تبیان، دستیار زندگی
اشعاری در مدح بانوی کربلا ، حضرت زینب کبری علیهاسلام
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نامی به باشکوهی زینب ندیده ایم

اشعاری در مدح بانوی کربلا ، حضرت زینب کبری علیهاسلام

بخش ادبیات تبیان
نامی به باشکوهی زینب ندیده ایم

قاسم صرافان از شاعران آیینی کشورمان، به مناسبت سالروز ولادت حضرت زینب(س) اشعاری را در صفحه مجازی خود منتشر کرده است که در ادامه می خوانید:

تقدیم به آستان حضرت زینب علیهاسلام

زیبایی دریاست در اعماق نگاهش

این دختر آرام و صبوری كه رسیده

از شوق ، علی سفره به اندازه یك شهر

انداخت ، به شكرانه ی نوری كه رسیده

كاشانه ی اهل دل و میخانه ی هستی

دنیا و سماوات و عوالم همه روشن

عطر خوش او پر شده در شهر مدینه

به به چه گلی ! چشم و دلت فاطمه روشن

لبخند نشسته به لب حضرت ساقی

مرضیه دلش وا شده از دیدن دختر

تا آمده لبریز شده چشمه ی تسنیم

كامل شده با آیه ی او سوره ی كوثر

بی تاب شدی ، دختر مهتاب رخ عشق !

بارانی اشك است چرا صورت ماهت ؟

گریانی و پیش كسی آرام نداری

دنبال كدام آیت حق است نگاهت ؟

باران بهاری شده ای دختر حیدر

زهرا چه كند گریه تو بند بیاید

باید كه بگویند كنار تو حسینت

تا شاد شوی ، با گل و لبخند بیاید

همسایه ندیده به خدا سایه ای از تو

تمثیل حیایی تو و تندیس وقاری

پیداست ولی دختر سردار حنینی

از شور كلام و دل شیری كه تو داری

شعر شب میلاد تو هم پر شده از اشك

بانو ! چه كنم روی دلم سوی فرات است

جز اشك چه گویم كه همه هستی عالم

عشق تو ، حسین تو ، قتیل العبرات است

******

هر چند، نامِ نیک، فراوان شنیده‌ایم

نامی، به باشکوهی زینب، ندیده‌ایم

ارث از دلِ شجاع تو برده ست، یا علی!

نامش گره به نام تو خورده ست، یا علی!

پیوندِ عقل روشن و بیداریِ دل است

شاگردیِ تو کرده، که استادِ کامل است

مستی، همان حقیقت مستورِ زینب است

آباد، خانه‌‌ی که در آن نور زینب است

قانونِ عقل و عشقِ جهان را به هم زند

وقتی ﻋﻘﻴﻠﮥ العرب، از عشق، دم زند

زینب به بند، بندگی یار می‌کند

گیراست زلفِ یار و گرفتار می‌کند

از چشمِ یار، قامت دلدار، دیدنی است

نام حسین، از لب زینب، شنیدنی است...


منبع: صفحه مجازی قاسم صرافان