تبیان، دستیار زندگی
از کودکی یا درست تر بگویم از زمانی که کم کم درکی از اطرافم داشتم و می توانستم وقایع را بفهمم ، وقتی به دهه فجر می رسیدیم حس و حال خاصی پیدا می کردم. شاید احساس دهه ی فجری کسانی چون من که متولد دهه ی 60 هستند و درست در میانه ی جنگ تحمیلی به دنیا آمده اند،
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : حسین خسروی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پیچی از جنس تاریخ !

از کودکی یا درست تر بگویم از زمانی که کم کم درکی از اطرافم داشتم و می توانستم وقایع را بفهمم ، وقتی به دهه فجر می رسیدیم حس و حال خاصی پیدا می کردم. شاید احساس دهه ی فجری کسانی چون من که متولد دهه ی 60 هستند و درست در میانه ی جنگ تحمیلی به دنیا آمده اند، یک احساس چند بعدی است؛ احساسی مملو از شور، غرور و حسرت. شور و غرورش کاملا معلوم است.

حسین خسروی-سردبیر تبیان

در همان حال و هوای کودکی همیشه با شنیدن خاطرات انقلاب از دیگران و یا دیدن فیلم ها و تصاویر مربوط به آن دوران با شکوه خود را در کنار مردم انقلابی تصور می کردیم و گاهی این تصور را در قالب نمایش های کودکانه مان در مدرسه بروز می دادیم. اما نکته ی حسرت برانگیز اینجا بود که خوب می دانستیم که ما در آن وقایع حضور و تاثیری نداشته ایم و این دیگران بودند که جریان انقلاب را هدایت کردند و به ثمر رساندند. به شخصه حسرت می خوردم که ای کاش می شد تاریخ به عقب باز می گشت و من خودم را در دل جریان انقلاب می دیدم. این احساس در مورد جنگ تحمیلی هم صادق بود خصوصاً که با اشتیاق به شهادت در هم می آمیخت. مطمئنم که غالب هم سن و سالهای من چنین احساسی را تجربه کرده اند . در آن سنین تصور من این بود که با پیروزی انقلاب و سرنگونی طاغوت و حاکم شدن نظام مقدس جمهوری اسلامی همه ی مشکلات برطرف شده و با خود فکر می کردم که «خوب دیگر چه کاری از دست من بر می آید؟»

عبور از یک پیچ تاریخی حساس، مانند دورانی که ما در آن زندگی می کنیم و ادامه ی مسیر به سمت اعتلاء و پیشرفت یک عزم ملی می خواهد اما عزمی که از تک تک ما شروع می شود.

بزرگتر که شدم امّا کم کم فهمیدم که آن احساس پاک کودکانه اگر چه غلط نبوده اما کامل هم نبوده است. آن حس شور و غرور و حسرت کاملا حس درستی بوده است ولی متوجه شدم پیروزی انقلاب تازه سرآغاز یک حرکت و جریان بزرگ تاریخی است. وقتی اندک اندک با تاریخ کشورم آشنا شدم و وقایع مهم معاصر و گذشته را خواندم ، دیدم که هر کدام از آنها حتی اگر سالها هم جریان داشته ، مانند نقطه ای در کل تاریخ دیده می شود؛ نقطه ای که گاه به یک پیچ تاریخی تبدیل شده است. فهمیدم اینکه این نقطه سرآغازی برای یک اوج بوده یا سراشیبی سقوط فقط به یک چیز بستگی داشته است : اینکه هرکس در حوالی آن نقطه حضور داشته با درک موقعیت خود و تعیین سهم و نقشش در رخدادهای حول آن نقطه چگونه عمل کرده است؟ آیا همچون احساس کودکانه ی من داستان را تمام شده فرض کرده ؟ آیا منتظر دیگران بوده که جریان را هدایت کنند؟ یا مردانه به میدان آمده و راهی که شاید دیگران شروع کرده بودند را ادامه داده است؟!

من اعتقاد دارم اگر امروز هر یک از ما به این مسئله فکر کنیم و به ازاء آن تصمیم بگیریم بسیاری از مشکلات کشور حل می شود. فقط کافی است بدانیم عبور از یک پیچ تاریخی حساس، مانند دورانی که ما در آن زندگی می کنیم و ادامه ی مسیر به سمت اعتلاء و پیشرفت یک عزم ملی می خواهد اما عزمی که از تک تک ما شروع می شود. فکر نکنیم کار تمام است و یا اینکه مسئولین در رده های مختلف باید برای همه چیز ما فکر کنند؛ نه ! هر کدام از ما در هر جایگاه و مسئولیت و شغلی که هستیم اگر از خودمان شروع کنیم و نقش تاریخی خودمان را پیدا کنیم می توانیم امید داشته باشیم که مسیر درستی خواهیم پیمود. یادمان باشد هیچ مسئولی در هیچ کجای جهان و در هیچ دوره ی تاریخی از روز اول مسئول نبوده است. اگر او قبل از رسیدن به مسئولیت خودش را برای روزهای سخت مسئولیت آماده کرده باشد حتما موفق خواهد بود و الا....

شاید امروز دوران تمرین ماست !

حسین خسروی-سردبیر تبیان