تبیان، دستیار زندگی
به غیر از صدیقی، افراد دیگری نیز بوده اند که پیشنهاد نخست وزیری را نپذیرفتند که مهمترین آنها کریم سنجابی و علی امینی بودند. کریم سنجابی در این زمینه گفته بود: «در صورتی که ملت پیشنهاد کند و مورد تائید آیت الله خمینی قرار
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مخالفت جبهه ی ملی با شاپور بختیار

به غیر از صدیقی، افراد دیگری نیز بوده اند که پیشنهاد نخست وزیری را نپذیرفتند که مهمترین آنها کریم سنجابی و علی امینی بودند. کریم سنجابی در این زمینه گفته بود: «در صورتی که ملت پیشنهاد کند و مورد تائید آیت‌الله خمینی قرار بگیرم حاضرم حکومت موقت را تشکیل دهم.»

فرآوری:فهیمه السادات آقامیری- بخش تاریخ ایران و جهان تبیان

مخالفت جبهه ی ملی با شاپور بختیار

چرا صدیقی نخست‌وزیری را نپذیرفت اما بختیار پذیرفت؟

در اواخر پاییز و اوایل زمستان 1357 و در حالی که ایران به سمت تغییر حکومت و انقلاب حرکت می‌کرد، رژیم سلطنتی ایران به دنبال نجات خود از طریق واگذاری نخست وزیری به جریانهای منتقد و مخالف و ایجاد مشروعیت از این طریق برای سیستم سیاسی خود بود. در این میان و پس از چندی شاهپور بختیار -که از فعالین جبهه ملی بود- به عنوان نخست وزیر انتخاب شد و کابینه خود را تشکیل داد.

در واقع، در بحبوحه انقلاب و در شرایطی که شخص دیگری نخست وزیری را قبول نمی‌کرد، بختیار نخست وزیری را پذیرفت و به‌رغم مخالفت جبهه ملی کابینه خود را در 16 دی 1357 تشکیل داد.

در نهم دی ماه ۱۳۵۷ شاپور بختیار با محمدرضا شاه پهلوی به توافق رسید و مقام نخست‌وزیری را پذیرفت. بختیار دیدارش با شاه را در کاخ نیاوران برای پذیرش پست نخست‌وزیری، که با طعنه‌ای به او دربارۀ کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ همراه است، چنین بازگو می‌کند (بختیار، ۱۳۶۱: ۱۳):

ــ شما را از کی ندیده‌ام؟

ــ از ۲۵ سال پیش اعلیحضرت، قاعدتا این تاریخ باید در خاطرتان باشد.

ــ در این فاصله هیچ پیر نشده‌اید.

در برابر این سخن پادشاه خودکامه، زندانی پیشین پادشاه در فکر عمیقی فرو می‌رود و با خود می‌اندیشد: «من به تحقیق پیر شده‌ام. اما شاید آثاری که گذر زمان بر مخالفان سیاسی می‌گذارد، با فرسودگی‌های ناشی از قدرت متفاوت باشد. به هر حال تاریخ در این ۲۵ ساله راه درازی پیموده است. در آن غروب اواخر دسامبر ۱۹۷۸ [دی ۱۳۵۷]، ایران به طرف هرج و مرج می‌رفت. من جلوی پادشاه ایستاده بودم، به این منظور که بکوشم ایران را از سراشیبی‌ای که پرداختۀ اشتباهات مکرر بود، از لغزش کامل به اوج هرج و مرج باز دارم. دولت‌ها سه ماه به سه ماه جایگزین هم می‌شدند. آموزگار، شریف امامی، ازهاری…. آیا دولتی هم به نام دولت بختیار تشکیل خواهد شد؟ باید اوضاع سخت نابسامان باشد و اعلیحضرت محمدرضا پهلوی آگاه به میزان نابسامانی، تا چنین فکر دور از ذهنی به خاطرش خطور کند» (بختیار، ۱۳۶۱: ۱۳).

اما دوران نخست وزیری بختیار مجموعاً 37 روز بیشتر طول کشید و با پیروزی انقلاب اسلامی دولت وی ساقط شد و وی به خارج از کشور فرار نمود.

آخرین نخست وزیر پهلوی

در شرایطی که انقلاب اسلامی به سمت پیروزی نهایی حرکت می‌کند، محمد رضاشاه پهلوی و سلطنت‌طلبان تنها راه نجات رژیم سلطنتی را در واگذاری حکومت به یک حزب یا جریان منتقد و در عین حال موافق با قانون اساسی مشروطه -که متضمن حفظ سلطنت پهلوی بود- می‌دانستند. این جریان همانا جبهه ملی بود که پس کودتای 1332 بر علیه دکتر محمد مصدق، همواره جزء اپوزیسیون حکومت پهلوی بوده و در راستای اجرای دموکراسی و حکومت مشروطه تلاش می‌کرد. از این رو پست نخست وزیری به عده ای از افراد جبهه ملی پیشنهاد شد که نهایتاً و به دلایل متعدد منجر به نخست وزیری آنها نگردید. یکی از مهمترین این افراد دکتر غلامحسین صدیقی بود که سابقه وزارت کشور و نائب نخست وزیری در دولت ملی دکتر مصدق را داشت. دکتر صدیقی در مصاحبه با هفته نامه «امید ایران» عدم پذیرش نخست وزیری را اینگونه بیان کرد. وی گفت زمانی که شاه پیشنهاد نخست وزیری را به بنده داده  است، من شروطی را برای این کار مطرح کردم:

نخست اینکه رای تمایل مجلس پرسیده شود تا بار دیگر این سنت پسندیده مشروطیت ایران احیا شود، دوم آنکه من فقط قانون اساسی و متمم آن را اجرا خواهم کرد و به مواد الحاقی نظیر اختیارات شاه برای انحلال مجلسین گردن نمی‌نهم. شرط بعدی آنکه لازم است شورای نیابت سلطنت تشکیل شود... چرا که من فکر می‌کردم اگر شاه به خارج از ایران برود، نمی‌شود جلوی بعضی تماسها و توطئه‌ها را گرفت، ولی در داخل کشور این کار امکان‌پذیر است. به خصوص اگر هیاتی به طور دائم از سوی دولت به عنوان رابط با شاه در ارتباط و تماس باشد. شرط بعدی لغو حکومت نظامی با صدور فرمان نخست‌وزیری، محاکمه سریع فاسدان و خیانتکاران سیاست‌پیشه‌گان ۲۵ سال اخیر و انتقال گروهی از آنها که در بازداشت حکومت نظامی هستند به مراجع قانونی دیگر. شرط دیگر من عدم دخالت شاه در کلیه امور کشور بود و برخی شرایط دیگر .... اما شاید شاه از سخنان و پیشنهادات من هراسناک شد و بلافاصله به فکر ارتباط با آقای دکتر بختیار افتاد و دیدار بعدی من حاصل نشد.

اما به غیر از صدیقی، افراد دیگری نیز بوده اند که پیشنهاد نخست وزیری را نپذیرفتند که مهمترین آنها کریم سنجابی و علی امینی بودند. کریم سنجابی در این زمینه گفته بود: «در صورتی که ملت پیشنهاد کند و مورد تائید آیت‌الله خمینی قرار بگیرم حاضرم حکومت موقت را تشکیل دهم.» اما وی نهایتاً اعلام کرد: «با وجود بقای نظام سلطنتی غیر قانونی، با هیچ ترکیب حکومتی موافقت نخواهم کرد.» بدین ترتیب محمد رضاشاه پهلوی شاهپور بختیار را برای تشکیل دولت انتخاب کرد و وی نیز این مسئولیت را پذیرفت. شاه در کتاب خود درباره انتخاب شاهپور بختیار اینگونه می‌گوید: «شاپور بختیار یکی از رهبران جبهه ملی بود و من قبلاً به وسیله رییس ساواک و دیگران در جریان فعالیتهای او قرار داشتم و پس از مذاکرات طولانی او را برای حل مشکلات مناسب تشخیص دادم.»  بدین ترتیب بختیار روز 21 دی ماه 1357 در مجلس شورای ملی حضور یافت و ضمن معرفی وزیران خود رئوس برنامه دولت را به اطلاع نمایندگان رساند.

چرایی شکست بختیار

هنگامی که شاه به فکر انجام اصلاحات افتاد و سعی کرد تا با دادن پست نخست وزیری به مخالفین و منتقدان خود به بقای سیستم سلطنت کمک کند و از انقلاب جلوگیری نماید، انقلابیون به فکر تغییر بنیادین سیستم سیاسی و جایگزینی یک نظام جدید به جای نظام پهلوی بودند. به همین دلیل پیشنهاد نخست وزیری از طرف عده‌ای رد شد، اما نهایتاً شاهپور بختیار آن را پذیرفت. اما بختیار نیز نتوانست مانع از سقوط رژیم پهلوی و وقوع انقلاب اسلامی گردد. در واقع یکی از مهمترین دلایل ناکامی بختیار در حفظ رژیم سلطنتی، انقلابی بودن فضای کشور و عدم اقناع مردم و انقلابیون از اصلاحات پیشنهادی بود. بنابراین از آنجایی که مردم و انقلابیون به رژیم اعتمادی نداشتند و گذشته رژیم نیز غیرقابل اعتماد بودن آن را(کودتای 28 مرداد) ثابت کرده بود، مردم به چیزی کمتر از انقلاب و تغییر و تحول بنیادین نظام سیاسی قانع نمی‌شدند.

در آستانه بازگشت آیت‌الله خمینی به ایران، خبرنامۀ جبهۀ ملی ایران در مطلبی با عنوان «چهرۀ منفور یک مأمور»، دکتر بختیار را «عامل بی‌اختیار سازمان سیا، ساواک و استبداد» معرفی می‌کند که چون مهرۀ گرانبهای بیگانگان در ایران نگهداری شده بود که حالا نقاب از صورت بر می‌دارد و مجری مقاصد پلید دستگاه سلطنت استبدادی می‌شود که «می‌کوشد با قرار دادن نام مصدق در کنار نام خود، آن بزرگمرد تاریخ ما را بدنام و بی‌آبرو کند…» (خبرنامۀ جبهۀ ملی ایران، هفتم بهمن ۱۳۵۷)

اما بدون تردید یکی دیگر از مهمترین دلایل ناکامی بختیار مخالفت امام خمینی با وی و دولتش بود. امام خمینی حتی ملاقات با وی را تنها در صورتی شدنی می‌دانست که وی استعفا دهد. بدین ترتیب، پس از قطعی شدن نخست وزیری بختیار، امام  واکنشی سریع نشان داد و دولت وی را غیرمشروع اعلام کرده و از مردم خواست تا با تظاهرات و ابراز مخالفت با دولت بختیار، موجبات سقوط دولت وی را فراهم کنند.

امام در واکنش به دولت بختیار گفت: «تا یک جمهوری اسلامی تشکیل نشود، آرامش در ایران ایجاد نخواهد شد. همچنین شکل حکومت آینده ایران در انتخابات مشخص خواهد شد و سیستم آن تک حزبی نخواهد بود.»

بنابراین در آن مقطع شدت مخالفتها به قدری بود که حتی کارکنان وزارتخانه‌ها و ارگانهای دولتی از پذیرفتن وزرای دولت بختیار خودداری می‌کردند. در واقع، در آن زمان به قدری رهبری و نفوذ امام خمینی گسترده شده بود، که هیچ کس بدون موافقت و تایید وی نمی‌توانست سکان مملکت را به دست گیرد و در اقداماتش موفق باشد. حتی آیت‌الله طالقانی نیز به این موضوع اشاره کرده و گفته است: «هر حکومتی که در ایران تشکیل شود باید در چارچوب مبارزه کنونی ملت ایران به رهبری امام خمینی باشد. در غیر این صورت مورد قبول و تائید ملت ایران نیست و به هیچ وجه نماینده واقعی اراده مردم ایران نمی‌باشد.»

حتی در زمانی که زمزمه‌های نخست وزیری صدیقی به گوش می‌رسید نیز پارسونز، سفیر وقت انگلیس در ایران این واقعیت را به خوبی درک کرده بود و  به شاه گفته بود که «صدیقی فقط در صورتی می‌تواند موفق شود که رهبران مذهبی و بازاریها با او همراهی کنند و چنین احتمالی بسیار بعید است... » بنابراین مخالفت امام خمینی با دولت بختیار و همچنین نارضایتی مردم نسبت به ادامه حکومت پهلوی و تمایل آنها به وقوع انقلاب و تغییرات بنیادین در سیستم سیاسی باعث شده است تا نخست وزیری بختیار 37 روز بیشتر طول نکشد و وی نهایتاً با وقوع انقلاب اسلامی به خارج از کشور فرار کرد.

نتیجه گیری

آخرین حرکت و اقدام رژیم پهلوی برای حفظ خود انتخاب نخست وزیری از جناح مخالف و منتقد برای ایجاد مشروعیت برای خود بود. برای این منظور افراد مختلفی از قبیل علی امینی، کریم سنجابی و غلامحسین صدیقی مطرح شدند که به دلایل متعدد نخست وزیری آنها به سرانجام نرسید. اما نهایتاً شاهپور بختیار به عنوان آخرین نخست وزیر پهلوی و آخرین تلاش این رژیم برای نجات، کابینه خود را تشکیل داد. اما شاهپور بختیار نیز به دلایلی نظیر شرایط حاد انقلابی، مخالفت امام خمینی(ره) با وی و نارضایتی مردم و انقلابیون از کابینه او و اصلاحات پیشنهادیش و تمایل آنها به وقوع انقلاب و تغییرات بنیادین سیاسی موفق نشد و دولت وی بعد از 37 روز ساقط گردید. در واقع در آن برهه زمانی، امام خمینی (ره)، سایر انقلابیون و مردم ایران به چیزی کمتر از انقلاب و تغییر سیستم سیاسی راضی نبودند و بنابراین هر کس دیگری غیر از بختیار نیز موفق به حفظ شاکله سلطنت پهلوی نمی‌شد و دیر یا زود انقلاب به مرحله پیروزی نهایی می‌رسید.

منابع: موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، سایت تاریخ ایرانی