اعمالتان را خوب «آبیاری» كنید!!
افرادى هستند بسیار پیچیده که ظاهری متفاوت از باطنشان دارند؛ به همین جهت امام علی علیه السلام مى فرماید: «پیامبر راستگو صلى الله علیه وآله، فرمود: «گاه خداوند بنده اى را دوست دارد ولى عملش را مبغوض مى شمرد و گاه عملش را دوست دارد و شخصش را مبغوض مى داند»
شخصیت ظاهری انسان معمولا متاثر از باطن و بر اساس درون و طرز تفكر او بروز می نماید. انسان ظاهر خود را بر اساس تفکر خویش، می آراید. به قول یكی از بزرگان انسان آنچنان زندگی می كند كه می اندیشد.
از امیرمؤمنان در نهج البلاغه نقل شده است که: «هیچ انسانی چیزی را در درون خود پنهان نمی كند مگر این كه در سخنانی كه از دهان او می پرد یا آثاری كه در چهره و قیافه او منعكس می گردد، آشكار می گردد»
از کوزه همان برون تراود که در اوست
توجه به ظاهر اهمیت دارد زیرا در بخشی از خطبه 154 نهج البلاغه، مولای متقیان علیه السلام، ظاهر را، راه شناخت نیکان از بدان، نشان مى دهد و مى فرماید: «بدان هر ظاهرى باطنى دارد همانند خود، آن چه ظاهرش پاک و خوب است باطنش نیز پاک و خوب است و آن چه ظاهرش خبیث و بد است باطنش نیز خبیث است»
این یک قاعده کلى است که مى تواند در بسیارى از موارد راهگشاى انسان در مسأله شناخت افراد و جوامع بشرى باشد، زیرا معمولا اعمال انسان ها بازتاب افکار آن هاست و ظاهر آنان تراوشى از باطن شان است; همان گونه که در ضرب المثل معروف نقل شده: «از کوزه همان برون تراود که در اوست».
«بدان هر عملى رویشى دارد و هیچ رویشى از آب بى نیاز نیست و آب ها مختلفند آن چه آبیارى اش پاکیزه باشد؛ نهالش پاک و میوه اش شیرین است و آن چه آبیاریش ناپاک باشد؛ نهالش ناپاک و میوه اش تلخ خواهد بود»
قرآن مجید نیز درباره منافقان مى فرماید: «نشانه هاى عداوت آن ها از دهان و کلامشان آشکار شده و آن چه در دل هایشان پنهان مى دارند از آن مهم تر است».( آل عمران/118)
از کوزه چیزى برون مى تراود که در آن نیست!
قاعده بالا، مانند سایر قواعد بدون استثنا نیست؛ زیرا افرادى هستند بسیار پیچیده که ظاهری متفاوت از باطنشان دارند؛ به همین جهت امام علی علیه السلام مى فرماید: «پیامبر راستگو صلى الله علیه وآله، فرمود: «گاه خداوند بنده اى را دوست دارد ولى عملش را مبغوض مى شمرد و گاه عملش را دوست دارد و شخصش را مبغوض مى داند»
دلیل جدایى ظاهر از باطن در این گونه موارد، عواملی است از جمله؛ همنشینى با بدان یا خوبان، قرار گرفتن در محیط هاى سالم یا فاسد، همچنین تعصب ها، کینه ها، حسادت ها، هوس ها و تبلیغات مسموم یا سالم، که گاهى هماهنگى ظاهر و باطن را بر هم مى زند و از کوزه چیزى برون مى تراود که در آن نیست.
علامه خویى در شرح این جمله، مى گوید: من بعد از تدبّر و تفکر بسیار در چند روز و توسّل به جدم امیرمؤمنان، به این نتیجه رسیدم که حضرت به استناد کلام پیامبر صلى الله علیه وآله مى خواهد اشاره به این نکته کند که اگر کسى بر خلاف آن اصل کلى، ظاهر و باطن خود را هماهنگ ندید؛ باید کوشش کند آن را در جهت صلاح، هماهنگ سازد؛ یعنى اگر باطن خوب بود و عمل بد، سعى در اعمال صالح کند و اگر عمل، خوب بود و باطن بد، تلاش در اصلاح باطن نماید.
عمل ما چون درخت می روید
امام علی علیه السلام در تشبیهی زیبا، انسان و اعمالش را به درختان و میوه هایش تشبیه نموده است؛ همان گونه که درختان وگیاهان از آب براى رویش بى نیاز نیستند، انسان ها نیز به تعلیم و تربیت و تبلیغ نیاز دارند.
قرآن مجید نیز درباره منافقان مى فرماید: «نشانه هاى عداوت آن ها از دهان و کلامشان آشکار شده و آن چه در دل هایشان پنهان مى دارند از آن مهم تر است». (آل عمران/118)
ایشان مى فرماید: «بدان هر عملى رویشى دارد و هیچ رویشى از آب بى نیاز نیست و آب ها مختلفند آن چه آبیارى اش پاکیزه باشد؛ نهالش پاک و میوه اش شیرین است و آن چه آبیاریش ناپاک باشد؛ نهالش ناپاک و میوه اش تلخ خواهد بود»
کلام پایانی
امروز در دنیایی لبریز از غوغای تبلیغات رنگانگ هستیم، كه برندها و ماركها نشانه وابستگی به ایده خاصی است، و توجه به ظاهر بیش از پیش اهمیت دارد. این همه هیاهو و هزینه برای تبلیغ بخاطر چیست؟ اگر ظاهر انسان ها، اهمیت ندارد چرا همه مردم وملل یك نوع لباس نمی پوشند و ظاهر خود را به یك شكل آرایش نمی كنند؟!
البته بعضی اشخاص طبعا ظاهربین اند، رنگ و روی ظاهر یك متاع یا جلال و شكوه یك عمارت یا حسن ظاهر و قیافه و هیكل یك انسان فورا نظرشان را جلب و روح آنها را خاضع می سازد، همان ظاهر را ملاك قضاوت و ملاك عمل قرار می دهند. اما بعضی دیگر محقق و كنجكاوند، به دیدن ظواهر قناعت نمی كنند، آب و رنگ و جلال و شكوه ظاهری یك چیز آنها را وادار به قضاوت نمی كند، همیشه سعی می كنند خود را به بواطن و روح اشیاء نزدیك كنند.
منابع:
- نهج البلاغه، خطبه 154، حکمت 26.
- خویی، منهاج البراعه، ج 9، ص 248. (با تلخیص).
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج22، ص 359.