پذیرای واقعیت یکدیگر نیستیم
گفتوگو با «طاهره صمدی» هنرمند نقاش
طاهره صمدی طاری از نقاشان جوانی است که توانسته در مدت فعالیت خود، به موفقیتهای خوبی چه در حوزه برپایی نمایشگاه و چه در حضور در حراجهای داخلی و خارجی برسد. در ششمین و آخرین دوره حراج تهران، یکی از آثار نقاشی این هنرمند جوان که با قیمتی میان 20 تا 25 میلیون تومان پیشبینی شده بود، توانست به قیمت 46 میلیون تومانی چکش بخورد و به فروش برسد.
آثار وی در حراج کریستیز تا رقم 19 هزار دلار و در ساتبیز لندن نیز حدود 10 سال پیش به قیمت 7 هزار پوند به فروش رسیده است، در این گپ و گفت، در خصوص سبک و آثار هنرمند و نگاه او به دنیای معاصر و نقاشی پرداختهایم.
تا چه اندازه، حضور آثارتان در حراجهای داخلی و خارجی در روند کار حرفهای شما تأثیر گذاشته است؟
بخشی از حراج، دیدهشدن کار است. بخشی دیگر کنار هم قرار گرفتن آثار هنرمندان مختلف است و اینکه مخاطبان حرفهای آثار هنری خارج از کشور نیز با نام و آثار هنرمند آشنا میشوند که این دیده شدن برای هنرمند بسیار مهم است. در اصل به مارکتهای هنری کاری ندارم چون یک بحث کارشناسی است که من به آن ورود نمیکنم، اما همین دیده شدنها مسلماً تأثیرات مثبتی برای هنرمند به همراه خواهد داشت.
و این مسیر برای رسیدن به موفقیت را چگونه طی کردید؟
خیلی پله به پله جلو آمدم، پیش از اینکه آثارم به حراجها راه بیابد، نمایشگاههای زیادی گذاشتم. حدود 27 سالم بود که در آرت فر نیویورک شرکت کردم. هیچکس آن زمان متوجه نشد که من چه مسیری را رفتم، همه فکر کردند که طاهره صمدی یکهو از حراجها سر در آورد و مطرح شد درحالی که خیلی قبلتر کارم را شروع کرده بودم. در این راه صبوری لازم است و پشت سر هم کار کردن، ناامید نشدن و متوقف نکردن و هنوز راه زیادی را باید طی کنم.
با توجه به نقاشی شما که در حراج تهران به فروش رفت، مجموعه جدید شما ادامه دهنده مجموعه قبلی شما با عنوان «شتابزدگی بیپایان» است که دو سال پیش در گالری بوم به نمایش گذاشتهاید؟
مجموعه به مجموعه عنوان کارهایم را عوض میکنم و این تغییر عنوان برایم مهم است، زیرا دارای یک بار مفهومی خاص است. شاید در زمان مدرن، گذاشتن عنوان برای هنرمندان آنقدر مهم نبوده اما در دوره معاصر این موضوع فرق کرده است. البته اینطور هم نیست که از اول عنوان کارم را انتخاب کنم و بعد نقاشی بکشم، بلکه وقتی ایده شکل میگیرد، میدانم که قرار است در چه مجموعهای گنجانده شود. در نتیجه مجموعه جدیدی که مشغول کار کردن هستم اسمش را «نیروهای پنهان» گذاشتهام.
به هرحال زمانی که نقاشی مرتب کار میکند، نمیتوانیم بگوییم که از مجموعه قبلیاش کاملاً کنده شده و حالا یک مجموعه کاملاً متفاوتی را آغاز کرده است. امضای هنرمند، ایده و تفکر وی همیشه پشت آثارش هست و هراندازه که میخواهد می تواند کارهایش هم تغییر کند. مگر ما در طول سال چقدر عوض میشویم یا فکرمان تغییر میکند که در کارهایمان نیز این گسستگی قرار بگیرد. در نتیجه همیشه زنجیرهوار نسبت به موضوعی که داشتهام، حرکت کردهام، اما تغییر در کارهایم وجود دارد و مفهومیتر شدهاند.
از این تغییر بگویید.
تغییرات پله به پله انجام شدهاند و کسانی که کارهای من را دنبال میکنند، شاید دچار گسست ناگهانی در آثارم نشوند، اما اگر نقاشی امروزی از من را کنار کار 2 سال پیش من قرار دهید، متوجه تغییر خواهید شد. مجموعه نیروهای پنهان را برای یک نمایشگاه انفرادی میکشم که هنوز نمیتوانم تعداد آثار نهایی را بگویم. هرجا احساس کنم که دیگر حرفی برای گفتن ندارم، مجموعه را خواهم بست.
درباره استفاده از فیگور زن در آثارتان توضیح دهید.
اوایل در کارهایم، خیلی تفاوتی بین فیگورهای زن و مرد در آثارم نبود. اما رفته رفته، زنها مشخصتر شدهاند. اما فیگورهای زن من اُبژه (شیء) نیستند بلکه سوژهاند. اگر به نقاشیهای معروف دنیا نگاه کنیم، میبینیم که هنرمندان از زن بهعنوان یک ابژه زیبا در تابلو استفاده کردهاند. اما من نگاه جنسیتی و پرداختهای زنانه را از زنهای نقاشی هایم گرفتهام. زیرا اعتقاد دارم آنها تنها یک سوژهاند. یک انساناند و من میگویم تنها به آنها نگاه کنید، آنها با صلابت در کارها حضور دارند. حتی پرداخت در لباسها و پوست بدن نیز گرفتهام. لباس برای من حکم یک پوشش را دارد که تبدیل به نماد شده است. این نماد هم به دلیل این است که در جامعه حاضر، ما پذیرای اصل واقعیت یکدیگر نیستیم. ما هویت اصلیمان را میان هزاران لایه و پوشش پنهان میکنیم. چهرهها را نیز حذف کردهام، باز یک پوششی روی هویتها است.
در این مجموعه شاهد اِلمانهای جدیدی چون چتر و روزنامه هستیم، آیا مفاهیم خاصی در دل خود دارند؟
هیچ چیز به معنای کاربرد واقعیاش در نقاشیهایم نیست. پرش فیگورها به معنای پرش خیال و پیشرفت است، سرخوشی آدمهایی که فکر میکنند دارند به جلو حرکت میکنند. روزنامه هم به معنای ثبت وقایع است، وقتی به ثبت آنچه اتفاق افتاده نگاه میکنیم انگار توسط یک نیروی گنگی که نمیدانیم چیست و از کجا میآید، گرفته شده است. چترها نیز پارهاند، انگار که توسط نیرویی دریده شده، در کل انگار یک پردهدری در کار است که با تمام اینها صلابت فیگورها حفظ شدهاند. فیگورها در پلان جلو ایستادهاند و به بیننده میگویند که نگاه کنید، ما هستیم و داریم حرکت میکنیم. اما انگار وجود مانعی میخواهد آنها را متوقف کند. استفاده از چشم زخم نیز که ریشه در سنت ما دارد و کیفها که نماد عقایدمان هستند.
در کارهایتان در حال خلق یک فضای فرا واقعی هستید؟
این فضا با معماریهای نه چندان آشنا و منحنیهای آنها، میتواند تصور ما از یک آینده نزدیک باشد، یک فضای تکنولوژی زده است، یک فضای خوابگونه که میشناسیم شان اما نمیدانیم کجاست.
خودتان را بهعنوان یک هنرمند معاصر میدانید نه مدرن، این معاصر بودن را چگونه در آثارتان تعریف میکنید؟
کارهایم معاصر هستند. زیرا ما در دوران معاصر زندگی میکنیم. در مورد مفهوم انسانی صحبت میکنم و از چیزهایی میگویم که دغدغههای شخصی افرادی است که در حال زندگی میکنند. به گونهای روح زمانه در آنها جاری است. در دوران مدرن، نقاشی تنها به دنبال هنر برای هنر بوده، زیبایی برایش مطرح بوده اما در دوران معاصر ایده و مفهوم اولویت گرفته است و هنرمندان با استفاده از مدیاهای جدید به دنبال تفهیم مفاهیم هستند. بحث موضوع و ایده در دنیای معاصر هنر مطرح شد و در نهایت تفهیم ایده به مخاطب. هنرمند در دنیای معاصر دوست دارد با مخاطبان بیشتری ارتباط برقرار کند و مرزهایش را با مخاطبانش بشکند. برداشت مخاطب از اثر بخشی از کار میشود اما در دوران مدرن، مخاطبان خاص با آثار مواجه میشدند.
منبع: روزنامه ایران، صبا موسوی