تبیان، دستیار زندگی
برخی کارشناسان، ایران را فاقد حزب به معنای واقعی آن و فضای سیاسی اجتماعی ایران را فاقد پدیده ای سیاسی به نام تحزب می دانند. از نظر برخی فعالان سیاسی، فقدان تحزب و عدم پاگیری احزاب مردمی آسیب های زیادی به مردم سالاری و تحولات سیاسی کشور زده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چرخه معیوب احزاب در ایران

برخی کارشناسان، ایران را فاقد حزب به معنای واقعی آن و فضای سیاسی اجتماعی ایران را فاقد پدیده ای سیاسی به نام تحزب می دانند. از نظر برخی فعالان سیاسی، فقدان تحزب و عدم پاگیری احزاب مردمی آسیب های زیادی به مردم سالاری و تحولات سیاسی کشور زده است.

فرآوری: آزاده مرنی -بخش سیاست تبیان

چرخه معیوب احزاب در ایران

احزاب، تشکل ها و جریان های سیاسی؛ یکی از ارکان اصلی هر حکومتی محسوب می شوند به طوری که تضعیف یا قدرت یافتن یک جریان سیاسی، بی تردید در روند سیاسی یک کشور تاثیر بسزایی خواهد گذاشت. به دیگر بیان امروزه احزاب یکی از ضروریات زندگی جوامع بشری در دوره مدرن محسوب می‌شود به‌طوریکه یکی از مؤثرترین نهادهای تأثیر گذار بر روند های تصمیم گیری و اجرائی کشور و به عنوان حلقه رابط بین مردم و حاکمیت سیاسی عمل می کند. در جوامع و نظامهای سیاسی کنونی تقریباً هم اندیشی کاملی نسبت به ضرورت تحزب وجود دارد و از احزاب بعنوان چرخ دنده ماشین دموکراسی یاد می‌شود.

احزاب و تشکل های سیاسی در ایران

برخی کارشناسان، ایران را فاقد حزب به معنای واقعی آن و فضای سیاسی اجتماعی ایران را فاقد پدیده ای سیاسی به نام تحزب می دانند. از نظر برخی فعالان سیاسی، فقدان تحزب و عدم پاگیری احزاب مردمی آسیب های زیادی به مردم سالاری و تحولات سیاسی کشور زده است. اینکه احزاب صرفا در موعد انتخابات آفتابی می شوند و بیشتر از آنکه در انتخابات های مختلف نقش آفرینی کنند، در پی سهم خواهی از ساختار قدرت هستند خود، نشان از کارکرد نادرست احزاب در ایران دارد.

علت اینکه جامعه نیاز به حزب دارد این است که امروزه خواسته های گروه ها و اقشار متفاوت شده است و درکشان از نیازهای طبقاتی شان افزایش پیدا کرده است.

با نگاهی به تاریخ تحزب در ایران، درمی یابیم که پیدایش اندیشه حزبی و فعالیت احزاب سیاسی در ایران به دوران مشروطیت بازمی‌گردد. در آن دوران به واسطه حضور نخبگان و روشنفکران از فرنگ برگشته و تکاپوی نیروهای سیاسی و اجتماعی، احزاب سیاسی نه در یک فرآیندی آرام و منطقی، بلکه در فضایی مشوش و پیچیده و با دخالت‌های قدرت‌های خارجی تأسیس شدند و به فعالیت بیمارگونه، ناقص و به تعبیری نهادینه‌نشده خود پرداختند. شاید همین نقطه شروع دیوار تحزب در ایران و آجر کج پی آن حزب و تحزب را تا ثریای سیاست کج دار و مریز کرده است. همین پیشینه اندک و ضعف ساختاری را می‌توان یکی از دلایل ناکار آمد احزاب سیاسی در ایران دانست.

در دوره های بعدی نیز احزاب توسط افراد شناخته تأسیس می شدند و بی آنکه مرام و مسلک نهادینه شده ای ارائه دهند و بر اساس مرامنامه و ایده و افکار منطبق بر خواست مردم بنا شده و یارگیری کنند، بیشتر مقلد احزاب بیگانگان بودند که در پی پیاده کردن اراده و سیاست های آن ها در ایران بودند. هرچند ایران چند حزب فراگیر را در سپهر سیاست خود تجربه کرده است، فراگیر بودن آن ها لزوما به این معنا نیست که کارکرد حزبی مناسب را در فضای سیاست و اجتماع کشور عملی کرده اند.

ضرورت وجود احزاب

نیاز به وجود احزاب سیاسی قدرتمند، کارآمد، و دغدغه‌مند برای حال و آینده ایران اسلامی ضرورتی استراتژیک است. اگر بر این نکته همواره تأکید داشته ایم که نظام جمهوری اسلامی، نظامی است که خواستار تلفیق جمهوریت با اسلامیت بر پایه تفکیک قوای سه‌گانه است، می توان گفت چنین ساختاری هرگز بی نیاز از وجود احزاب قدرتمند و فراگیر و مردمی نیست.

احزاب در ایران جز دوره هایی کوتاه، بیشتر احزاب قدرت ساخته یا دولت ساخته بودند که بعد از استقرار گروهی در مسند قدرت تشکیل می شده و سازمان می یافتند. اگر در کشورهای توسعه یافته فعالیت های حزبی منجر به در دست گرفتن قدرت و تربیت نیروهای سیاسی و کادرسازی می شود در کشورمان این دولت ها بودند که به واسطه داشتن قدرت، امکانات و رسانه حزب تأسیس می کردند و با پایان دوران دولت هایشان این احزاب نیز رو به افول می گذاشت.

یکی از مهمترین معایب احزاب قدرت ساخته، ساختار معکوس از بالا به پایین است؛ ساختاری که اصولا باید از پایین به بالا باشد و افراد از لایه های زیرین وارد حزب شده با رشد و پیشرفت در ساختار آن به لایه های میانی و بالای آن راه پیدا کرده و در این مسیر به یک سیاستمدار و مدیر ورزیده تبدیل شوند.

برخی کارشناسان سیاست ریشه پا نگرفتن احزاب و نگاه حزبی را در ایران، عدم تعمیق فرهنگ دموکراسی و حزبی و استنباط منفی از این مفاهیم می دانند، به گونه ای که عضویت در یک حزب و یا حزبی بودن، دارای بار منفی است. در این میان نیز برخی نخبگان و فعالان سیاسی کشور، یکی از افتخارات خود را «حزبی نبودن» می دانند، به گونه ای که عده ای در خلال انتخابات خود را مستقل می نامند که این عنوان در فرایند انتخاباتی پدیده ای نوظهور و نشان از مسئولیت گریزی است، چون یکی از کارکردهای مهم احزاب در کنار پرورش و پالایش نیروها، برنامه محوری و در نهایت پاسخگویی به مردم و به ویژه کسانی است که به برنامه های آنان رأی داده اند.

عدم تحزب خلأیی درست کرده که نمایندگان مجلس و دولت ها پس از انتخابات، عملا می توانند از پاسخگویی به مردم به معنای واقعی آن و نه دادن شعار پاسخگویی شانه خالی کنند. عملکرد بد و ضعیف کاندیدای معرفی شده توسط یک حزب شناسنامه دار، باعث این می شود که مردم ضمن سؤال از حزب و مطالبه حقوق خود به واسطه رأیی که به کاندیدای حزب داده اند، امکان این را داشته باشند در انتخابات بعدی، حمایت خود از آن حزب را سلب کرده و به گزینه های پیشنهادی آن حزب رأی اعتماد ندهند.

آسیب شناسی رفتاری احزاب در مقاطع گوناگون کشور، نشان می دهد که احزاب و تشکل های سیاسی، علاوه بر این که نتوانستند اقبال مردمی را به خود جلب کنند، رفتارها و عملکرد برخی از آنها، حتی باعث تنش ها و چالش های جدی برای نظام اسلامی شده است. همین رفتارها باعث شده تا مردم هم نسبت به احزاب و تشکل ها نگاه مثبتی نداشته باشند.

دولتها نیاز به این دارند که با جامعه ارتباط داشته باشند یکی از این ارتباطات حزب است، لذا مشارکتها هم که در قالب حزب صورت می‌گیرد دموکراتیک تر خواهد بود.

شایسته است، فعالان سیاسی و نهادهای نظام جمهوری اسلامی، نمایندگان مجلس و دولت با نگاه دوباره به مسأله تحزب، سعی در بسترسازی برای رویش و پا گرفتن احزاب در فضای سیاسی کشور کنند و شرایط را برای گسترش احزاب فراگیر مؤثر در کشور فراهم کنند. به نظر می رسد، وجود چند حزب بزرگ و تأثیرگذار برآمده از متن مردم، سودمند تر از وجود چند صد حزب مقوایی بدون پایگاه مردمی خواهد بود که در آستانه انتخابات ها ظاهر می شوند و بعد از آن خبری از آنها نیست.

نتیجه :

علت اینکه جامعه نیاز به حزب دارد این است که امروزه خواسته های گروه ها و اقشار متفاوت شده است و درکشان از نیازهای طبقاتی شان افزایش پیدا کرده است برای اینکه بتوانند این نیاز طبقاتی‌شان را به سیستم سیاسی افزایش بدهند و چون تحصیلاتشان افزایش پیدا کرده و آگاهی آنها بیشتر شده به قالب تشکیلاتی که اسمش را حزب می گذاریم تبدیل می‌شوند. دولت نیز احساس می کند که بدون حزب قابلیت تداوم ندارد. دولتها نیاز به این دارند که با جامعه ارتباط داشته باشند یکی از این ارتباطات حزب است. لذا مشارکتها هم که در قالب حزب صورت می‌گیرد دموکراتیک تر خواهد بود. البته صرف وجود حزب کافی نیست باید موانع حزب برطرف شود آسیب شناسی جدی صورت پذیرد تا به یک نقطه ایده ال برسیم. مفاهیم توسعه سیاسی، مشارکت مردم، مشروعیت سیاسی، قانونمندی، تحمل و مدارا، نظم و ثبات سیاسی مفاهیمی هستند که نقطه تلاقی آنها ظهور احزاب و گروههای سیاسی می باشد.

منابع : تابناک / سامانه مدیریت نشریات علمی دانشگاه آزاد