تبیان، دستیار زندگی
من در کانادا زندگی می کنم و در برنامه خبری تلویزیون فیلمی را دیدم که سربازان عراقی، یک ایرانی را به زور می کشیدند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نامه یک کانادایی

من در کانادا زندگی می کنم و در برنامه خبری تلویزیون فیلمی را دیدم که سربازان عراقی، یک ایرانی را به زور می کشیدند.

بخش فرهنگ پایداری تبیان
نامه یک کانادایی

روز یک شنبه، اول اردیبهشت 1364 شمسی، در صفحه دوم روزنامه «کیهان»، مطلبی منتشر شد که از دفتر نمایندگی ایران در «کانادا» به روزنامه مزبور ارسال شده بود. این مطلب، مربوط می شد به قطعه فیلم کوتاهی که چندهفته ای به صورت مکرر از رسانه های گروهی ایران پخش می شد و خاطره ای پرشکوه را در اذهانِ مردم کشور و رزمندگان خسته از «عملیات بدر» به ثبت رساند:

نامه یک کانادایی


اما این بسیجیِ به اسارت گرفته شده را در آن روزها، جز تعداد معدودی از هم رزمانش در کرمان، کسی نمی شناخت و چند سال بعد بود که نامش وردِ زبان ها شد. او «محمد شهسواری» بود.

در اینجا بود که او ناگهان چندین بار فریاد زد: «مرگ بر صدام، ضد اسلام». این حرکت «محمد شهسواری»، همان شب از تلویزیون های سراسر جهان پخش منتشر شد و روحی تازه در میان مسلمانان آزاده ای دمید که زیر تبلیغات سنگین صدام و متحدانش درباره «عدم الفتح» ایران در «عملیات بدر»، فرسوده شده بودند

«محمد شهسواری» به تاریخ سوم اسفند 1334 شمسی در روستای «شیخ آباد» (توابع «کهنوج») متولد شد. وی به دلیل فقدان مدرسه در «کهنوج» نتوانست بیش از شش کلاس درس بخواند. او که در سه سالگی پدر خود را ازدست داده بود، ازاین پس برای تأمین مخارج خانواده به جزیره کیش رهسپار شد و بعد از سه سال به کهنوج بازگشت و در راه سازی بین کهنوج و جیرفت به کارگری مشغول شد.
 با شروع جنگ تحمیلی، محمد به جبهه اعزام شد و برای اولین بار در عملیات بیت المقدس شرکت کرد. محمد شهسواری به تاریخ 22 اسفند 1363 شمسی، طی «عملیات بدر»، در شرق «رودخانه دجله» به اسارت نیروهای بعثی درآمد. در این مقطع حساس و دردناک از زندگی دنیایی محمد بود که غیرت علوی او، حماسه بی نظیری را در تاریخ ملت ایران به نام او ثبت کرد.

ساعاتی پس از اسارت به دست متجاوزین بعثی، هنگامی که «محمد شهسواری» را برای اعزام به عقبه، به سمت خودروهای عراقی می بردند، او با مشاهده ده ها خبرنگارِ دوربین به دست که اطرافش را گرفته بودند، احساس کرد که رژیم صدام تدارک مفصلی را برای بهره برداری از «عدم الفتح» ایران در «عملیات بدر» دیده است. در اینجا بود که او ناگهان چندین بار فریاد زد: «مرگ بر صدام، ضد اسلام». این حرکت «محمد شهسواری»، همان شب از تلویزیون های سراسر جهان پخش منتشر شد و روحی تازه در میان مسلمانان آزاده ای دمید که زیر تبلیغات سنگین صدام و متحدانش درباره «عدم الفتح» ایران در «عملیات بدر»، فرسوده شده بودند.

شهسواری در سال 1369 شمسی به همراه سایر اسرا به کشور بازگشت و از سوی مسئولین مورد تفقد قرار گرفت و از دست ریاست جمهوری وقت، مدال شجاعت دریافت کرد.

این آزاده سرافراز، باقی سال های عمر خود را به سرایداری یک مدرسه گذراند و سرانجام در بیستم مردادماه 1375 شمسی، هنگامی که عازم مأموریت محوله از سوی «لشکر 41 ثارالله» بود، در مسیر «زاهدان» به یارانِ شهیدش پیوست.

رهبر معظم انقلاب در سفری که به «جیرفت» داشتند، درباره «محمد شهسواری» فرمود:

«یکی مثل شهید محمد شهسواری - آزاده سرافراز جیرفتی» به یک چهره ماندگار در کشور تبدیل می شود؛ نه به خاطر این که وابسته به یک قشر برتر است؛ نه! او یک رعیت زاده و یک جوان برخاسته از قشرهای پایین اجتماع است؛ اما آگاهی و شجاعت او، او را در چشم مردم ایران عزیز می کند. آن روزی که ماها پای تلویزیون نشسته بودیم و دیدیم این جوان در چنگ دژخیمان رژیم بعثی صدام و زیر شلاق و تازیانه آن ها فریاد می زند: «مرگ بر صدام، ضد اسلام»، نمی دانستیم ایشان جیرفتی است؛ نه اسمی از او شنیده بودیم و نه خصوصیتی از او می دانستیم؛ اما همه وجود ما غرق تعظیم و تجلیل از این جوان آزاده شد. بعد هم بحمدالله به میان مردم و کشور ما برگشت؛ امروز هم به عنوان یک شهید نامدار و نام آور در میان ملت ما مشهور است.


منبع: مشرق