تبیان، دستیار زندگی
روز 29 آذر 1370 پیكر محمد جواد تندگویان وزیر نفت اسبق جمهوری اسلامی ایران كه در بازداشتگاه های عراق توسط مأموران رژیم صدام به شهادت رسیده بود. در قطعه 72 تن بهشت زهرا با عنوان شهید غریب به خاك سپرده شد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شهید غریب قطعه ی ٧٢ تن بهشت زهرا

روز 29 آذر 1370 پیكر محمد جواد تندگویان وزیر نفت اسبق جمهوری اسلامی ایران كه در بازداشتگاه های عراق توسط مأموران رژیم صدام به شهادت رسیده بود. در قطعه 72 تن بهشت زهرا با عنوان شهید غریب به خاك سپرده شد.

فرآوری: فهیمه السادات آقامیری-بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
شهید غریب قطعه ی ٧٢ تن بهشت زهرا

پدر تندگویان از طرفداران دکتر مصدق بود

محمّدجواد تندگویان در 26 خرداد 1329 در خانی آباد تهران به دنیا آمد. پدر او جعفر تندگویان، یک مغازه کفاشی در میدان بهارستان داشت. نزدیکی مغازه جعفر تندگویان به مجلس شورای ملی باعث شده بود که او در جریان های سیاسی حضور داشته باشد. پدر تندگویان از طرفداران دکتر مصدق بود و بعدتر در خانه عکس آیت الله خمینی را به دیوار زده بود.

محمّدجواد تندگویان در سال 1336 به مدرسه رفت و تا سال 1341 دوره دبستان را به پایان برد. همزمان از پدرش تعلیمات قرآن را یاد گرفت و با شرکت در مسجد بینایی و هیئت های مذهبی با مفاهیم دینی آشناتر شد. در سال 1342 با ثبت نام در مدرسه جعفری اسلامی وارد دوره دبیرستان شد و تحت تأثیر قیام 15 خرداد، با اندیشه های آیت الله خمینی آشنا شد.

دانشجوی دوره کارشناسی مهندسی پالایش نفت

تندگویان در سال 1346 مدرک دیپلم خود را اخذ کرد. او پس از تحصیل توانست امتیاز لازم استفاده از سهمیه بورسیه بانک ملی ایران برای اعزام به خارج از کشور را به دست آورد، اما به دلیل این که در مصاحبه مذهبی متعصب شناخته شد از فهرست کنار گذاشته شد.

شهید تندگویان در نیم سال اول سال تحصیلی 1348 1347 به عنوان دانشجوی دوره کارشناسی مهندسی پالایش وارد دانشکده نفت آبادان شد. به گفته هم دانشکده ای اش احمد اجل لویان، او از دانشجویان ممتاز دانشکده بود و فردی بذله گو و خوش مشرب بود. تندگویان همچنین در فن خطابه مهارت داشت.او پس از مدت کوتاهی به انجمن اسلامی دانشجویان پیوست و از اعضای فعال این انجمن شد.

او و دوستانش در انجمن اسلامی چهره هایی مانند علی شریعتی، مرتضی مطهری، محمدتقی جعفری و محمود فرشچیان را به دانشکده خود دعوت کردند و سخنرانی هایی برای آن ها ترتیب دادند.

شهید تندگویان در کتابخانه دانشکده نیز فعال بود و در تدوین کتاب «چهار زندان انسان» که پیاده شده سخنرانی های علی شریعتی در دانشکده نفت از روی نوار بود مشارکت داشت. در نامه ای که اداره ساواک آبادان در تاریخ 30 فروردین 1350 برای تهران نوشت آمده است: «به تازگی چند نفر به سرکردگی محمّدجواد تندگویان به دلایلی که عمالشان بی تأثیر از دانشجویان دانشگاه های دیگر مثل پلی تکنیک تهران نیست، پای سخنرانانی مثل شریعتی،  هاشمی نژاد و حجازی را به دانشگاه بازکرده اند و علیه ریاست دانشگاه شایعه پراکنی می کنند».

او در سال 1351 فارغ التحصیل شد.

شهید تندگویان پس از پایان تحصیلش برای خدمت سربازی در پالایشگاه تهران مشغول به کار شد.

او در شهریور 1352 ازدواج کرد و 2 ماه بعد دوباره راهی آبادان شد تا فعالیت های انجمن اسلامی دانشکده نفت را گسترش دهد؛ اما تحت پیگرد ساواک قرار گرفت و نهایتاً از پالایشگاه اخراج شد.

عامل اغتشاش...

در سفر او به آبادان، تظاهراتی اعتراضی از سوی دانشجویان دانشکده نفت اتفاق افتاده بود که رئیس دانشکده او را به عنوان عامل اغتشاش به ساواک معرفی نمود.وی همچنین اعلامیه های آیت الله خمینی را پخش کرده بود و ساواک از کار او مطلع شده بود.

او در تاریخ 13 آبان 1352 دستگیر شد.پیش از دستگیری او، عده ای از دوستانش دستگیر شده بودند و این باعث شد تا تندگویان خود را برای دستگیری آماده کند. او کتاب های ممنوع خود را مخفی کرد و ساواک آن ها را پیدا نکرد.

خانواده او تا 4 ماه پس از دستگیری اش، از وضعیت او بی اطلاع بودند.تندگویان به کمیته مشترک ضدخرابکاری برده شد و در آن جا تحت شکنجه قرار گرفت.

وی حدوداً 7 ماه در زندان انفرادی بود. دادگاه پس از چندی او را به یک سال حبس با احتساب مدت بازداشت محکوم کرد و با به پایان رسیدن مدت محکومیت در آبان 1353 آزاد شد.

او در زندان با آیت الله حسینعلی منتظری ملاقات کرده بود و هم بند بهزاد نبوی بود. تندگویان پس از آزادی از زندان، به سرباز صفری تنزل درجه یافت و برای ادامه سربازی به شیراز اعزام شد.

پس از پایان خدمت، به دلیل سوءپیشینه ای که برایش ایجاد شده بود، نمی توانست در مراکز دولتی کار کند. در شرکت بوتان گاز استخدام شد اما در 6 تیر 1354، با اعمال فشار ساواک مجبور به استعفأ شد.

سپس برای دوری از نظارت ساواک، به رشت رفت تا در شرکت پارس توشیبا (پارس خزر) کار کند. او این کار با کمک دوستان خود در انجمن اسلامی دانشکده نفت پیدا کرده بود.تندگویان از سال 1354 تا 1356 مدیر تولید آن شرکت بود.

وی در سال 1356 در مقطع کارشناسی ارشد مدیریت صنعتی در مدرسه عالی مدیریت تحت نظارت دانشگاه هاروارد پذیرفته شد و در 1357 با دریافت مدرک خود به شرکت پارس توشیبا بازگشت.

پس از پیروزی انقلاب، مدیر شرکت پارس توشیبا شد و تا آذر 1358 در این سمت بود.

او توسط شورای کارگری و مهندسین این کارخانه که پس از انقلاب تأسیس شد به عنوان مدیر شرکت انتخاب شده بود.

بعد از انقلاب

به گفته احمد اجل لویان، او مدیریت موفقی در این شرکت داشت و در ابتدای انقلاب که پاک سازی مدیران در حال اجرا بود، عده ای قصد داشتند او را به بهانه توده ای بودن برکنار کنند، اما موفق نشدند. او پس از مدتی توسط علی اکبر معین فر دعوت به کار در وزارت نفت جمهوری اسلامی ایران شد و به عنوان نماینده قائم مقام وزیر نفت در آبادان انتخاب شد و به تأسیسات نفتی جنوب کشور سرکشی کرد.

او همچنین به عنوان عضو اصلی کمیسیون پاکسازی در اداره نفت آبادان انتخاب شد.به گفته همسر شهید تندگویان، در هیئت پاکسازی عده ای خودسرانه عمل می کردند و این مسئله موجب نارضایتی تندگویان شده بود.

در تیر 1359، او به سرپرستی شرکت ملی مناطق نفت خیز جنوب منصوب شد و تا مهر 1359 این سمت را بر عهده داشت.

زمانی که محمدعلی رجایی نخست وزیر وقت قصد داشت وزیر نفت جدید را انتخاب کند، تندگویان سرپرست شرکت مناطق نفت خیز بود و به دلیل عملکردش به عنوان یکی از گزینه های وزارت مطرح شد.

شهید تندگویان در تاریخ 3 مهر 1359 توسط محمدعلی رجایی در جلسه علنی به مجلس شورای اسلامی معرفی شد. در جلسه رأی اعتماد، علی آقامحمدی به عنوان مخالف و علی موحدی ساوجی به عنوان موافق سخنرانی کردند. همچنین علی اکبر معین فر و محمدعلی رجایی درباره سوابق او توضیحاتی به نمایندگان دادند.

روز 29 آذر 1370 پیکر شهید مهندس محمدجواد تندگویان، وزیر نفت کابینه شهید رجایی بعد از گذشت 11 سال از اسارتش به میهن بازگردانده شد.

در نهم آبان 1359 در حالی که حدودا یک ماه از دوره وزارتش می گذشت برای بازدید از پالایشگاه نفت آبادان عازم منطقه بود که در جاده ی ماهشهر  آبادان به همراه معاون و دیگر همراهانش به اسارت نیروهای ارتش رژیم بعث عراق درآمد و به زندان های اسیران ایرانی در عراق منتقل شد. به گفته برخی اسیران، وی تا مدت ها زنده بوده و حتی از شکست حصر آبادان (مهر 1360) و آزادسازی خرمشهر (خرداد 1361) آگاهی یافته بود. اسارت وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران سر و صدای بسیاری به پا کرد اما تا 11 سال بعد هیچ  کس از سرنوشت دقیق تندگویان باخبر نبود تا اینکه در جریان مبادله اسرا و کشته شدگان ایرانی و عراقی اعلام شد پیکر شهید تندگویان به ایران باز می گردد.

در 11 سالی که از اسارت تا بازگشت پیکر شهید تندگویان به میهن گذشت بسیاری از مقامات از جمله شهیدان رجایی و چمران، از راه های مختلف تلاش کردند خبری از وضعیت وی بگیرند یا برای نجات جان وی تلاش کنند، تلاش هایی که البته بی سرانجام ماند.

بتول برهان  اشکوری، همسر شهید درباره سال های اسارت مهندس تندگویان گفته بود: «در مدت اسارت، تنها دو نامه از ایشان دریافت کردیم که نامه اول بسیار مختصر بود و در آن نوشته بودند مایل نیستم با خانواده خود در ایران ارتباط برقرار کنم. ما حدس زدیم باید برای ایشان شرایطی گذاشته باشند که طبیعتا شهید تندگویان هم کسی نبود که بخواهد حتی به خاطر ارتباط با خانواده آن شرایط را بپذیرد. بعد از دریافت اولین نامه، مدت ها با ایشان نامه نگاری می کردیم اما پاسخی دریافت نمی کردیم تا اینکه در سال 67 دومین نامه ایشان را دریافت کردیم که به ما دلداری و روحیه داده بودند و گفته بودند سعی کنید تنها نباشید و با سایر خانواده هایی که در این ماجرا اسیر شده اند رفت و آمد کنید.»

جنگ که به پایان رسید دیگر کسی امیدی به زنده بودن وزیر نفت اسیر نداشت. همگان از زنده بودن شهید تندگویان ناامید شده بودند و بنابراین هیأتی متشکل از نماینده وزارت خارجه، خانواده شهید تندگویان و یک نماینده از پزشکی قانونی مامور شدند تا طی سفر به عراق پیکر وی را تحویل بگیرند. این هیأت ابتدا جسد دیگری را تحویل گرفته بودند که متعلق به شهید تندگویان نبود.

همسر شهید در این باره می گوید: «من کارت پایان خدمت شهید تندگویان که حاوی تمامی مشخصات ظاهری ایشان بود را به برادرم داده بودم و هم اطلاعاتی که ممکن بود به شناسایی ایشان کمک کند. به عنوان مثال مچ پای راست شهید تندگویان بر اثر شکنجه های ساواک نشانه خاصی داشت چراکه آن زمان با مته پای او را سوراخ کرده بودند و جالب است از روی همین نکته متوجه شده بودند جنازه اولی که تحویل داده بودند مربوط به شهید تندگویان نیست. آن ها نیز دولت عراق را تهدید کرده بودند اگر پیکر واقعی شهید تندگویان را تحویل ندهید ما بازمی گردیم ایران و اعلام می کنیم آقای تندگویان زنده است و دولت عراق نمی خواهد به ما تحویل دهد. همین تهدید کارگر شده بود و آن ها پیکر واقعی شهید تندگویان را تحویل داده بودند و برادرم نیز همانجا دوربینی خریده بود و از تمام مراحل تحویل و تشییع جنازه در عراق فیلمبرداری کرده بود.»

اینکه در 11 سال اسارت بر مهندس تندگویان چه گذشت و او سرانجام چگونه و چه زمانی به شهادت رسید هنوز هم سوالاتی بی جواب هستند. سوالاتی که شاید با رمزگشایی از جلسه وزارت امور خارجه در سال 70 که به همین منظور برگزار شد پاسخی برایشان پیدا شود. برهان اشکوری، همسر شهید درباره این موضوع می گوید: زمانی که رفته بودیم پیکر شهید تندگویان را به تهران بیاوریم، پیکر ایشان را سه نوع مومیایی کرده بودند که وقتی علت را جویا شدم نماینده پزشکی قانونی گفت شاید به این دلیل باشد که زمان شهادت را به راحتی تشخیص ندهیم. بر طبق گفته های نماینده پزشکی قانونی تاریخ شهادت ایشان برمی گشت به این اواخر و ظاهرا آقای تندگویان تا سال 68 نیز زنده بودند اما همان زمان یک استخوان شناس نیز از صلیب سرخ آمده بود و قرار بود هم او و هم کار شناسان پزشکی قانونی بر روی پیکر شهید تندگویان تحقیقات لازم را انجام دهند. به همین منظور جلسه ای در وزارت خارجه جهت ارایه گزارش درباره زمان شهادت شهید تندگویان برگزار شد که متأسفانه ما نتیجه این جلسه را هیچ گاه متوجه نشدیم. قرار بود در این جلسه نتیجه نهایی و گزارش مکتوب درباره تحقیقاتی که درباره پیکر شهید تندگویان انجام شده است را اعلام کنند اما آن گزارش محرمانه اعلام شد. لذا ما هیچ گاه زمان و تاریخ شهادت شهید تندگویان را متوجه نشدیم.



منابع: موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، سایت تاریخ ایرانی،سایت(زندگینامه شهید تندگویان)