داستان انقلاب، فراموشی ایده ها و سوژه های تاریخی (مصاحبه)
گفتگو با وجیهه سامانی نویسنده و برگزیده جشنواره داستان انقلاب
وجیهه سامانی نویسنده رمان « آن مرد با باران می آید» که در کتاب خود به بخشی از تاریخ انقلاب اسلامی می پردازد، معتقد است: داستان و رمان بهترین شیوه برای حفظ و انتقال پیشینه ی تاریخی كشور به مخاطب است.
وجیهه سامانی از جمله نویسندگانی است که روایت تاریخ انقلاب و ورود به مضامین اجتماعی و دینی در حوزه داستان و رمان را می توان از ویژگی های آثار او دانست .رمان «آن مرد با باران می آید» درباره حوادث انقلاب اسلامی، «بادبادک ها» با موضوعی اجتماعی ، «بخوان به نام مهر»، «پلهای شکسته»، «عطر یاس»، «مثل یک رویا» و «پرستوها» از جمله آثار دیگر اوست.
در آستانه دهه فجر و چاپ دوم آخرین رمان این نویسنده یعنی «آن مرد با باران می آید » درباره این کتاب، ادبیات انقلاب و حال و هوای کتاب با برگزیده جشنواره داستان انقلاب که داوری جشنوارههای زیادی مانند جشنواره ادبی یوسف، جشنواره ادبی قلم زرین و جشنواره سراسری داستان بسیج را نیز برعهده داشته به گفتگو نشستیم که در ادامه می خوانید:
از اخرین اثرشما یعنی « آن مرد با باران می آید» شروع کنیم. قصه آن مرد با باران می آید چیست؟
آن مرد با باران میآید داستان زندگی یک خانواده از طبقه متوسط جامعه و یک گروه نوجوان را در ماههای پایانی پیروزی انقلاب اسلامی روایت میکند. وقایع داستان حول این گروه نوجوان می چرخد که در رأس آن ها نوجوانی به نام بهزاد قرار دارد. بهزاد کم سن و سال است و اطلاعات چندانی از جریاناتی که در اطرافش در حال وقوع است، ندارد. او قدم به قدم وارد قضایای انقلاب و تحولات اطراف خود میشود و در خلال اتفاقات تلخ و شیرین رمان، تبدیل به یک بزرگمرد میشود.
چه شد که به سراغ خلق یک رمان تاریخی آن هم برای مخاطب نوجوان رفتید؟
سال ٩٠ بود که سومین جشنواره داستان انقلاب حوزه هنری فراخوان داده بود. دوست داشتم در جشنواره شرکت کنم و اتفاقا دلم میخواست رمانم در حوزه بزرگسال باشد که عمده فعالیتها و کتابهای من در این حوزه متمرکز است. اما برای پیدا کردن سوژهای مناسب، زمان کم بود. از طرفی دیگر، سالها قبل داستان انقلاب کوتاهی نوشته بودم که در مجلات سروش نوجوان و سلام بچهها چاپ شده بود. احساس کردم آدمها و شخصیتهایی که در آن داستان ساخته و پرداخته شدهاند، و همچنین سوژه و اتفاقاتش کاملا قابل بسط و گسترش و پر و بال دادن است. برای همین تصمیم گرفتم به بخش نوجوان جشنواره فکر کنم.
چه ویژگی ها و مولفه هایی را در رمان در نظر گرفتید که به سمت شعاری و کلیشه ای شدن نرود و تبدیل به اثری جذاب و خواندنی شود؟
اصلا دلم نمیخواست داستانم شعارزده شود و به کلیشهها نزدیک شود؛ اینکه همه از ابتدا قهرمانانه وارد جریان انقلاب بشوند و هیچ تردید و ترس و پرسشی هم نداشته باشند، برای نسل فهیم و پرسشگر نوجوان امروز، بیشتر شبیه یک کمدی است.
مرحوم امیرحسین فردی؛ که پیشتاز و پرچمدار برگزاری جشنواره انقلاب بودند، خودشان در جایی هدفشان را از برپایی این جشنواره داستانی، اینطور بیان کردند که همه انقلابها، ادبیات داستانی خودشان را آفریدند، ولی ما سی سال را از دست دادهایم و هنوز کار داستانی انقلابی منسجمی صورت نگرفته است.
برای همین شخصیت اول داستان که راوی ماجرا هم هست، نوجوان ترسو، مردد و بی اطلاعی است که ورودش در ابتدای امر به مبارزات، فقط از روی حسادت و رقابت با دوستانش است. اما رفته رفته و در خلال اتفاقاتی که برای خانوادهاش و دوستان نزدیکش میافتد، کم کم تحول پیدا میکند. یعنی حقیقت را خودش کشف و شهود میکند و هیچ فشار و اهرم بیرونی وجود ندارد. حتی بستر خانواده که رکن اصلی آن، پدر خانواده است؛ مخالف صد در صد این تحولات است. اما میبینیم که نوجوان قصه، در خلال چهار ماه، تبدیل به بزرگمردی میشود که در مواقع خطر، بهترین تصمیمها را میگیرد
فکر می کنید کمبود آثار فاخر در حوزه ادبیات انقلاب اسلامی و رمان های تاریخی به چه علت است؟کم کاری نویسندگان یا عدم علاقه مخاطب به این حوزه؟
مرحوم امیرحسین فردی؛ که پیشتاز و پرچمدار برگزاری جشنواره انقلاب بودند، خودشان در جایی هدفشان را از برپایی این جشنواره داستانی، اینطور بیان کردند که همه انقلابها، ادبیات داستانی خودشان را آفریدند، ولی ما سی سال را از دست دادهایم و هنوز کار داستانی انقلابی منسجمی صورت نگرفته است. ایشان با هدف تقویت داستان انقلاب که زیر سایه ادبیات دفاع مقدس و بعدتر انفعال بخشی از بدنه فرهنگی جامعه اعم از مسئولین و هنرمندان؛ به فراموشی سپرده شده بود، این حرکت ارزشمند و بزرگ را پایهریزی کردند.
واضح است كه اگر رمان ها و داستان های خوب و قوی و البته وفادار به اصل واقعیات و بدون تحریف تاریخی نوشته شود، قطعا مخاطب خود را پیدا می كند.
برخی نویسندگان نبودن سوژه را دلیل عدم ورود به حوزه رمان های تاریخی و انقلاب می دانند ، نظر شما در این باره چیست؟ آیا سوژه ای برای روایت تاریخ در قصه ها وجود ندارد؟
چنین چیزی امكان ندارد. جریان و حوادث سالهای منجر به انقلاب، بستر اتفاقات زیاد و متنوعی بود كه هركدام شان ظرفیت زیادی برای تبدیل شدن به ایده های داستانی دارند.به نظرم تا به حال از بیست درصد این پتانسیل هم استفاده نشده است.
درس تاریخ یکی از دروسی است که اغلب دانش آموزان از آن بیزارو فراری هستند.به هردلیل موجه و غیر موجهی که از جانب مسوولان ارائه می شود. به نظر شما به عنوان یک نویسنده، ادبیات و روایت تاریخ به سبک داستانی چقدر می تواند بر این غفلت فرهنگی تاثیر مثبت بگذارد؟
به نظرم بی نهایت موثر است. ما در ادبیات تاریخ جهان هم كه نگاه كنیم می بینیم بزرگترین و مهم ترین رویدادهای تاریخی، در قالب داستان و رمان ماندگار و حتی جهان شمول شده اند. مثال معروفش "جنگ و صلح تولستوی" كه بخش مهمی از این رمان دوهزار صفحه ای، به مقاومت مردم مسكو علیه لشكر ناپلئون پرداخته. این قسمت از تاریخ روسیه، دیگر برای ابد در اذهان مردمان خودشان و حتی جهانیان ثبت و ضبط شده است.
در مواجه با رویدادهای مهم تاریخ كشور خودمان هم، با رعایت اصل وفاداری به واقعیات و عدم تحریف آنها، به نظرم ژانر داستان و رمان بهترین شیوه و روش برای حفظ و انتقال پیشینه ی تاریخی كشورمان و ارتباط گرفتن با مخاطبان جوان خود است.
تبلیغات مناسب می تواند مخاطب را برای خواندن یک کتاب خوب تشویق کند. اتفاقی که ظاهرا برای "آن مرد درباران می آید" نیفتاده؟
به نكته ی خوبی اشاره كردید. تبلیغات در واقع برگ برنده ی یك محصول فرهنگی است. "سوره مهر" از ناشران خوب و فعال كشورمان است. اما متاسفانه در بخش تبلیغات كتابها، كمی منفعل است. یعنی به غیر از كتاب هایی كه خودشان به دلایل مختلفی چشمگیر شده اند و به نوعی آوازه پیدا كرده اند، درمورد سایر كارهای چاپ شده این حساسیت و تلاش را ندارد. و چون متعلق به بخش دولتی است، نیازی هم به اینكار نمی بیند.
رمان تاریخی در موضوع انقلاب و برای رده سنی نوجوان، خیلی نیاز به تبلیغ دارد تا مخاطب خود را جذب كند. كه متاسفانه در این قسمت سوره مهر، كمی بی مهری كرد.به علاوه ی طرح جلد كتاب كه اصلا مناسب سن نوجوان نبود و كتاب در این چند سال، به اسم نوجوان، اما با طرح جلدی نامناسب و در غرفه ی بزرگسالان سوره ارائه می شد.
به عنوان یک نویسنده که قطعا با مخاطبین خود بیشتر از ناشر و مسوولان فرهنگی ارتباط دارید. چه باید کرد که کتاب و مطالعه به جایگاه مناسب خود بازگردد.؟
برای این كارزار فرهنگی، همه باید به یاری بیایند. حرف فقط بر سر یك نهاد و یك مسؤول و یك سازمان نیست؛ همتی جهادی و عزم ملی می خواهد. از پرداخت بنهای خرید كتاب و یارانه گرفته تا برگزاری نمایشگاههای متعدد كتاب با تخفیفهای قابل توجه در تمام شهرستانها. تبلیغات رسانهای درمورد كتاب باید صدها برابر شود؛ چیزی در ردیف تبلیغات بی امان و مسلسل وار چیپس و پفك و محصولات شوینده و بهداشتی ... رسانه ملی باید در این امر خطیر مستقیما وارد كارزار شود، باید برنامههای تولیدی و جذاب بیشتری برای تبلیغ كتاب روی آنتن برود.
فضای مجازی فرصت خوبی برای معرفی آثار ادبی است. هم نویسندگان و هم مخاطبان می توانند كارهای خوب را تبلیغ كنند. كتابهایی كه شاید به خاطر مافیای توزیع و پخش و انحصار فروشگاههای عرضه ی كتاب، آن طور كه باید و شاید دیده نشده، در حالی كه اگر به دست خواننده ی خود می رسید، با استقبال زیادی رو به رو می شد.
نهادها و ارگانهای دولتی كه هركدام به نوعی با مقوله فرهنگ سر و كار دارند، و در راس آنها وزارت ارشاد و آموزش و پرورش باید به حمایت از كتاب و كتابخوانی وارد میدان عمل شوند؛
كتابخانههای عمومی و مخصوصا مدارس باید مجهز به جدیدترین كتابهای بازار نشر و به محیطی دوستداشتنی، امن و آرام برای مطالعه تبدیل شوند و از همه مهمتر، باید جذابیت و كشش كتابها، توان برابری و رویارویی با هزاران جذابیت سرگرم كننده بازار را كه این روزها به وفور و به آسانی در دسترس همه قرار دارد، پیدا كنند؛ و این دیگر آن سر این رشته است كه به ما نویسندگان برمیگردد كه به موضوعات روز و مورد نیاز نسل جوان و دغدغهها و علاقهمندیهایشان بپردازند.
برخی نویسندگان و شاعران فضای مجازی را تهدیدی برای ادبیات و کتاب می دانند. فكر می كنید چگونه می توان از آن به نفع ادبیات و کتاب استفاده کرد؟
فضای مجازی از این بابت كه زمان و انرژی و تمركز افراد را می گیرد و باعث می شود درگیر جذابیت های بی نتیجه و بیهوده و زمان بَری شوند كه نتیجه اش تبدیل شدن به افرادی سطحی و بدون قدرت تجزیه و تحلیل است، واقعا مضر و زیانبار است.
اما اگر حساب شده و با برنامه واردش شویم و از چرخ زنی های گذرا و تفریحی كه فقط زمان و تمركز آدم را می گیرد، پرهیز كنیم، آن وقت روی دیگر این سكه هم دیده می شود.
فضای مجازی فرصت خوبی برای معرفی آثار ادبی است. هم نویسندگان و هم مخاطبان می توانند كارهای خوب را تبلیغ كنند. كتابهایی كه شاید به خاطر مافیای توزیع و پخش و انحصار فروشگاههای عرضه ی كتاب، آن طور كه باید و شاید دیده نشده، در حالی كه اگر به دست خواننده ی خود می رسید، با استقبال زیادی رو به رو می شد.
از آن مهم تر ارتباط مستقیم، راحت و بی دغدغه نویسندگان با جامعه ی آماری مخاطبانش است. قطعا نقطه نظرات و بازخوردهایی كه در این فضا و بدون واسطه به نویسنده منتقل می شود، كمك زیادی در نگارش كارهای بعدی اش خواهد كرد.
قرار است در اثر بعدی تان به یک موضوع دینی-اجتماعی برای مخاطب بزرگسال بپردازید. کمی هم درباره این اثر بگویید. و دغدغه و تجربه ای که در داستان بادبادک ها در حوزه دین و اعتقادات برای نوجوان ها داشتید؟
بادبادكها یك داستان بلند اجتماعی با درونمایه ی دینی بود كه برای خودم تجربه ی خوبی بود. چون اولین اثرم بود كه به صورت كتاب و برای مخاطب نوجوان به چاپ می رسید و تا پیش از این، فقط برای مخاطب بزرگسال كار كرده بودم. اصلا شاید جذابیت نوشتن برای نوجوانان از همین "بادبادكها" شروع شد كه منجر به نگارش رمان "آن مرد با باران می آید" شد.
اما رمانی كه در دست دارم، بازنویسی مجدد یكی از داستان های كوتاه سالهای قبل است كه به لحاظ درونمایه و مضمون، قابلیت بسط و گسترش و پرداخت جدید و تبدیل شدن به رمان را داشت.
یك رمان دینی-اجتماعی كه فكر كنم حدود ٢٥٠ تا ٣٠٠ صفحه خواهد شد و الان مشغول بازنویسی چهارم و انشالله پایانی كار هستم. قراردادش هم با ناشر بسته شده و امیدوارم برای نمایشگاه كتاب آماده شود.