تبیان، دستیار زندگی
در برابر آیات و روایاتی که فقر را مذموم دانسته آن را نکوهش کرده فرمان جهاد برای نابودی آن را صادر می کنند روایاتی وجود دارد که در ظاهر فقر را می ستایند و آن را برتر از توانگری نشان می دهند. برخی با دستمایه قراردادن این اخبار، با تبلیغ «فقیرانه زیستن» آن
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : امید پیشگر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تحلیلی بر روایات ستایشگر فقر

پیش از این گذشت که در برابر آیات و روایاتی که فقر را مذموم دانسته آن را نکوهش کرده‌ فرمان جهاد برای نابودی آن را صادر می‌کنند روایاتی وجود دارد که در ظاهر فقر را می‌ستایند و آن را برتر از توانگری نشان‌می‌دهند. برخی با دستمایه قراردادن این اخبار، با تبلیغ «فقیرانه زیستن» آن را سبکی از زندگی متعالی اسلامی معرفی می‌کنند.

در این نوشتار نخست روایاتی را نقل می‌کنیم که در ظاهر چنین مضمونی دارند سپس توضیح و تحلیلی دربارۀ آنها ارائه می‌‌دهیم

امید پیشگر/دکتری تفسیر قرآن، بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

فقر، فقیر، فقرا،

در این نوشتار نخست روایاتی را نقل می‌کنیم که در ظاهر چنین مضمونی دارند سپس توضیح و تحلیلی دربارۀ آنها ارائه می‌‌دهیم.

روایات ستایشگر فقر

در منابع روایی روایاتی وجود دارد که در ظاهر، فقر را می‌ستایند. برای نمونه:

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)نقل است که فرمود: «الفقر فخری و به أفتخر على سائر الأنبیاء؛ فقر مایۀ افتخار من است و با آن بر دیگر پیامبران مباهات مى‏ورزم.»(عوالی اللآلی،1/39) یا فرمود: «من قل ماله و كثر عیاله و حسنت صلاته و لم یغتب المسلمین؛ جاء یوم القیامة و هو معی كهاتین؛ هر كس مالش اندك باشد و خانوارش پرشمار و نمازش نیكو و از مسلمانان غیبت نكند، روز رستاخیز چنان با من پیوسته و همراه است كه این دو [انگشت كنار هم‏] هستند.‏»(مسند أبی یعلى‏،1/463)

از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل است که فرمود: «الفقر مخزون عند الله بمنزلة الشهادة یؤتیه الله من یشاء؛ فقر همانند شهادت است كه گنجینه‏اى است نزد خدا و او به هر كه خواهد، عطایش فرماید.»(جامع الأخبار،300)

امام جواد(علیه السلام) در پاسخ فردی که از او درخواست سفارشی کرده بود فرمود: «بر بالش صبر سر بِنِه؛ فقر را در آغوش بگیر و شهوت‏ها را از خود بران.»(تحف العقول،455)

روایات نشان‌دهندۀ برترى فقر بر توانگرى‏

جدا از روایات پیشین، روایاتی وجود دارد که بالاتر از ستودن، فقر را برتر از توانگری نشان می‌دهند. برای نمونه:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «الفقر خیر للمؤمن من الغنى‏؛ براى مؤمن، فقر بهتر از توانگرى است.»(جعفریات،155)

خدای متعال به موسی(علیه السلام) فرمود: «یا موسى إذا رأیت الفقر مقبلا فقل مرحبا بشعار الصالحین و إذا رأیت الغنى مقبلا فقل ذنب عجلت عقوبته؛ اى موسى! هر گاه دیدی که فقر به تو رو آورد بگو خوش آمدى اى نشانه شایستگان؛ و هر گاه دیدی توانگرى روی آورد بگو گناهى است كه كیفرش زود آمده است.»(کافی،2/263)

به طور طبیعی روشن است که زندگیِ بی‌کمبود و سختی، برتر از زندگیِ فقیرانه است؛ اما اگر همین «دارایی» سبب عصیان و فراموشی خدا و خلق خدا شود و در مقابل، آن «نداری» زمینه‌سازِ توجهِ بیشتر به خدای متعال و خدمت به مردم گردد، تردیدی نیست این فقرْ از آن دارایی، برتر است

پیش از سخن‌گفتن دربارۀ این دسته از روایات که به ظاهر در تعارض جدی با آیات و روایات پیشین(نکوهش کنندۀ فقر) هستند به روایاتی اشاره می‌کنیم که قدری این «فقر ستایش‌شده» در این روایات را تبیین می‌کنند.

روایات تبیین کنندۀ فقر ستایش‌شده

امام علی(علیه السلام) فرمود: «الحرفة مع العفة خیر من الغنى مع الفجور؛ پیشه‏ورى[کارگری؛ کنایه از درآمد کم] پاكدامنانه بهتر از توانگرى زشت‌كارانه است.»(نهج‌البلاغه، نامه31)

آن حضرت خطاب به جابر بن عبدالله انصارى فرمود: «اى جابر! مایۀ استوارى دین و دنیا، چهار است: ... و فقیرى كه آخرتش را به دنیایش نفروشد ...»(همان، حکمت 372)

فضیل بن یسار نقل می‌کند امام باقر(علیه السلام) فرمود: «هیچ یك از شما به حقیقت ایمان دست نمى‏یابد، مگر این كه در وى سه ویژگى باشد: مرگ برایش دوست داشتنى‏تر از زندگى باشد و فقر محبوب‏تر از توانگرى و بیمارى خواستنى‏تر از تندرستى.» گفتیم: «چه كسى چنین است؟» فرمود: «همۀ شما.» سپس فرمود: «كدام‌ براى شما دوست‌داشتنى‏تر است؛ مرگ با دوستى ما یا زندگى با دشمنى ما؟» گفتم: «به خدا سوگند! مرگ در دوستی شما براى ما محبوب‏تر است.» فرمود: «و همچنین است فقر و توانگرى؛ و بیمارى و تندرستى؟» گفتم: «بله؛ به خدا سوگند! چنین است.»(معانی‌الاخبار، 189)

کسی به امام صادق(علیه السلام) عرض کرد: از ابوذر نقل مى‏شود كه مى‏گفت: سه چیز را مردم دشمن مى‏شمارند و من دوست مى‏دارم: مرگ و فقر و بلا. فرمود: «این‌گونه نیست؛ مراد ابوذر این بود: مرگِ در حالِ بندگى خدا براى من دوست‌داشتنى‏تر از زندگى در حال نافرمانى خداست و بلادیدن در بندگى خدا برایم محبوب‏تر از تندرستى در نافرمانى خداست و فقر در بندگى خدا نزد من گرامى‏تر از توانگرى در حال نافرمانى خداست.»(کافی، 8/222)

تحلیلی بر روایات ستایشگر فقر

ما در موضوع فقر با سه دسته روایت روبرو هستیم روایاتی که فقر را نکوهش می‌کنند؛ روایاتی که آن را می‌ستایند؛ روایاتی که با مقید ساختن توانگری به امری نامطلوب؛ مانند گناه و عصیان، و همراه ساختن فقر با مطلوبِ دین؛ مانند عزت و پاک‌دستی؛ فقر را برتر از دارایی معرفی می‌کنند. که این دستۀ سوم می‌تواند راهکار مناسبی برای آشتی بین آن دو دسته باشد.

یک انسان موحد که زندگی در دنیا را با نگاه به آخرت می‌نگرد هرگز پدیده‌ها را به شکل مطلق ارزش‌گذاری نمی‌کند اگر می‌گوید علم برتر از جهل است؛ مرادش علمی است که دنیاسازِ آخرت‌آبادکن است (که نوعاً همین گونه است)؛ نه دانشی که دنیا را ویران می‌کند و جهنم را شعله‌ورتر. با این منطق اگر فقر، بد است و باید نابود شود فقری است که سودی به حال دنیا و آخرت ندارد (که نوعاً اینگونه است) و الا اگر فقری یافت شود که برای شخص مفیدتر از توانگری باشد و چاره‌ای هم از آن نباشد (که نوعاً اینگونه نیست) بی‌تردید این فقر برتر از آن است که در حدیث جابر بن عبدالله نمونه‌ای از آن گذشت

نکته مهمی که نباید فراموش شود موافقت آیات قرآن کریم با روایات دستۀ اول است که این مهم‌ترین علت برای پیروی ما از آن روایات و توجیه و تأویل روایات دسته دوم (روایات مخالف) است.

و نیز باید بدانیم که اکثر قریب به اتفاق روایات دستۀ دوم (ستایشگر فقر) به دلیل مرسل بودن از سند معتبر و قابل قبولی برخوردار نیستند.

با در نظر گرفتن این سه مقدمه و نیز آیات و روایات معتبری که در نکوهش فقر یاد شد، با اطمینان می‌توان گفت که فقر از نگاه اسلام نه تنها پسندیده نیست؛ بلکه اسلام تمام ظرفیت‌های قانونی و انسانی خود را برای نابودی آن به کار گرفته است. بر این پایه، در برخورد با روایاتى كه در ظاهر، مردم را به سوى فقر دعوت مى‏كنند، پس از قطعى شدن انتساب آن‏ به پیشوایان دین، چاره‏اى جز آن نیست كه مقصود روایت را در غیر ظاهر آن بجوییم؛ در این راه باید به معنایی رسید که مخالفِ آیاتِ ضد‌فقر و روایات همسوی با آنها نباشد. در این زمینه روایات دستۀ سوم بسیار راهگشایند.

به طور طبیعی روشن است که زندگیِ بی‌کمبود و سختی، برتر از زندگیِ فقیرانه است؛ اما اگر همین «دارایی» سبب عصیان و فراموشی خدا و خلق خدا شود و در مقابل، آن «نداری» زمینه‌سازِ توجهِ بیشتر به خدای متعال و خدمت به مردم گردد، تردیدی نیست این فقرْ از آن دارایی، برتر است.

یک انسان موحد که زندگی در دنیا را با نگاه به آخرت می‌نگرد هرگز پدیده‌ها را به شکل مطلق ارزش‌گذاری نمی‌کند اگر می‌گوید علم برتر از جهل است؛ مرادش علمی است که دنیاسازِ آخرت‌آبادکن است (که نوعاً همین گونه است)؛ نه دانشی که دنیا را ویران می‌کند و جهنم را شعله‌ورتر. با این منطق اگر فقر، بد است و باید نابود شود فقری است که سودی به حال دنیا و آخرت ندارد (که نوعاً اینگونه است) و الا اگر فقری یافت شود که برای شخص مفیدتر از توانگری باشد و چاره‌ای هم از آن نباشد (که نوعاً اینگونه نیست) بی‌تردید این فقر برتر از آن است که در حدیث جابر بن عبدالله نمونه‌ای از آن گذشت.

از همین نوع است انتخاب زندگی فقیرانه از سوی کسی که می‌خواهد برای مردمی که اکثر آنها یا لااقل بخشی از آنها فقیر هستند و او موظف به مدیریت آنهاست؛ مانند رهبر یا هر یک از مسئولان جامعه اقتصاد مردم به تصمیم آنها بستگی دارد. (در قسمت بعد در این باره سخن خواهیم گفت.)

به این تحلیل و توضیح باید افزود که در مواردی منظور از «فقر» نیازمندی به خدای متعال است؛ مانند این آیه که می‌فرماید: «یا أیها الناس أنتم الفقرآء إلى الله‏؛ ای مردم شما به خدا نیازمندید.»(فاطر/15) اگر از اشکال سندی روایاتی نظیر «الفقر فخری» چشم بپوشیم می‌توان فقر ستایش‌شده در آنها را به این معنا گرفت.

(ادامه دارد)


مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.