمایت از کودکان از گذشته تا حال؟ بدرفتاری با کودکان در تمام طول تاریخ رخ داده است». استفاده از قوه قهریه برای تنبیه کودکان از گذشته های دور توسط بسیاری از جوامع مورد پذیرش بوده است و تصور می شد تنبیه برای ایجاد انضباط و آرام کردن ماهیت طبیعتاً شرور کودک لازم است. این گرایش در ایالات متحده تا اواسط قرن نوزدهم تقریبا بی تعارض غالب بود. در 1866 هنری پرژه پایه گذار انجمن دفاع از حیوانات شنید که کودکی از سوی والدین پدر و مادر خوانده اش مورد بدرفتاری واقع شده است: در این هنگام، حیوانات در مقابل بدرفتاری مورد حمایت بودند. در حالی که کودکان نبودند پرژه در یک دادگاه استدلال کرد که کودک عضوی از سلسله حیوانات است و بنابراین تحت حمایت گروه خود است قاضی پذیرفت و موضوع به تدریج منجر به ایجاد انجمن نیویورک برای ممانعت از بدرفتاری با کودکان شد و این اولین مورد گزارش شده بدرفتاری در ایالات متحده بود.

انتظارات فرهنگی

به طور حتم یک الگوی بدرفتاری علیه زنان و کودکان وجود دارد. علیه بر تلقی هر دو گروه به عنوان مایملک، طی هزاران سال کار دشواری بوده است به علاوه مردم هنوز دید گاه های کلیشه ای از نقش زن و مرد دارند. از مردان انتظار می رود نان آور باشند و از خانواده حمایت کنند؛ از زنان انتظار می رود به امور منزل و کودکان رسیدگی کنند از مردان انتظار می رود قوی و آرام باشند و احساس خود را نشان ندهند، از زنان انتظار می رود احساساتی تر باشند، به ویژه وقتی که موضوع عاطفه مطرح است.

مردها به عنوان افراد منطقی در تصمیم گیری خونسردتر تلقی می شوند، در حالی که گفته می شود زنان بر کشف و شهود، بسیار تکیه می کنند گرچه تعاریف این که «معنی یک مرد یا زن بودن چیست» متغیر است این کلیشه ها هنوز هنگامی که مردم رفتارهای مردان و زنان را مقایسه یا داوری می کنند، به کار می رود. رسانه های عمومی به تداوم این دیدگاه های سنتی در مورد زنان و این که ناتوان تر از مردان هستند، کمک می کنند یک بررسی در 1999 که در روزنامه نقش های جنسیتی چاپ شد نشان داد شخصیت های جنس مذکر در آگهی های تلویزیونی می خواهند به عنوان خشن، قدرتمند، مستقل، موفق و آگاه نشان داده شوند. از طرف دیگر، زنان دوست دارند به عنوان جوان، ظریف و حساس به تصویر کشیده شوند. مقاله، «تداوم تعصب زیر کانه: تصور نژاد و جنسیت در  آگهی تلویزیونی سال های 1990» گزارش داد زنان نوعا در خانه نشان داده می شوند، در حالی که مردان اغلب در محل کار یا موقعیت بیرون از منزل به تصویر کشیده می شوند، مقاله همچنین بر این باور بود که اگهی ها ایده زن به عنوان یک شی را تقویت می کنند زنان سفید پوست در آگهی ها به طور معمول لباس های جذاب پوشیده بودند، سعی می‌کردند زیبا به نظر برسند و در نهایت توسط یک مرد «ارزیابی می شدند» برداشت به صورتی جالب این بود که زنان آفریقایی- آمریکایی به ندرت به عنوان جذب کننده در آگهی های تجاری نشان داده می شدند ویدیوهای موسیقی و شعر ترانه ها نیز برای نشان دادن آنان به عنوان ابزار یا هدف های بدرفتاری و خشونت فیزیکی در مقوله خاصی قرار می گیرند. این الهام اغلب علیه موسیقی رپ به ویژه «گنگستا»- بیش از هر ژانر موسیقی پاپ دیگر است. در یک مقاله سال 2001 در نشریه دیوان عالی قضایی و فرنگ عامه، ادوارد چی آرمسترانگ پژوهشگر دانشگاه ایالتی موری نتیجه گرفته که 22 درصد ترانه های رپ گنگستا شامل ترانه هایی بود که خشونت علیه زنان را بی اهمیت شمرده یا از آن طرفداری می کند مقاله در ادامه بر این باور است که ترانه ها خود دلیل وجود یک «فرهنگ تجاوز» است که زنان را بی ارزش می شمارد و منجر به خشونت علیه آنان می شود.


منبع: ماهنامه کودک ، شماره 125 ،تلخیص از کتاب واقعیت های مربوط به بدرفتاری نوشته جن هالی و وندی استاین، ترجمه حسین نیراست

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.