بداههنوازی شگردی جذاب و خلاقانه
مجید درخشانی معتقد است بداههنوازی بالاترین مرحله در نوازندگی موسیقی ایرانی است.
بداهه از شیوه و شگردهای هنری است که در هنرهای مختلفی از جمله موسیقی، شعر، تئاتر و هنرهای زنده دیگر وجود دارد ولی اساساً در حوزه موسیقی کاربردیتر است. این شگرد هنری که در موسیقی از آن به عنوان بداههنوازی یاد میشود، بر روی صحنه اتفاق میافتد و لحظاتی را خلق میکند که هنرمند از پیش برای صد در صد آن برنامهریزی نکرده است. بداههنوازی برای مخاطب غیر قابل پیشبینی است و یک نوع آزادی و رهایی در آن وجود دارد که به سرعت مخاطب را جذب خود میکند. البته بداههپردازی در موسیقی ضمن طرفداران پرشماری که دارد، با مخالفتهایی نیز رو به رو میشود که دیدگاه موافقان و مخالفان این شگرد هنری در ادامه قابل بررسی است.
تعریف بداههنوازی
زیگموند اسپات در کتاب "چگونه از موسیقی لذت ببریم"، بداههنوازی را این گونه تعریف میکند: "هرگاه قطعهای موسیقی فیالبداهه از نظر جملهبندی، هارمونی، فرم و صحت – همسنگ قطعهای باشد که با فراغت و تمرکز فکر، تصنیف شده و بر روی کاغذ نت آمده باشد – کار نوازنده را بداههنوازی گویند." بنابر تعریف ارائه شده از زیگموند اسپات، قابل دریافت است که بداههنوازی یک امر عادی نیست و نوازندهای که به بداهه میپردازد، لزوماً باید به درک قابل توجهی از موسیقی رسیده باشد و لحظه لحظه اتفاقات نوازندگی را در شرایط دشوار و در حضور مردم تجربه کرده باشد.
مجید درخشانی در خصوص لزوم تکامل یک بداههنواز به آفتاب یزد گفت: "کسی که در ساز میخواهد بداههنواز شود باید یک سری مراحل را بگذراند. درست مثل کسی است که از دکترا به پروفسوری میرسد، در نوازندگی موسیقی ایرانی هم مرحله بداههنوازی بالاترین مرحله است. بداههنوازی مثل این است که یک سخنرانی برای صحبت کردن درباره موضوعی میرود بالای سن و برای جمعیت سخنرانی میکند بدون آنکه از روی چیزی بخواند. تمام حرفهایی هم که میزند زیبا و به جا و با مفهوم است. خیلی از جوانها فکر میکنند اگر ساز دستت بگیری و آن را بنوازی و سرعت در نوازندگی داشته باشی یعنی بداهه نوازی. باید بگویم این بداههنوازی نیست، این نمایش سرعت است."
بداههنوازی هنر لحظه است و در زمان جاری اتفاق میافتد. تفاوت بداههنوازی با نوازندگی در این است که در نوازندگی، هنرمند از پیش بر روی قطعهای نوشته شده توسط آهنگساز تمرین میکند ولی در بداههنوازی این تمرین وجود ندارد و نوازنده بر اساس دانشی که دارد و شرایط و اوضاعی که صحنه بر او برمیتابد، اقدام به بداههنوازی میکند. بنابراین آنچه که بداهه را جذاب میکند، غیرقابل پیشبینی بودن و در لحظه رخ دادن آن است. انجام این کار جسارت خاصی میخواهد که خیلی از نوازندگان حتی با تجربه و حرفهای هم از آن جسارت محرومند و اعتماد به نفس بداههنوازی را ندارند چرا که احساس میکنند هر لحظه امکان دارد نتی را انتخاب کنند که برای مخاطب گوشنواز نیست و او را پس میزند. از این رو شگرد بداههنوازی به یک امر سخت و کاملاً حرفهای تبدیل میشود.
پیشنه و مرکز ثقل بداههنوازی
پیشینه بداههنوازی به پیدایش موسیقی برمیگردد و این شگرد را به طور مستمر میتوان در تاریخ موسیقی بررسی کرد. موسیقی بداههپردازی صرفاً به یک منطقه خاص محدود و محصور نمیماند. عدهای معتقدند که بداههنوازی در شرق رواج بیشتری دارد و موسیقی چین، هند، ایران، سرزمین قفقاز و کشورهای عربزبان بیش از هر کجای دنیا مبتنی بر فیالبداهگی است ولی این را هم نمیشود انکار کرد که موسیقی کلاسیک غربی خالی از فیالبداهگی باشد. این اتفاق در موسیقی جاز به مراتب جدیتر رخ میدهد چرا که بداههنوازی از ملزومات موسیقی جاز است و هنر اصلی نوازندگان جاز در بخش بداههنوازی تجلی میکند. خوانندگان جاز برای بداههخوانی از کاری به نام صداخوانی (scat) استفاده میکنند. در این تکنیک خواننده بهجای خواندن متن ترانه صداهائی (بیمعنی) که گاه شبیه به کلمات میشود اجرا میکند.
جیووانی گوئیدی پیانو نواز مطرح ایتالیایی در خصوص اشتراکات و تفاوتهای بداههنوازی در شرق و غرب به ایرنا میگوید: اصل موضوع در بداهه نوازی با اتفاقی که در مشرق زمین درباره ی بداهه روی می دهد، یکی است، تنها ممکن است در شکل ظاهری تفاوت هایی داشته باشد. من در حوزه جَز کار میکنم و مثل مکتب شما سینه به سینه نکتهها را آموختهام. همانطور که در بداههنوازی شرقی، بداههنواز به پشتوانه و با الهام از آثار گذشتگان اثری را در لحظه به وجود میآورد، در بداههنوازی جَز نیز ما دنبالهرو بزرگانی مثل چارلی پارکر هستیم و هنگام خلق اثر از آموزههای آنان استفاده میکنیم. در واقع آثار استادان به ظرفی میماند که هر کس میتواند هر چه قدر میتواند از آن برداشت کند و در کارهایش از آنها استفاده کند.
حالات مختلف بداههنوازی از زبان پویا سرایی
خود بداههنوازی نیز حالات مختلفی دارد. پویا سرایی آهنگساز و نوازنده جوان کشور، بداههنوازان در موسیقی کلاسیک ایرانی را سه دسته میداند و می گوید: دسته اول هنرمندانی مثل حسین علیزاده که بنا به قول خودشان از قبل آگاهند که چه مایهای را خواهند نواخت. دسته دوم موزیسنهایی مثل مرحوم لطفی که بنا به قول خودشان تا لحظه آخر نمیدانستند در چه مایهای بداهه اجرا خواهند کرد و دستهی دیگر جوانترها هستند که با پذیرفتن بازخوردهای بینافرهنگی و اجتماعی معاصر ادعا میکنند که تنها مختصات اول و آخر بداهه خود را از قبل میدانند و بقیهی اجرا کاملاً در لحظه اتفاق می افتد و محصول آن هنرمند است.
موافقان و مخالفان
عمده مخالفان بداههنوازی، آهنگسازانی هستند که اعتقادی به رهایی در موسیقی ندارند و نوازنده را ملزم به پایبندی به نوشتههای آهنگساز میدانند. با این وجود آهنگسازان برجستهای در تاریخ موسیقی وجود داشتهاند که نه تنها بداههنوازی را تکذیب نکرده بلکه خودشان هم آثاری فیالبداهه به جای گذاشتهاند. بزرگترین آهنگسازان موسیقی کلاسیک در قرون گذشته ضمن نوشتن آثارشان به طور مکتوب، خودشان از بهترین بداههپردازان هم بودهاند. یوهان سباستین باخ، متزارت، بتهوون، شوبرت و دبوسی هیچکدام هرگز سعی نکردهاند که با بداههپردازی به مقابله بپردازند. این آهنگسازان کلاسیک در زمان خود آثار متعددی را به صورت بداهه تولید کردند که به خاطر نبودن دستگاه مناسب برای ضبط آن آثار، اغلب آنها برای آیندگان باقی نماندهاند. همچنین در میان آهنگسازان ایرانی نیز، آهنگسازان بزرگی نظیر مرحوم محمدرضا لطفی یا حسین علیزاده همواره در اجراهایشان بداههنوازی کرده و آثاری را در این زمینه ضبط کردهاند. کیهان کلهر و کیوان ساکت نیز چندین اثر بداهه دارند و ساکت درصدد انتشار نخستین کتاب بداههنوازی موسیقی در ایران است.
ژرژ بیژه آهنگساز مشهور فرانسوی اعتقاد دارد که باید هنر را از بند قوانین آزاد کرد و به صورت زیبا و طبیعی خودش جلوهگر ساخت. برخلاف چندین آهنگساز مشهور دیگر که فیالبداهگی را در موسیقی مایه شرمساری میدانند و اعتقاد دارند که آسیبی جدی به آهنگسازی و کیفیت اثر موسیقی میزند، بیژه از آن دسته آهنگسازهایی است که به بداههپردازی به عنوان یک شگرد حرفهای اشاره میکند و البته اعتقاد دارد که بداههنوازی نیز به اصولی پایبند است که همین اصول آن را اندکی محدود میکند تا هر نوازندهای نتواند پشت واژه بداههپردازی قایم شود.
بداههخوانی
بداههخوانی شگردی در موسیقی ایرانی است که در اجرای ردیفها بیش تر به کار میرود و عبارت است از پروراندن ملودی و آهنگ با سلیقه و ذوق مشخص خواننده، بدون تمرین قبلی و خلق ملودی و آهنگ به صورت فیالمجلس. بازی با آواز و ایجاد تغییرات فوری و لحظهای در ملودی امری فوقالعاده دشوار است که نیاز به استعدادی فراتر از صدایی رسا و شنیدنی دارد. در واقع در بداههخوانی نیز همچون بداههنوازی یک نوع آهنگسازی در لحظه وجود دارد و خوانندهای که بر روی صحنه بداههخوانی میکند، باید توانایی تغییر لحظهای ملودی را داشته باشد. به نوعی خود او باید ضمن خوانندگی، بر روی صحنه آهنگسازی هم انجام دهد. در موسیقی غربی معمولاً بداههخوانی وجود ندارد جُز در موسیقی جَز. در موسیقی جَز شکل دیگری از بداههخوانی با عنوان صداخوانی (Scat singing) وجود دارد که در آن واژههایی بدون معنا به کار برده میشوند. غیر از آن کمتر پیش میآید که یک خواننده اثری را بدون استفاده از یک ملودی نوشته شده یا حتی با تغییر جزئی آن ملودی بخواند.
وضعیت فعلی بداههنوازی و بداههخوانی
اخیراً موسیقی کلاسیک ایرانی در زمینه تولید آثار بداهه و همچنین برگزاری کنسرتهای بداههنوازی و بداههخوانی کم ندارد ولیکن چند صباحی است که کیفیت این آثار مورد نقد و بررسی قرار میگیرد و عدهای از جمله علیرضا قربانی، بداههنوازی و بداههخوانی را رو به افول میداند و برخی دیگر معتقدند که بداههنوازی دارد اصول خودش را از دست میدهد و خارج از چارچوب عمل میکند. با این وجود و درست در زمانی که عدهای موسیقی ایرانی را دچار خلأ و تکرار میدانند، تولید آلبومهای بداههنوازی و برگزاری کنسرتهای اینچنینی را میتوان به فال نیک گرفت چرا که رهایی بداههنوازی و بداههخوانی میتواند مقداری از سنگینی تکرار در موسیقی ایرانی را بگیرد. از این رو جشنوارههای مختلف از جمله جشنواره معاصر یا جشنواره موسیقی فجر، با اضافهکردن گروههای بداههنواز به جدول اجراهایشان سعی دارند که بداههنوازی را همچنان در موسیقی ایرانی حفظ کنند چرا که به اعتقاد خیلی از موزیسینهای ماندگار موسیقی سنتی، بداههنوازی گل سرسبد موسیقی اصیل ایرانی است و بدون آن بخشی از روح موسیقی سنتی از جسم آن جدا میشود.
منبع: هنرآنلاین/نویسنده: مینا آتشی