تبیان، دستیار زندگی
روز دوم فروردین 1342 مأموران رژیم شاه با هجوم به مجلس عزاداری شهادت امام جعفر صادق(ع) در مدرسه فیضیه قم، ضمن شكستن در و پنجره مدرسه و ضرب و جرح طلاب عده زیادی از آنان را مضروب و مجروح كردند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سپهبد مبصر: حمله به فیضیه نابخردانه بود

روز دوم فروردین 1342 مأموران رژیم شاه با هجوم به مجلس عزاداری شهادت امام جعفر صادق(ع) در مدرسه فیضیه قم، ضمن شكستن در و پنجره مدرسه و ضرب و جرح طلاب عده زیادی از آنان را مضروب و مجروح كردند.

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان

سپهبد مبصر: حمله به فیضیه نابخردانه بود

دست خائنین را باید کوتاه کرد

روز دوم فروردین 1342 مأموران رژیم شاه با هجوم به مجلس عزاداری شهادت امام جعفر صادق(ع) در مدرسه فیضیه قم، ضمن شكستن در و پنجره مدرسه و ضرب و جرح طلاب عده زیادی از آنان را مضروب و مجروح كردند. مدرسه طالبیه تبریز نیز مورد حمله مشابهی قرار گرفت. در پی این جنایات امام خمینی(ره) در پیامی خطاب به روحانیون و طلاب و اهالی قم فرمودند: «مضطرب نگردید و ترس و هراس را از خود دور كنید... دستگاه جبار با دست زدن به این فاجعه، شکست و نابودی خود را حتمی ساخت... وظیفه ماست كه برای تحمل هرگونه ناملایمات آماده باشیم تا بتوانیم دست خائنین به اسلام را قطع و جلوی اغراض و مطامع آنها را بگیریم.»

در این رابطه آیت الله محمدتقی فلسفی در خاطرات خود می نویسد: «... كماندوها با وسایلی كه در اختیار داشتند به طلاب بی دفاع حمله می كردند. با پنجه بوكس، میله آهنی، زنجیر و حتی شاخه های درختان فیضیه كه شكسته بودند، طلاب را به سختی مضروب و مجروح می نمایند. سپس از صحن فیضیه به درون حجره های طلاب می روند، كتابها، لباسها، حتی قرآن های آنها را به درون صحن مدرسه می ریزند و آتش می زنند. بعد به طبقه بالای مدرسه می روند. در آنجا به زد و خورد با طلاب مشغول می شوند. به طوری كه می گفتند چند نفر را هم از پشت بام فیضیه به رودخانه ای كه از كنار فیضیه می گذرد، می اندازند كه از سرنوشت آنها خبری نشد. یكی از طلاب جوان به نام سیدیونس رودباری، به شهادت رسید و طلاب از شهادت وی باخبر شدند. آیت الله گلپایگانی را به یكی از حجرات طبقه پایین بردند و محافظت کردند، چون خطر كشته شدن ایشان جدی بوده است. بعضی از طلاب هم برای نجات خود به پشت بام فیضیه می روند و گویا خود را به زیر می اندازند و دست و پای آنها می شكند. به طور خلاصه طلاب مظلوم را چنان زدند كه دندانها و دست و پاها و سر و صورتهای بسیاری شكسته و مجروح شد. مردم بعضی از طلاب دست و پا شكسته و صدمه دیده را به بیمارستانهای قم می رسانند و اعضای شكسته آنها را گچ می گیرند، اما از طرف شهربانی و ساواك قم و به دستور مستقیم سرهنگ مولوی آنها را از بیمارستان اخراج می كنند! و ناچار در خانه های خود یا در اتاقهای بعضی از مدارس تحت معالجه قرار می گیرند. حتی دكترها هم با احتیاط و دور از چشم مأمورین به آنها سر می زدند. از سرنوشت بسیاری از آنها خبری ندارم...»

سپهبد مبصر معاون رئیس شهربانی آن زمان نیز در خاطرات خود نوشته است كه: «... در روزهای آخر سال 1341 به سازمان های اطلاعاتی اطلاع رسید كه طلبه های قم با صدور اعلامیه ای از مسلمان ها خواسته اند تا روز دوم فروردین 42 در مدرسة فیضیه گرد هم آیند و درتظاهرات مخالفت با اصلاحات دولت شركت كنند، در برابر این تصمیم و برای مقابله و جلوگیری از آن، كمیسیون هایی تشكیل و مسئله را زیر بررسی قرار دادند و سرانجام طرح بسیار نابخردانه و می شود گفت كودكانه‌ای را كه اصلاً به صلاح مملكت نبود به تصویب رساندند. تصمیمی كه به وسیله مسئولان امنیتی و نظامی كشور گرفته شد این بود كه عده ای از سربازان گارد با لباس غیرنظامی در روزی كه قرار بود در مدرسه فیضیه تظاهرات برپا شود به آنجا ریختند و با طلبه های تحریك شده درگیر شدند و با آنها كتك كاری كردند و می گویند دو یا سه نفر هم از طلبه ها كشته شده اند. به هر رو پس از انجام گرفتن مأموریت، سربازهایی كه لباس غیرنظامی پوشیده بودند اما فراموش كرده بودند كفش های خود را عوض كنند و همگی پوتین هایی به شكل سربازی به پا داشتند به صف ایستادند و شعار «جاوید شاه» سر دادند و با این كار ناشیانه و حركت بچه گانه ثابت كردند كه یورش آورندگان به مدرسه فیضیه سرباز و آن هم سربازان گارد شاهنشاهی بودند و با این ترتیب روحانیت را یكپارچه برانگیخته و وادار كردند كه واكنشی از خود بر ضد شاه نشان دهند.»


منبع: موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی