تبیان، دستیار زندگی
محمدحسین خاكساران از فعالان سیاسی قبل از انقلاب بود كه به دلیل فعالیت های تبلیغی و انقلابی، بارها توسط ساواك دستگیر شده و مورد شكنجه قرار گرفت. وی كه پس از پیروزی انقلاب مسئول ستاد تبلیغات جنگ و دفتر نمایندگی صدا و سی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زندگینامه و مبارزات محمدحسین خاكساران

محمدحسین خاكساران از فعالان سیاسی قبل از انقلاب بود كه به دلیل فعالیت های تبلیغی و انقلابی، بارها توسط ساواك دستگیر شده و مورد شكنجه قرار گرفت. وی كه پس از پیروزی انقلاب مسئول ستاد تبلیغات جنگ و دفتر نمایندگی صدا و سیما در هند بود، در دوران حیات خود به بازگویی خاطراتش  پرداخت كه در ادامه می خوانید...

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
زندگینامه و مبارزات محمدحسین خاكساران

محمدحسین خاكساران از فعالان سیاسی قبل از انقلاب بود كه به دلیل فعالیت های تبلیغی و انقلابی، بارها توسط ساواك دستگیر شده و مورد شكنجه قرار گرفت. وی كه در كنار مبارزه با دیكتاتوری پهلوی به نگارش كتاب نیز می پرداخت در سال 1351 كتاب "پاسدار دانش و تمدن بشر" را به رشته تحریر درآورد. خاكساران كه در دوران انقلاب اسلامی مسئول كمیته انقلاب اسلامی قزوین بود و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 57، در مناصب مختلف از جمله ستاد تبلیغات جنگ و دفتر نمایندگی صدا و سیما در هند خدمت كرد.

محمد حسین خاكساران در سال 1321 در یك خانواده متدین و مذهبی و از نظر اقتصادی متوسط در قزوین متولد شد.  پدرش كه تحصیلات مكتبی داشت و با صرف و نحو عربی آشنا بود، از قاریان برجسته قزوین به شمار می آمد. وی همچنین كاسب بود و مخارج خانواده را از اداره دكان كوچكی تامین می كرد.

محمدحسین خاكساران درباره وضعیت خانوادگی و نحوه تحصیل خود در چنین شرایطی می گوید: «در آن زمان چون پدرم توان مالی چندانی برای استخدام كارگر برای مغازه نداشت بنده و بعد از من برادرانم به ایشان كمك می كردیم؛ در نتیجه من دوره دبیرستان را با مطالعه دروس و كمك گرفتن از دوستان و بدون حضور در كلاس درس و با امتحاناتی كه در پایان سال به صورت داوطلب آزاد می دادم به پایان رساندم.»

تحصیلات حوزوی و دانشگاهی

محمدحسین در سن 17 سالگی تحصیلات حوزوی خود را آغاز كرد. چنانكه در خاطرات خود می گوید «بعد از اخذ دیپلم به دلیل علاقه ای كه به معارف دینی داشتم در سال 1338 رسما وارد حوزه علمیه قزوین شدم هرچند پیش از آن و در دوران دبیرستان گاهی به مدرسه علمیه ملاوردیخان كه در همسایگی ما قرار داشت می رفتم.» پس از این وی در سال 1340 به مدرسه التافتیه كه در آنجا تمام پایه های دروس حوزوی از مقدمات گرفته تا سطوح عالی و درس خارج تدریس می شد رفت و در آنجا از محضر اساتیدی چون میرزا رحیم سامت، مرحوم شریعت مهدوی، سید جلیل زرآبادی، شیخ محمدتقی همدانی و حاج سید عباس ابوترابی بهره برد.

خاكساران در كنار تحصیلات حوزوی در دانشگاه نیز به تحصیل پرداخت اما به خاطر فعالیت های گسترده انقلابی و دستگیری و بازداشت های متعدد نتوانست تحصیلات خود را ادامه دهد.

چنانكه در خاطرات خود می گوید «من در هنگام تحصیل در حوزه به منظور راهیابی به دانشگاه ابتدا در امتحانی كه آن زمان در مدرسه دارالفنون برگزار می شد و به قبول شدگان گواهی مدرسی علوم منقول می داد شركت كردم و به سهولت امتحان را پشت سر گذاشتم و سپس با دریافت گواهی در مدرسه وعظ و خطابه كه مقدمه ورود به دانشكده الهیات محسوب می شد مشغول تحصیل شدم.» بدین ترتیب وی پس از گذراندن این مرحله وارد دانشكده الهیات شد اما هنوز مدتی نگذشته بود كه به دلیل طرح سربازگیری از طلاب و لغو معافیت تحصیلی روحانیون كه رژیم پهلوی در سال 42 به اجرا درآورد دستگیر شد اما 9 سال بعد و در سال 51 بار دیگر تحصیلات دانشگاهی را از سر گرفت و در رشته ادبیات فارسی در دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت.

در همین سال های تحصیل در دانشگاه تهران بود كه خاكساران در امتحان بورسیه ای كه عربستان برای پذیرفتن دانشجو در دانشكده اسلامی و تازه تاسیس مدینه برگزار كرده بود قبول شد ولی در مرحله تشكیل پرونده و صدور ویزا به دلیل فعالیت های سیاسی و پرونده ای كه در سال 42 در زندان رژیم پهلوی داشت و نیز اینكه ساواك وی را "روحانی افراطی" قلمداد می كرد ممنوع الخروج شده و از تحصیل در دانشكده اسلامی عربستان باز ماند و از طرف دیگر تحصیل در دانشگاه تهرانت هم به دلیل دستگیری در سال 54 نیمه كاره ماند.

فعالیت های سیاسی و تبلیغی در نهضت امام خمینی(ره)

محمدحسین خاكساران درباره آغاز فعالیت های مبارزاتی و تبلیغی در دوران نهضت اسلامی می گوید: «بعد از شروع قیام امام خمینی(ره) در سال 41 همزمان با اشتغال به علوم دینی فعالیت های سیاسی  را آغاز كردم. این فعالیت ها در ابتدا به صورت توزیع كتاب و اعلامیه و نوار سخنرانی های حضرت امام(ره) بود ولی در سال های بعد با فعالیت های تبلیغی و جلسات بحث و گفتگو با جوانان كه به منظور آگاهی دادن و عمق بخشیدن به اعتقادات دینی و آشنایی جوانان با مسائل سیاسی روز بود ادامه پیدا كرد.» وی در این سال ها مرتب به دیدار امام خمینی(ره) در قم می رفت و در منزل ایشان در محله "یخچال قاضی" با ایشان دیدار می كرد.

نتیجه این فعالیت های مبارزاتی احضار مكرر وی از سوی ساواك بود. هرچند اغلب فعالیت های سیاسی او تا سال 54 از چشم ماموران ساواك مخفی می ماند اما در این سال در پی دستگیری های گسترده، وی نیز دستگیر شد و در زندان بارها مورد شكنجه قرار گرفت. خاكساران در خاطرات خود علاوه بر شكنجه هایی كه شكنجه گر معروف ساواك یعنی حسینی انجام می داد و با كابل به جان او می افتاد درباره دیگر شكنجه های ماموران ساواك در كمیته مشترك می گوید: «از دیگر شكنجه ها این بود كه درحالی كه نشسته بودم و سرم پایین بود و مشغول نوشتن و جواب دادن به سوال هایشان بودم ناگهان فلاكس آب جوش را روی سرم می ریختند. گاهی هم با سیگار صورت و دست هایم را می سوزاندند و یا تسمه ای فلزی را روی آتش می گذاشتند تا كاملا سرخ شود و بعد آن را روی قسمت هایی از بدن می چسباندند كه پوست و گوشت را می سوزاند و هنگامی كه بوی گوشت سوخته بلند می شد برای تفریح به هم می گفتند كه كبابش بد نیست و یا كباب خوبی از آب درآمد.»

در نهایت پس از پشت سر گذاشتن این شكنجه های جسمی و روحی، در آبان سال 57 به دلیل تشدید فشارهای سیاسی و متعاقب آن اعطای آزادی سیاسی از سوی رژیم پهلوی كه در اصل ادعایی بیش نبود، جمعی از زندانیان سیاسی كه محمدحسین خاكساران نیز یكی از آنان بود از زندان آزاد شدند.

مبارزه با فرقه ضاله بهائیت در دوران پهلوی

با توجه به آنكه رژیم پهلوی فضا را برای فعالیت بهادیان آماده می كرد این گروه با دست باز اقدام به ترویج افكار و عقاید خود می كردند. در قزوین به ویژه در منطقه "ككین" و شهر صنعتی نیز بهائیان به شدت فعال بودند. به همین خاطر محمدحسین خاكساران به منظور عمل به وظیفه شرعی به مبارزه با این فرقه ضاله پرداخت و مباحثاتی با مبلغان بهائیت در قزوین انجام داد. پس از چند جلسه بحث و گفتگو كار به جایی رسید كه محفل بهائیت در تهران مباحثه با وی را تحریم كرد و از مبلغان بهایی خواست تا از مباحثه با او خودداری كنند.

قطع ارتباط با سازمان مجاهدین خلق

خاكساران كه هرگز به عضویت سازمان مجاهدین خلق درنیامده بود با تعدادی از اعضای این سازمان ارتباط غیر مستقیم داشت اما با تغییر ایدئولوژیك و تغییر در كادر رهبری آن سازمان و همچنین ارتباط و پیوندی كه با روحانیت داشت، همین ارتباط اندك را نیز قطع كرد. آنچنان كه خود در این باره می گوید: «از ابتدای نهضت حضرت امام(ره) تا سال 1346 كه "سازمان مجاهدین خلق" فعالیتش را آغاز كرد، من با هیچ گروه سیاسی خاصی در ارتباط نبودم و در این مدت تنها با بعضی از شاگردان و نمایندگان حضرت امام(ره) در شهرستان ها ارتباط داشتم، همانگونه كه به این منظور گاهی برای زیارت حضرت امام(ره)، به قم می رفتم. ارتباط با سازمان مجاهدین هم به این صورت نبود كه به عضویت رسمی این سازمان در بیایم و برایشان فعالیت كنم، بلكه ارتباط از آنجا شروع شد كه آقای "علی میهن دوست" كه جوانی متدین و  پراحساس و خیلی متعصب بود و ضمناً اهل قزوین بود، در آن زمان، در دانشگاه تحصیل می كرد، مخفیانه در جلسات بحث وگفتگوی ما كه در شهر برگزار می كردیم، شركت می كرد و از میان جوانان حاضر در جلسه افرادی را كه به نظرش مناسب و مستعد بودند برای سازمان مجاهدین كه خود از بنیانگذارانش به شمار می رفت به دور از چشم ما عضوگیری می كرد. این قضیه هنگامی برای ما آشكار شد كه مسئله هواپیماربایی سازمان پیش آمد كه میهن دوست و چهار پنج نفر از دوستانش آن را صورت داده بودند. این عملیات نافرجام ماند و هواپیماربایان بعد از بردن هواپیما به فلسطین و سپس عراق، به ایران بازگشتند و همگی در فرودگاه دستگیر شدند، این مسأله باعث گردید عده ای از اعضای سازمان در شهرهای مختلف از جمله حدود نصف شركت كنندگان در جلسات ما مخفی و متواری شوند. این مسئله، حساسیت ساواك را به جلسات ما بیش از پیش كرد و در نهایت هم مانع فعالیت من و تداوم آن جلسات شد. حضور تعداد قابل توجهی از اعضای سازمان مجاهدین در آن جلسات، این توهم را در ساواك به وجود آورد كه بنده از اعضای اصلی و مهم سازمان هستم؛ به همین سبب، هنگامی كه در سال 1354 مرا دستگیر كردند، در پرونده ای كه برای من تشكیل دادند، مرا یكی از سران سازمان مجاهدین به شمار آوردند؛ زیرا افرادی كه پیش از من دستگیر شده بودند، در بازجویی ها اسم مرا زیاد ذكر كرده بودند و به همین دلیل، ساواك شش ماه با اعمال شكنجه های عجیب و غریب می خواست از من درباره سازمان اطلاعات بگیرد؛ در حالی كه واقعیت این بود كه ارتباط من با سازمان با آمدن "تقی شهرام" و تغییر ایدئولوژیك این گروه به كلی قطع شده بود؛ اگرچه قبلا هم ارتباط مستقیمی با سازمان مجاهدین نداشتم، بلكه این ارتباط با واسطه بعضی از اعضای سازمان كه با بنده نیز در رابطه بودند، صورت می گرفت و آنان اعلامیه ها، كتب، جزوه ها و دفاعیه های منتشر شده سازمان مجاهدین را برای من می آوردند؛ اما با تغییری كه در كادر رهبری سازمان و همچنین مشی رهبری جدید پیش آمد، كاملا با سازمان قطع رابطه كردیم؛ زیرا كه علاوه بر تغییر ایدئولوژیك، سازمان از اسلام به معجونی از اسلام و ماركسیسم كه برای ما قابل پذیرش نبود اعتقاد داشت. عملكرد روسای تازه سازمان نیز در قضیه درون گروهی و كنار گذاشتن نیروهای متدین و متعهد، بویژه به شهادت رساندن "مجید شریف واقفی" كه برای ما فوق العاده سنگین و دردناك بود، برای طرفداران مذهبی این سازمان پذیرفتنی نبود. به هر حال، ارتباط من با سازمان ها و گروه های سیاسی، پیش از انقلاب در همین حد خلاصه می شد.»

محمدحسین خاكساران در طول دوران مبارزه با استبداد پهلوی بارها دستگیر، زندانی و شكنجه شد. علاوه بر شكنجه های عمومی مورد اذیت و آزار شدید ساواك و بازجویی های زندان قرار گرفت. در زندان نیز ضمن اینكه از حركات ایذایی منافقین در زندان مصون نبود مورد بی احترامی و تمسخر آنان نیز قرار می گرفت.

فعالیت های مدیریتی و اجرایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی

محمدحسین خاكساران با پرونده ای قطور از مبارزات انقلابی پا به عرصه فعالیت در دوران استقرار نظام مقدس جمهوری اسلامی گذاشت و در دوران دفاع مقدس مسئول ستاد كمك رسانی جبهه غرب كشور شد. وی همچنین عضو ستاد تبلیغات جنگ، مدیركل مراكز صدا و سیمای استان گیلان، آذربایجان شرقی، قم، مدیر صدای عربی برون مرزی به مدت 4 سال، مدیر دفتر نمایندگی صدا و سیما در هند از سال 68 تا 71، رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی قزوین، مدیر شبكه سراسری رادیو معارف، مدیر اجرایی مجمع جهانی اهل بیت(ع) و مدیر بخش تحقیقات حوزه علمیه قزوین بود.


منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی