به گزارش خبرنگار گروه دین و اندیشه "مهر" ، تولد امام دهمشیعیان حضرت امام علی النقی (ع ) را نیمه ذیحجه سال 212 هجری قمری نوشته اند .پدر آن حضرت ، امام محمد تقی جوادالائمه (ع ) و مادرش سمانه از زنان درست کردار وپاکدامنی بود که دست قدرت الهی او را برای تربیت مقام ولایت و امامت مأمور کردهبود و چه نیکو، وظیفه مادری را به انجام رساند .
نام آن حضرت علی کنیه آنامام همام " ابوالحسن " و لقبهای مشهور آن حضرت " هادی " و " نقی " است . حضرت امامهادی (ع ) پس از پدر بزرگوارش در سن 8 سالگی به مقام امامت رسید و دوران امامتوی 33 سال بود . در این مدت حضرت علی النقی (ع ) برای نشر احکام اسلام ، آموزش ،پرورش و شناساندن مکتب و مذهب جعفری و تربیت شاگردان و اصحاب گرانقدر گامهای بلندیبرداشت .
امام علاوه بر این امور در زمینه مبارزه پنهان و آشکار با خلیفهوقت ( متوکل عباسی ) نیز فعالیت گسترده ای داشت ، به همین جهت که عبدالله بن عمروالی مدینه بنا بر دشمنی دیرینه و بدخواهی درونی ، به متوکل خلیفه زمان خود نامهای خصومت آمیز نوشت ، به آن امام بزرگوار تهمتها زد ونسبتهای ناروا داد و آن حضرترا مرکز فتنه انگیزی و حتی ستمکاری وانمود کرد . در حقیقت آنچه در شأن خود وخلیفه زمانش بود به آن امام معصوم (ع ) منسوب نمود ، و این همه به جهت آن بود کهجاذبه امامت و ولایت و علم و فضیلتش مردم را از اطراف جهان اسلام به مدینه میکشانید از زمان حضرت امام محمد باقر (ع ) و امام جعفرصادق (ع ) و حوزه چهار هزار نفری آن دوران پربار ، شاگردانی در قلمرو اسلامی تربیتشدند که هر یک مشعلدار فقه جعفری و دانشهای زمان بودند ، و بدین سان پایه هایدانشگاه جعفری و موضع فرهنگ اسلامی ، نسل به نسل نگهبانی شد و امامان شیعه ، ازدوره حضرت رضا (ع ) به بعد ، از جهت نشر معارف جعفری آسوده خاطر بودند .
طیسالها ، با وجود تمام مشکلات ، دوستداران این مکتب و یاوران و هواخواهان ائمهطاهرین در این سالها به هر وسیله ممکن ، برای رفع اشکالات و حل مسائل دینی خود وگرفتن دستور عمل و اقدام برای فشرده تر کردن صف مبارزه و پیشرفت مقصود و در همشکستن قدرت ظاهری خلافت ، به حضور امامان می رسیدند و از سرچشمه دانش و بینش آنها، بهره مند می شدند و این دستگاه ستمگر حاکم و کارگزارانش بودند که از موضع فرهنگیو انقلابی امام پیوسته هراس داشتند و نامه حاکم مدینه و مانند آن ، نشان دهنده اینهراس همیشگی آنها بود.
دستگاه حاکم ، کم کم متوجه شده بود که حرمین ( مکه و مدینه )ممکن است به فرمانبری از امام (ع ) درآیند و سر از اطاعت خلیفه وقت درآورند . بدینجهت پیک در پیک و نامه در پی نامه نوشتند ، تا متوکل عباسی دستور داد امام هادی (ع)را از مدینه به سامرا که مرکز حکومت وقت بود انتقال دهند . متوکل امر کرد حاجبمخصوص وی حضرت هادی (ع ) را در نزد خود زندانی کند و سپس آن حضرت را در محله عسکرسالها نگاه دارد تا همواره زندگی امام ، تحت نظر دستگاه خلافت باشد .
برخی از بزرگان مدت این زندانی و تحت نظر بودن را بیست سال نوشته اند . پس از آنکه حضرتهادی (ع ) به امر متوکل و به همراه یحیی بن هرثمه که مأمور بردن حضرت از مدینه بود، به سامرا وارد شد ، والی بغداد اسحاق بن ابراهیم طاهری از آمدن امام (ع ) بهبغداد با خبر شد و به یحیی بن هرثمه گفت : ای مرد ، این امام هادی فرزند پیغمبرخدا (ص ) است و می دانی متوکل نسبت به او توجهی ندارد اگر او را کشت ، پیغمبر (ص )در روز قیامت از تو بازخواست می کند . یحیی گفت : به خدا سوگند متوکل نظر بدی نسبتبه او ندارد . نیز در سامرا ، متوکل کارگزاری ترک داشت به نام وصیف ترکی . او نیزبه یحیی سفارش کرد در حق امام مدارا و مرحمت کند . همین وصیف خبر ورود حضرت هادی رابه متوکل داد . از شنیدن ورود امام (ع ) متوکل به خود لرزید و هراسی ناشناخته بر دلش چنگ زد . از این مطالب که از قول یحیی بن هرثمه مأمور جلب امامهادی (ع ) نقل شده است درجه عظمت و نفوذ معنوی امام در متوکل و مردان درباری بهخوبی آشکار می شود، این مطالب دلیلی است بر هراسی که دستگاه ستمگر بغداد و سامرا ازموقعیت امام و موضع خاص او در بین هواخواهان و شیعیان آن حضرت داشته است . با آنکه متوکل از دشمنان سرسخت آل علی (ع ) بود با این همه دربرابر شکوه و هیبت حضرت هادی (ع ) همیشه بیمناک و خاشع بود . وی همیشه از اینکهمبادا حضرت هادی (ع ) بر وی خروج کند و خلافت و ریاست ظاهری بر وی به سر آیدبیمناک بود . بدخواهان و سخن چینان نیز در این امر نقشی داشتند . روزی به متوکلخبر دادند که : " حضرت علی بن محمد در خانه خود اسلحه و اموال بسیار جمع کرده وکاغذهای زیاد است که شیعیان او ، از اهل قم ، برای او فرستاده اند " . متوکل ازاین خبر وحشت کرد و به سعید حاجب که از نزدیکان او بود دستور داد تا بی خبر واردخانه امام شود و به تفتیش بپردازد . این قبیل مراقبتها پیوسته در مدت 20سال که حضرت هادی (ع ) درسامرا بود ، وجود داشت . در این مدت 20سال زندگی امام هادی (ع ) در سامرا ، بهصورتهای مختلف کارگزاران حکومت عباسی ، مستقیم و غیر مستقیم ، چشم مراقبت بر حوادثزندگی امام و رفت و آمدهایی که در اقامتگاه امام (ع ) می شد ، داشتند. صورت و سیرت حضرت امام هادی(ع)
امام هادی (ع ) بذل و بخشش بسیار می کرد . امام چنان شکوه وهیبتی داشت که وقتی بر متوکل خلیفه جبار عباسی وارد می شد او و درباریانش بی درنگبه پاس خاطر وی و احترامش برمی خاستند . خلفایی که در زمان امام (ع ) بودند : معتصم، واثق ، متوکل ، منتصر ، مستعین ، معتز ، همه به جهت شیفتگی نسبت به قدرت ظاهری ودنیای فریبنده با خاندان علوی و امام همام حضرت هادی دشمنی دیرینه داشتند و کم وبیش دشمنی خود را ظاهر می کردند ولی همه ، به خصال پسندیده و مراتب زهد و دانشامام اقرار داشتند ، فضیلتها و قدرتهای علمی و تسلط وی را بر مسائل فقهی و اسلامیبه تجربه ، آزموده و مانند نیاکان بزرگوارش (ع ) در مجالس مناظره و احتجاج ، وسعتدانش وی را دیده بودند . شبها اوقات امام (ع ) پیوسته به نماز و طاعت و تلاوت قرآنو راز و نیاز با معبود می گذشت .
شهادت حضرتامام دهم ، حضرت هادی (ع ) در سال 254هجری بهوسیله زهر به شهادت رسید . در سامرا در خانه ای که تنها فقط فرزندش امام حسن عسکریبر بالین او بود . معتمد عباسی امام دهم را مسموم کرد . از این سال امام حسن عسکریپیشوای حق شد و بار تعهد امامت را بر دوش گرفت . و در همان خانه ای که در آن بیستسال زندانی و تحت نظر بود ، سرانجام به خاک سپرده شد . |