«مدرس» در نگاه كاردار آمریكا
«والاس موری» چهاردهمین نماینده سیاسی آمریكا در ایران بود. او در 1324 شمسی به مقام سفیری در تهران منصوب شد و مدت مأموریتش مانند بسیاری دیگر از همكارانش در ایران از نظر زمانی محدود و كوتاه بود. همتای ایرانی او در واشنگتن حسین علاء بوده است.
بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
والاس موری در اوایل حكومت رضاخان كاردار كشورش در تهران بود. او پس از ملاقاتی كه در 18 مهر 1303 با مرحوم سیدحسن مدرس رهبر جناح اقلیت مجلس شورای ملی داشت، گزارشی از این ملاقات را به وزارت امور خارجه آمریكا ارسال كرد. در این گزارش كه به تاریخ 24 مهر 1303 ارسال شده، چنین میخوانیم:
... مدرس، كه یكی از روحانیون سید و مجتهد شهر میباشد، ظاهری تنومند و چشمانی نافذ دارد كه در نگاه اول توجه همه را به خود جلب میكند. اگر كسی مدرس را در خیابان ببیند، به راحتی او را با یك فقیر اشتباه میگیرد. با اینكه به طور عادی، وی با بالاترین رجال مملكت در خانه خود ملاقات میكند، در خانهای محقر زندگی میكند كه تمام وسایل آن بیش از هشتاد تومان ارزش ندارد. وی از لحاظ سیاسی كاملاً بر تجار بازار مسلط است و تلاشهای بیوقفه رئیسالوزراء (رضا) برای پراكنده كردن همراهان او تاكنون بیفایده بوده است. او هرگز به سوءاستفاده از جایگاه خود متهم نشده است. وی سرسختترین دشمن چیزی است كه خود او آن را «حكومت كودتا» نامیده است و از زمانی كه سردارسپه بر مسند ریاست وزرا تكیه زده است، رهبری جناح مخالف را بر عهده دارد. وی به عنوان یكی از برجستهترین سخنوران مجلس شناخته میشود و بدون تردید ترسی از كسی ندارد. حتی از شخص قلدری چون رئیسالوزرای فعلی (رضا). در تمام مدتی كه سردارسپه برای رسیدن به قدرت تلاش میكرد، مدرس تنها كسی بود كه در مواضع مختلف به چالش با او برخاست؛ و از این گذشته تنها كسی بود كه جرأت میكرد او را تحقیر و استهزا كند...
موری همچنین به تشریح حوادث دو سال پیش، میپردازد:
... در 15 اكتبر 1922، مؤتمنالتجار، نماینده تبریز، طی سخنرانی در مجلس، اعمال غیرقانونی رضاخان را تقبیح كرد. روزنامه ستاره ایران این سخنرانی را در 6 اكتبر منعكس كرد: حقیقتاً خیلی ننگآور و باعث تأسف است كه پس از 17 سال مشروطیت و آن همه قربانیها كه در راه آزادی داده شده مجبور شویم كه در عوض اصلاحات اساسی از نقض قانون اساسی و اجرا نشدن سایر قوانین شكایت كنیم. از زمان ورود به تهران متوجه شدهام كه به اساس و اركان قانونی این مملكت حمله میشود و این در حالی است كه جلسات گرانبهای مجلس تمام صرف جزئیات شده است. ترتیبات حالیه بنده را حق میدهد كه نسبت به اوضاع حاضره بدبین و ظنین باشم. شاه به خارجه سفر كرده است، مجلس شورای ملی بیتفاوت به امور نشسته است و با اینكه مردم تمام امید خود را به این مجلس بستهاند، ما بدون پروا و بیخیال دست روی دست گذاشتهایم. روزی به خود میآییم و متوجه میشویم كه هیچ اثری از آزادی و قانون اساسی بر جای نمانده است... نمایشاتی میشود كه خیلی اسباب وحشت و پریشانی و نگرانی است. عملیات نظامی میشود كه به نظر بنده ممكن است در آتیه خیلی نزدیك برای مملكت و ملت خطراتی را متوجه سازد. بدون مجوز قانونی جراید را میبندند و مدیران آنها را توقیف و شكنجه میكنند. قانون اساسی اعمال را تقسیم و هر وزیری را در كار خود مسئول كرده است. این لاقیدی در مراعات اصول قوانین اساسی است كه اتصالاً درمملكت باعث تولید قیامها و نهضتها میشود. چرا خیابانی علیه دولت مركزی قیام كرد؟ چرا وی یكی از مشهورترین قیامهای تبریز را رهبری كرد؟ وی به عنوان شهروندی تابع قانون در مقابل غدر و خیانت سران مملكتی در تهران (در زمان كابینه وثوقالدوله؛ كابینهای كه توافقنامه انگلیس – ایران را به امضا رسانید) به پا خاست و بر آن بود كه دولت را وادار به پیروی از قانون كند. به نظر میرسد كه این قیامها سران مملكتی را از خواب گران بیرون نیاورد! وضعیت شرمآور كنونی سرآغاز قیامهای متعددی خواهد شد كه در آینده سراسر این مملكت را فراخواهد گرفت. این مملكت در جزر و مد انقلابهای متعدد دفن خواهد شد. مردمی كه آزادی خود را به بهای جان خود به دست آوردهاند هرگز اجازه نخواهند داد كه زیر بار استبداد بروند. بنابراین دولت میبایست حكومت نظامی را از مركز و سایر نقاط كشور مرتفع گرداند. عواید دولتی باید از هر منبعی كه باشد توسط مأمورین مالیه به خزانه دولت وارد و از آنجا مطابق تصویب مجلس به مصارف برسد. كنترل امور وزارت مالیه میبایست از تسلط وزارت جنگ خارج شود. تبریز همواره مهد آزادی بوده است. ولی اكنون به جولانگه مرتجعین تبدیل شده است. حكومت نظامی با شدت و حدّت فراوان بر این استان وضع شده است. اجتماع آزادیخواهان متفرق میشود و آزادی بر باد فنا رفته است. نسل آینده ما را تقبیح كرده و به ریش ما خواهند خندید. مملكت ما وضع غریبی به خود گرفته است كه هیچ نمیتوان آن را به یكی از اشكال حكومتی دنیا تشبیه كرد. تا زمانی كه پایتخت مملكت در آشوب و بینظمی غوطهور است، در سایر نقاط نیز پیشرفتی حاصل نخواهد شد.»
سپس مدرس به سخنرانی پرداخت. سخنرانی او نیز در روزنامه ستاره ایران مورخه 6 اكتبر 1922 منتشر شد: «نماینده محترم معایبی را كه در دولت به چشم میخورد، برشمردند. ایشان همچنین اذعان داشتند كه برخی این مجلس را خوار شمرده و آن را تحقیر میكنند. اما باید بگوییم كه ایشان اشتباه بزرگی را مرتكب شدهاند. هیچ یك از مجالس گذشته در چنین مدت كوتاهی، پیشرفت چندانی از خود نشان ندادند. به واسطه وجود این مجلس بود كه قرارداد 1919 رد شد (وكلا: قرارداد لغو شد اما تحمیلاتش عملاً وجود دارد). به بركت وجود این مجلس پلیس جنوب ملغی گردید و مستشاران انگلیسی این كشور را ترك كردند. ما هیچ ترس و واهمهای از رضاخان نداریم. چرا باید در خفا صحبت كنیم؟ ما باید صراحتاً حرف خود را بزنیم. ما قدرت داریم حكومت را بركنار و آن را تغییر دهیم و شاه و هر كس دیگری را عزل كنیم. همچنین اگر بخواهیم میتوانیم رضاخان را استیضاح كرده و عزل كنیم. این كار بسیار آسانی است. وزیر جنگ را به مجلس احضار كنید، او را استیضاح و سپس از كار بركنار كنید و به او اجازه دهید به اقامتگاه خود در دماوند برود و مابقی عمر خود را به استراحت بپردازد! چرا نمایندگان مجلس چهارم این قدر بیروح و كمدل و جرأت هستند؟ قدرت مجلس قدرت برتر این مملكت است. شما نماینده 15 میلیون ایرانی هستید. هیچ دلیل برای پوشاندن حقایق وجود ندارد. بسیاری از شما آقایان زمانی كه محمدعلیشاه به دست ما از سلطنت بركنار شد، نماینده مجلس بودید. زمانی را به یاد آورید كه سالارالدوله با سی هزار نفر آمد و ما تنها با دویست نفر دست خالی از آنها جلوگیری كردیم. هیچ كسی یارای ایستادگی در برابر مجلس را ندارد. وزیر جنگ منافعی دارد و مضاری هم دارد، اما منافعش بیش از مضارش است. اما كنار گذاشتن او نگرانی ندارد. پس از مشورت با یكدیگر قضاوت كنید! اگر با هم متحد نشوید، كوچكترین قدرتی بر شما فایق میآید. او در برابر اتحاد ما چونان مگسی است. وزیر جنگ منافعش اساسی و مضارش فرعی است، باید مضارش رفع شود!» در پایان سخنرانی وی، رئیس مجلس اظهار داشت كه گفتههای مدرس در مورد تواناییهای مجلس برای تغییر شاه، برخلاف قانون اساسی است. سپس مدرس با صدایی بلند توضیح داد كه: «هر شاهی را كه مخالف ما باشد و برخلاف قانون اساسی عمل كند، بركنار میكنیم.» ...
«والاس موری» در ادامه گزارش خود مینویسد:
در 5 اكتبر 1922، مدرس در خطابهای به یادماندنی در مجلس به سردارسپه حمله كرد و قدرتطلبی غیرقانونی او را زیر سئوال برد و با این جملات سخنرانی خود را به پایان برد: «ما هیچ ترس و واهمهای از رضاخان نداریم. چرا باید در خفا صحبت كنیم؟ ما باید صراحتاً حرف خود را بزنیم. ما قدرت داریم حكومت را بركنار و آن را تغییر دهیم و شاه و هر كس دیگری را عزل كنیم. همچنین اگر بخواهیم، میتوانیم رضاخان را استیضاح كرده و عزل كنیم. اینكار بسیار آسانی است. رضاخان در برابر اتحاد ما چونان مگسی است.» دو روز بعد وزیر جنگ، همانند فردی شكستخورده به مجلس آمد و پس از برشمردن خدمات بسیار خود در مملكت، استعفای خود را به عنوان وزیر جنگ و فرمانده كل قوا، تقدیم مجلس كرد. با اینكه استعفای او در 9 اكتبر پس گرفته شد، اما این مانع از آن نشد كه دوباره به مجلس برود و در 18 اكتبر، با فروتنی در مجلس سخنرانی كند؛ و این كاملاً با منش و رفتار دیكتاتورمآبانه پیشین وی متفاوت بود. او به همه اطمینان داد كه پایبندی به قانون اساسی خواسته قلبی اوست و حكومت نظامی از سراسر استانهای كشور مرتفع خواهد شد و با ورود مستشاران اقتصادی آمریكا، ادارة مالیات غیرمستقیم و فوائد عامه تحت كنترل این گروه درخواهد آمد.
منبع:موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی