تبیان، دستیار زندگی
یكی از ویژگیهای درونی مبلغ، اخلاص در كل فرایند تبلیغ می باشد. اخلاص تبلیغ را نور می بخشد، نفوذ می دهد، اعماق جان مخاطبان را به اصلاح می كشاند، روح گوینده و شنونده را سیقل می دهد و بالاخره رضای الهی را موجب می گردد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اخلاص، روحی در كالبد تبلیغ

یكی از ویژگیهای درونی مبلغ، اخلاص در كل فرایند تبلیغ می‌باشد. اخلاص تبلیغ را نور می‌بخشد، نفوذ می‌دهد و رضای الهی را موجب می‌گردد.

خلاص، روحی در كالبد تبلیغ

اخلاص در لغت

اخلاص در كتاب معتبر مقاییس این گونه معنا شده است «تنقیة الشی ء و تهذیبه؛ پاك كردن و منزّه كردن چیزی را گویند.»

امام صادق علیه السلام در حدیث جنود عقل و جهل می‌فرمایند: «اَلْإِخْلَاصُ وَ ضِدُّهُ الشَّوْب؛(1) ضد اخلاص شوب است.»

شوب در كتب العین، لسان العرب، و مجمع البحرین به معنای مخلوط بودن است.

پس اخلاص به معنای پاكی و منزه بودن و عدم مخلوط شدن با چیز دیگری است.

مجمع البحرین می‌نویسد:

«مَعْنَی الأِخْلاصِ هِی الْقُرْبَةُ الَّذی یُذْكِرُها اَصْحابُنا فی نِیَّاتِهِمْ وَ هُوَ ایقاعُ الطَّاعَةِ خالِصاً لِلَّهِ؛ معنای اخلاص به همان معنای قربتی است كه اصحاب ما در نیتهای [عبادت] خود می‌گویند كه همان انجام عبادت فقط برای خداوند است.»

لسان العرب می‌گوید:

«اَلأِْخْلاصُ فِی الطَّاعَةِ تَرْكُ الرِّیا؛ اخلاص در عبادت پرهیز از ریا است.»

به خوبی معلوم است كه دو مورد آخر كه از لسان العرب و مجمع البحرین ذكر گردید، دو مورد شاخص از مصادیق اخلاص می‌باشد.

پس از مشخص شدن معنای اصلی اخلاص، موارد استعمال در فرهنگ آیات و روایات مشخص می‌گردد.

اخلاص نتیجه تعقّل

آدمی اگر عمیق بنگرد و به حاكمیّت مطلق الهی باور یابد، از ژرفای جان به خوبی درك می‌كند كه هیچ موجودی در مقابل قدرت الهی كمترین نیرویی ندارد. اراده، توان و قلبهای همه انسانها به دست اوست و هر چه او بخواهد تحقق می‌یابد و اگر تمام عالمیان خلاف اراده او بر كاری تصمیم بگیرند، تحقق نخواهد یافت.

اما افراد سطحی نگر خدا را فراموش كرده هر لحظه به دنبال فردی و جذب علاقه انسانی و یا پول و امكانات موجودی ناچیز، خود را به خفّت و خواری می‌افكنند كه این خود نوعی كفر و بی‌توجهی به قدرت لایزال الهی است. خلاصه آنكه توجّه به غیر خدا از كم خردی و ضعف تعقّل آدمی است.

عن ابی عبداللّه علیه السلام قال: «لَیْسَ بَیْنَ الْإِیمَانِ وَ الْكُفْرِ إِلَّا قِلَّةُ الْعَقْلِ قِیلَ وَ كَیْفَ ذَاكَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ إِنَّ الْعَبْدَ یَرْفَعُ رَغْبَتَهُ إِلَی مَخْلُوقٍ فَلَوْ أَخْلَصَ نِیَّتَهُ لِلَّهِ لَأَتَاهُ الَّذِی یُرِیدُ فِی أَسْرَعَ مِنْ ذَلِكَ؛(2) فاصله‌ای بین ایمان و كفر به جز كم عقلی نیست، گفته شد این امر چگونه است‌ای فرزند رسول خدا؟ حضرت فرمودند: بنده‌ای توجه خود را به مخلوق معطوف می‌دارد، پس اگر نیت خود را برای خدا خالص می‌ساخت، خداوند آنچه را كه اراده می‌كرد با سرعت بیشتری به او می‌داد.»

اگر انسان برای حل مشكل و یا رفع نیازی به مخلوقی تمسّك می‌جوید و به خداوند كه همه قدرتها در اختیار اوست توجه نمی‌كند، از كم عقلی اوست.

ثمره اخلاص

مبلّغ كه منادی توحید و هدایتگر انسانها به سوی خداوند است، خود بیش از دیگران باید در اعماق جان خویش خدا را باور داشته و هرگز كم توجهی به غیر خداوند نداشته و دنیاجویی در نیت، اعمال و رفتارش راه نیابد. هدایتگرانی كه با تبلیغ خویش جوامع را متحوّل ساخته‌اند، علاوه بر تسلط بر علوم و اصطلاحات، از طریق اخلاص به جوشش حكمت در قلب خویش رسیده، زبان آنان از چشمه ساران حكمت قلبشان حكایت می‌كرد.

«عَنِ الرِّضَاعلیه السلام عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً إِلَّا جَرَتْ یَنَابِیعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَی لِسَانِهِ؛(3) حضرت رضاعلیه السلام از پدرانشان علیهم السلام و آنان از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل كردند كه: هیچ بنده‌ای چهل روز خود را برای خداوند عزوجلّ خالص نساخت مگر آنكه چشمه ساران حكمت از قلب او بر زبانش جاری گشت.»

همنشینی با عالمان مخلص

همه مردم، طلّاب و علماء اگر بخواهند راه نجات بپیمایند، باید از همنشینی با عالمان سوء و دنیامدار و طمع ورز بپرهیزند؛ زیرا این افراد در دوستان خویش همانند ویروسی خطرناك نفوذ بیماری زا داشته و هیچ كس به جز انسانهای بسیار پارسا از خطر آنان در امان نخواهند بود.

مبلّغ مخلص منطقه‌ای را احیاء و عالمی دنیا دوست برای دنیای خویش دین خود و مردم را به حراج می‌گذارد. مبلّغ مخلص در پاداش اعمال پاك مردم شریك است و دنیامداران با وزر ترویج دنیاگرائی دست به گریبان خواهند بود.

«قَالَ النَّبِی صلی الله علیه وآله لَا تَجْلِسُوا عِنْدَ كُلِّ دَاعٍ مُدَّعٍ یَدْعُوكُمْ مِنَ الْیَقِینِ إِلَی الشَّكِّ وَ مِنَ الْإِخْلَاصِ إِلَی الرِّیَاءِ وَ مِنَ التَّوَاضُعِ إِلَی الْكِبْرِ وَ مِنَ النَّصِیحَةِ إِلَی الْعَدَاوَةِ وَ مِنَ الزُّهْدِ إِلَی الرَّغْبَةِ وَ تَقَرَّبُوا إِلَی عَالِمٍ یَدْعُوكُمْ مِنَ الْكِبْرِ إِلَی التَّوَاضُعِ وَ مِنَ الرِّیَاءِ إِلَی الْإِخْلَاصِ وَ مِنَ الشَّكِّ إِلَی الْیَقِینِ وَ مِنَ الرَّغْبَةِ إِلَی الزُّهْدِ وَ مِنَ الْعَدَاوَةِ إِلَی النَّصِیحَةِ وَ لَا یَصْلُحُ لِمَوْعِظَةِ الْخَلْقِ إِلَّا مَنْ خَافَ هَذِهِ الآْفَاتِ بِصِدْقِهِ وَ أَشْرَفَ عَلَی عُیُوبِ الْكَلَامِ وَ عَرَفَ الصَّحِیحَ مِنَ السَّقِیمِ وَ عِلَلَ الْخَوَاطِرِ وَ فِتَنَ النَّفْسِ وَ الْهَوَی؛(4) پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: با هر مبلّغ مدعی مجالست نداشته باشید؛ [كسی كه] شما را از یقین به شك می‌خواند و از اخلاص به ریا و از تواضع به كبر و از نصیحت به دشمنی و از بی‌رغبتی نسبت به دنیا شما را به دوستی دنیا فرا می‌خواند. بلكه خود را به عالمی نزدیك كنید كه شما را از تكبّر به تواضع و از ریاء به اخلاص و از شك به یقین و از دنیاطلبی به بی‌میلی به دنیا و از دشمنی به نصیحت می‌خواند. و برای موعظه مردم صلاحیّت ندارد مگر كسی كه از این آفتها به راستی بترسد و بر عیوب سخن آگاه باشد و صحیح را از باطل و بیماریهایی كه به قلب نفوذ می‌كند و فتنه‌های نفس و هواها را بشناسد.»

اخلاص شرط تبلیغ

كسی كه می‌خواهد مردم را به خدا دعوت كند و از شرك و ریا به توحید و اخلاص فرا خواند، لازم است قبل از هرچیز به درون خویش بیدار باش دهد. در غیر این صورت موجب گمراهی مردم گشته، آنان در تطبیق گفتار و كردار گوینده حیران و برخی به انحراف كشیده می‌شوند. چنین افرادی نباید به خود اجازه موعظه مردم دهند.

امام صادق علیه السلام می‌فرماید:

«أَحْسَنُ الْمَوَاعِظِ مَا لَا یُجَاوِزُ الْقَوْلُ حَدَّ الصِّدْقِ وَ الْفِعْلُ حَدَّ الْإِخْلَاصِ فَإِنَّ مَثَلَ الْوَاعِظِ وَ الْمَوْعُوظِ كَالْیَقْظَانِ وَ الرَّاقِدِ فَمَنِ اسْتَیْقَظَ عَنْ رَقْدَتِهِ وَ غَفْلَتِهِ وَ مُخَالَفَتِهِ وَ مَعَاصِیهِ صَلَحَ أَنْ یُوقِظَ غَیْرَهُ مِنْ ذَلِكَ الرُّقَادِ وَ أَمَّا السَّائِرُ فِی مَفَاوِزِ الِاعْتِدَاءِ وَ الْخَائِضُ فِی مَرَاتِعِ الْغَی وَ تَرْكِ الْحَیَاءِ بِاسْتِحْبَابِ السُّمْعَةِ وَ الرِّیَاءِ وَ الشُّهْرَةِ وَ التَّصَنُّعِ فِی الْخَلْقِ الْمُتَزَیِّی بِزِی الصَّالِحِینَ الْمُظْهِرُ بِكَلَامِهِ عُمَارَةَ بَاطِنِهِ وَ هُوَ فِی الْحَقِیقَةِ خَالٍ عَنْهَا قَدْ غَمَرَتْهَا وَحْشَةُ حُبِّ الْمَحْمَدَةِ وَ غَشِیَتْهَا ظُلْمَةُ الطَّمَعِ فَمَا أَفْتَنَهُ بِهَوَاهُ وَ أَضَلَّ النَّاسَ بِمَقَالِهِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَبِئْسَ الْمَوْلی وَ لَبِئْسَ الْعَشِیرُ وَ أَمَّا مَنْ عَصَمَهُ اللَّهُ بِنُورِ التَّأْیِیدِ وَ حُسْنِ التَّوْفِیقِ وَ طَهَّرَ قَلْبَهُ مِنَ الدَّنَسِ فَلَا یُفَارِقُ الْمَعْرِفَةَ وَ الْتُّقَی فَیَسْتَمِعُ الْكَلَامَ مِنَ الْأَصْلِ وَ یَتْرُكُ قَائِلَهُ كَیْفَ مَا كَانَ قَالَتِ الْحُكَمَاءُ خُذِ الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَفْوَاهِ الْمَجَانِین؛(5) بهترین مواعظ آن است كه سخن از راستگوئی تجاوز نكند و در عمل حد اخلاص را پشت سر نگذارد، همانا مثال موعظه كننده و موعظه شونده همانند بیدار و خواب است. پس كسی كه از خواب و غفلت و مخالفت و معصیت خود بیدار شود، صلاحیّت دارد كه دیگری را از خواب بیدار كند؛ اما كسی كه خود در مهلكه ستم حركت می‌كند و در چراگاه گمراهی می‌چرد و كسی كه بی‌حیاء، سمعه و ریا و شهرت و صالح جلوه دادن خویش در مردم را دوست دارد و كسی كه خود را به قیافه صالحین در می‌آورد؛ ظاهر كلامش نشانگر پاكی باطن اوست ولی او از آبادی باطن بی‌بهره است، همانا تنهایی علاقه به تمجید و تعریف باطن او را احاطه كرده است، تاریكی طمع او را پوشانده است، چقدر فریب هوای نفس خویش خورده و مردم را با گفته‌های خود گمراه می‌سازد. خداوند می‌فرماید: چه بد دوست و همراهی است.

اما كسی كه خداوند او را به نور تأیید و توفیق نیكو حفظ كرده و قلب او را از كثافات پاك گردانده باشد، از معرفت و تقوی دور نمی‌شود؛ پس سخن را از اصل می‌شنود و گوینده را هر طور باشد رها می‌كند. حكماء گفته اند: حكمت را گرچه از دهان دیوانه گان باشد، یاد گیر.»

در این روایت نكات بسیار زیبایی وجود دارد كه در اینجا به مواردی اشاره می‌كنیم.

1. برخی در موعظه برای اینكه مخاطب را تحت تأثیر قرار داده و اصلاح كنند، در گفته‌های خویش دقت نكرده گاهی به دروغ و خلاف واقع گویی روی می‌آورند؛ مانند: خوابهای دروغ، خبر از عذابهای غیرواقعی، نقل حكایات بی‌پایه و...

مبلغ حق ندارد در تبلیغ بیش از آنچه از آیات قرآن و روایات فهمیده می‌شود بیان كند كه مصداق دروغ گویی و ارتكاب حرام است.

2. بعضی می‌گویند: چون می‌خواهیم مردم را هدایت كنیم، اشكالی ندارد كه برخی از عبادات را مقابل مردم انجام دهیم تا آنان نسبت به روحانیت خوش بین شده و هدایت شوند. این خود آغاز گمراهی مبلّغ است. مبلّغ نباید برای موعظه دیگران در اعمال خود از حدود اخلاص تجاوز كند كه اگر به جای اخلاص، ریا، شهرت و خود نمایی جایگزین شد، او حق موعظه دیگران را ندارد؛ زیرا مردم را با گفتار خویش به گمراهی می‌كشاند.

3. در پایان روایت تكلیف مردم بیان شده است كه چون در همه ادوار تاریخ مبلّغان اهل تزویر و ریا و طمع و دنیا پرست و زاهدنما بوده و هستند؛ اگر خود پاك و اهل باشند، سعی كنند آیات و یا روایاتی كه خوانده می‌شود را بدون توجّه به گوینده، به اصل پاك و نورانی كلام كه قرآن و معصومین علیهم السلام هستند برگردانند و از جانب آنان تلقی كنند.

كنكاش در نیّت

از مباحث گذشته دانستیم كه اخلاص یك دستی، یك رنگی و مخلوط نداشتن است، و اخلاص در مسائل معنوی توجّه ناب به خداوند داشتن و برای رضای او عمل كردن است.

توجّه به رضای الهی و عمل برای جلب خشنودی حق، در هر كاری پسندیده و زمینه ساز عروج عمل می‌گردد و گاهی یك عمل مباح بدون قصد قربت كاری نیكو است، لیكن تنها با تفاوت نیّت و برای رضای خدا عمل كردن، همان كار را از فرش به عرش می‌برد و زمانی در اعمال عبادی فقط به دلیل نبودن این نیّت، كار ارزشمندی از عرش به فرش سقوط كرده و در برخی از موارد موجب وزر و عذاب الهی می‌گردد.

پی

امبرصلی الله علیه وآله می‌فرماید:

«إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ وَ إِنَّمَا لِكُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَی فَمَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَهِجْرَتُهُ إِلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ مَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَی أَمْرِ دُنْیَا یُصِیبُهَا أَوِ امْرَأَةٍ یَنْكِحُهَا فَهِجْرَتُهُ إِلَی مَا هَاجَرَ إِلَیْهِ؛(6) اعمال تنها در گرو نیتها است و برای هر كس آنچه نیّت كرده باقی می‌ماند؛ پس كسی كه به سوی خدا و رسولش هجرت كرده باشد، هجرت او به سوی خدا و رسول او به حساب می‌آید و كسی كه به سوی امر دنیایی هجرت كرده، به همان می‌رسد و كسی كه برای ازدواج با زنی هجرت كرده هجرت به سوی همان محسوب می‌گردد. (نه هجرت به سوی خدا و رسول).»

مؤمن زیرك همواره به نیّت خود در اعمال توجّه دارد و با نیّت خالص از كارهای خویش بیشترین بهره را می‌برد و دنیا و آخرت خویش را آباد می‌سازد. و افرادی كه به غیر خدا توجه دارند، با زحمات زیاد همچنان عمر خویش را بر باد داده و از رشد معنوی بی‌نصیب هستند.

نمود اخلاص

همان گونه كه بیان شد، اخلاص یك امر درونی است و تنها خدا می‌داند كه نیّت انسانها چیست و برای چه تلاش می‌كنند. در بین عالمان انسانهایی یافت می‌شوند كه نه تنها درون خویش را آلوده كرده‌اند، بلكه این عدم خلوص در رفتارهای بیرونی آنان نیز نفوذ كرده، بی‌پروا این رذیله اخلاقی را نشان می‌دهند. گاهی برای ریاست، زمانی برای پول، در مواردی برای جلب توجّه مردم و... می‌كوشند كه به خوبی عدم اخلاص آنان برای مردم روشن می‌گردد. مردم هم آرام و خاموش بدون اینكه سخنی بگویند رفتار مبلغ را با گفتارش به تحلیل می‌گذارند.

پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند:

«عُلَمَاءُ هَذِهِ الْأُمَّةِ رَجُلَانِ رَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ عِلْماً فَطَلَبَ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ وَ الدَّارَ الآْخِرَةَ وَ بَذَلَهُ لِلنَّاسِ وَ لَمْ یَأْخُذْ عَلَیْهِ طَمَعاً وَ لَمْ یَشْتَرِ بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَذَلِكَ یَسْتَغْفِرُ لَهُ مَنْ فِی الْبُحُورِ وَ دَوَابُّ الْبَحْرِ وَ الْبَرِّ وَ الطَّیْرُ فِی جَوِّ السَّمَاءِ وَ یَقْدَمُ عَلَی اللَّهِ سَیِّداً شَرِیفاً وَ رَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ عِلْماً فَبَخِلَ بِهِ عَلَی عِبَادِ اللَّهِ وَ أَخَذَ عَلَیْهِ طَمَعاً وَ اشْتَرَی بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَذَلِكَ یُلْجَمُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِلِجَامٍ مِنْ نَارٍ وَ یُنَادِی مَلَكٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ عَلَی رُءُوسِ الْأَشْهَادِ هَذَا فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ آتَاهُ اللَّهُ عِلْماً فِی دَارِ الدُّنْیَا فَبَخِلَ بِهِ عَلَی عِبَادِهِ حَتَّی یَفْرُغَ مِنَ الْحِسَابِ؛(7) علماء این امت بر دو دسته اند: یكی مردی كه علمی را می‌یابد پس برای رضای خداوند و قیامت آن را فرا می‌گیرد و آن علم را برای مردم بیان می‌كند و از روی طمع چیزی برای آن دریافت نمی‌كند و به ثمن ناچیزی آن را نمی‌فروشد، این همان كسی است كه موجودات دریاها و جنبندگان دریا و خشكی و پرنده در آسمان برای او استغفار می‌كنند و بر خداوند وارد می‌شود در حالی كه آقای شریف است.

و دیگری كسی كه خداوند به او علم می‌دهد پس در بیان آن برای بندگان خداوند بخل می‌ورزد و برای بیان آن طمع داشته به بهای ناچیزی آن را می‌فروشد، پس این فرد را در روز قیامت به افسار آتشین لجام می‌زنند و یكی از ملائكه در مقابل مردم صدا می‌زند این فلان كس و فرزند فلانی است خدا در دنیا به او علمی داد و او در بیان آن برای بندگان خدا بخل ورزید [او این ندا را می‌گوید] تا حساب وی تمام شود.»

گاهی اتفاق می‌افتد كه فردی به روحانی می‌گوید مسئله ای، روایتی و تفسیر آیه‌ای برای ما بگویید. ممكن است مبلّغ بگوید اگر برای او بگویم سخنرانی شب را مطرح كرده ام، از این رو از بیان علم می‌پرهیزد كه این هم یكی از مصادیق بخل ورزیدن است. چه كسی می‌تواند تضمین كند كه شما تا شب زنده باشید و آن مطلب را بگویید.

زمانی اتفاق می‌افتد كه بر روی منبر مطلب مناسبی به حافظه سخنران خطور می‌كند و گاهی این مطلب رزق یكی از شنوندگان است كه بهتر است مبلغ از بیان آن پرهیز نكند.

اجرت برای تبلیغ

پیامبران بسیاری از جمله پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه وآله موظف بودند اعلان كنند كه هیچ پاداشی برای دعوت مردم به خداپرستی دریافت نخواهند كرد.

خداوند به پیامبرانی دستور می‌دهد كه «قُلْ لا اَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ اَجْراً؛ بگو بر رسالت خود اجر و پاداشی از شما نمی‌خواهم.»

درباره عالمان دینی و دریافت اجرت برای تبلیغ دین روایاتی از معصومین علیهم السلام به ما رسیده است كه می‌توان آن روایات را به دو دسته تقسیم كرد:

1. دسته اوّل روایاتی است كه بر منع دریافت اجرت برای تبلیغ دلالت دارد. در اینجا به دو نمونه از این روایات اشاره می‌شود.

از امام صادق علیه السلام نقل گردیده است: «مَنْ أَرَادَ الْحَدِیثَ لِمَنْفَعَةِ الدُّنْیَا لَمْ یَكُنْ لَهُ فِی الآْخِرَةِ نَصِیبٌ وَ مَنْ أَرَادَ بِهِ خَیْرَ الآْخِرَةِ أَعْطَاهُ اللَّهُ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الآْخِرَةِ؛(8) كسی كه برای منافع دنیوی به دنبال روایت رود، در آخرت بهره‌ای نخواهد داشت و اما كسی كه برای خیر اخروی به دنبال روایت رود، خداوند به او خیر دنیا و آخرت عطا خواهد فرمود.»

و در روایت دیگری نیز از آن حضرت نقل شده است كه: «مَنِ احْتَاجَ النَّاسُ إِلَیْهِ لِیُفَقِّهَهُمْ فِی دِینِهِمْ فَیَسْأَلُهُمُ الْأُجْرَةَ كَانَ حَقِیقاً عَلَی اللَّهِ تَعَالَی أَنْ یُدْخِلَهُ نَارَ جَهَنَّمَ؛(9) كسی كه مردم به او نیاز داشته باشند كه از معارف دین برای آنان بگوید و مردم از او درخواست كنند و او اجرت بخواهد، بر خداوند تعالی حق است كه او را به آتش جهنّم داخل كند.»

2. دسته دوم از روایات مبیّن آنست كه قبول وجه از مسلمانان برای تبلیغ بلااشكال است، كه در اینجا دو نمونه ذكر می‌شود.

راوی می‌گوید: شنیدم كه امام صادق علیه السلام می‌فرمود: «مَنْ اِسْتَأْكَلَ بِعِلْمٍ اِفْتَقَرَ؛ كسی كه با علم اش روزی بخورد،فقیر می‌گردد.»

راوی می‌گوید، عرض كردم:

«جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ فِی شِیعَتِكَ وَ مَوَالِیكَ قَوْماً یَتَحَمَّلُونَ عُلُومَكُمْ وَ یَبُثُّونَهَا فِی شِیعَتِكُمْ فَلَا یَعْدَمُونَ عَلَی ذَلِكَ مِنْهُمُ الْبِرَّ وَ الصِّلَةَ وَ الْإِكْرَامَ فَقَالَ علیه السلام لَیْسَ أُولَئِكَ بِمُسْتَأْكِلِینَ إِنَّمَا الْمُسْتَأْكِلُ بِعِلْمِهِ الَّذِی یُفْتِی بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لَا هُدًی مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِیُبْطِلَ بِهِ الْحُقُوقَ طَمَعاً فِی حُطَامِ الدُّنْیَا؛(10) به فدایت شوم، در بین شیعیان و دوستان شما گروهی هستند كه علوم شما را فرا گرفته و در بین شیعیان ترویج می‌كنند، شیعیان هم نسبت به آنان در صله و اكرام و نیكی كوتاهی نمی‌كنند.

امام علیه السلام فرمودند: اینان روزی خور به علم نیستند، كسانی به علم خود روزی می‌خورند كه بدون علم و هدایتی از جانب خداوند عزوجل فتوی می‌دهند تا برای رسیدن به مطامع ناپایدار دنیوی حقی را باطل كنند.»

در روایت دیگری فضل ابن ابی قرّه می‌گوید: به امام صادق علیه السلام عرض كردم كه اینان می‌گویند درآمد معلّم حرام است. حضرت فرمودند:

«كَذَبُوا أَعْدَاءُ اللَّهِ إِنَّمَا أَرَادُوا أَنْ لَا یُعَلِّمُوا الْقُرْآنَ وَ لَوْ أَنَّ الْمُعَلِّمَ أَعْطَاهُ رَجُلٌ دِیَةَ وَلَدِهِ لَكَانَ لِلْمُعَلِّمِ مُبَاحاً؛(11) دشمنان خدا دروغ گفتند، اینها می‌خواهند قرآن آموزش داده نشود. اگر مردی به معلّم دیه فرزندش را بدهد، برای معلم مباح است.»

اگر چه بین این دو دسته روایت در نگاه ابتدایی تنافی احساس می‌گردد، لیكن هیچ تنافی بین آنها نیست. از روایات دسته اوّل فهمیده می‌شود كه مبلّغ نباید برای بیان معارف دین اجرت طلب كند، اما دسته دوم می‌گوید: اگر مبلّغ شرط اجرت نكرد، ولی مردم خود به او صله داده، اكرام كردند و یا وجهی به او پرداختند، گرفتن آن بلا اشكال است.

در تهذیب نیز همین جمع دلالی ذكر شده و بیان گشته است.

بدان امید كه همگی از روی اخلاص و فقط برای رضای الهی، بدون هیچ پیش شرطی به نشر معارف دین پرداخته و برای حل مشكلات زندگی فقط بر او توكّل كنیم كه «وَ مَنْ یَتَوَكَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ‌»؛(12) «هركس بر خدا توكّل كند، كفایتش خواهد كرد.»

•پاورقــــــــــــــــــــی

________________________________________

1) بحارالأنوار، ج 1، ص 109.

2) الكافی، ج 1، ص 28.

3) بحارالأنوار، ج 67، ص 242.

4) همان، ج 2، ص 52.

5) همان، ج 97، ص 84.

6) همان، ج 67، ص 249.

7) همان، ج 2، ص 54.

8) همان، ج 2، ص 158.

9) همان، ج 2، ص 78.

10) همان، ج 2، ص 116.

11) الكافی، ج 5، ص 121.

12) طلاق/ 3.

منبع: مجله مبلغان