تبیان، دستیار زندگی
نقش مکی در ماجرای ملی شدن نفت چنان اهمیت داشت که ناگهان مکی را از یک شخصیت ناشناخته به چهره ای سرشناس بدل کرد، به گونه ای که از وی به عنوان «جانشین حاضر و ناظر مصدق» یاد می شد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چرا «سرباز فداکار وطن» از مصدق جدا شد؟

نقش مکی در ماجرای ملی شدن نفت چنان اهمیت داشت که ناگهان مکی را از یک شخصیت ناشناخته به چهره ای سرشناس بدل کرد، به گونه ای که از وی به عنوان «جانشین حاضر و ناظر مصدق» یاد می شد.

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
چرا «سرباز فداکار وطن» از مصدق جدا شد؟

به مناسبت درگذشت حسین مکی

حسین مکی، یکی از مهمترین بازیگران نهضت ملی شدن نفت ایران است که نقش و جایگاه با اهمیت  او در برابر شهرت مصدق و خاموشی وی در جریان کودتای 28 مرداد و نیز انزوای سیاسی او پس از بازگشت شاه و بازگشت فضای امنیتی و سلطه نظامیان، در میان عموم رنگ باخت. به گونه ای که امروزه حسین مکی تنها به عنوان یک پژوهشگر تاریخ و به خصوص با کتاب تاریخ بیست ساله اش شناخته می شود.

این در حالی است که مکی نخستین کسی است که پس از طرح غلامحسین رحیمیان در مجلس چهاردهم در خصوص ملی شدن صنعت نفت، در مجلس پانزدهم با طرح لایحه ای آن را رسمی کرده و با سخنرانیهای آتشین خود افکار عمومی و نیز مصدق را با خود همراه نمود.

نقش مکی در ماجرای ملی شدن نفت چنان اهمیت داشت که ناگهان مکی را از یک شخصیت ناشناخته به چهره ای سرشناس بدل کرد، به گونه ای که از وی به عنوان «جانشین حاضر و ناظر مصدق» یاد می شد. رابطه مصدق و مکی از یک رابطه مشتاقانه، تا اختلاف پس از 30 تیر در نوسان بود ولی با وجود اختلافات جدی، هرگز در قامت روابط دو دشمن ظاهر نگردید.

مکی مصدق را سیاستمداری قوی و با سواد و البته جزء اشراف و ثروتمند می دانست و از این نظر ماهیتا با مکی که فردی خود ساخته و برخاسته از بطن جامعه بود وجه افتراق عمیقی پیدا می کرد. مکی همواره نزد شاه از سرمایه اجتماعی مصدق به نیکی یاد می کرد و او را دارای شخصیت ممتازی معرفی کرده و شاه را از محاکمه وی بر حذر می داشت. مکی همچنین در خاطرات خود از مصدق به عنوان نخست وزیری که در دوران مسئولیت خود ریالی حقوق دریافت نکرده است یاد می کند.

در هنگام کناره گیری مصدق از سیاست، پس از مجلس چهاردهم و در روزهای پایانی مجلس پانزدهم، حسین مکی به همراه مظفر بقایی به احمد آباد نزد وی می روند و با التماس از او می خواهند، وارد کارزار انتخاباتی و سیاسی شود. مصدق در برابر خواسته های وی مقاومت می کند و استدلال می کند که کار سیاسی اش به اتمام رسیده است، تا حدی که مکی به گریه افتاده و پس از آن مصدق فکر فرو رفته و وارد کارزار انتخاباتی شده و در مجلس شانزدهم رأی نخست مردم را کسب کرده و مکی سوم شد.

اما حسین مکی که عمده شهرت خود را مدیون حرکت در واقعه ملی شدن نفت و همراهی با مصدق می باشد و به عنوان نماینده مصدق با حضور در جنوب و «بستن شیر لوله های نفتی آبادان از خود یک قهرمان ملی می سازد»، بعدها بر سر اختلافات مصدق با مجلس، طرح انحلال مجلس، انتصابات در دولت مصدق، لایحه اختیارات 6 ماهه و نوع رابطه وی با شاه و کاشانی، وارد مرحله اختلافات جدی ? البته بدون وجه دشمنی ? با وی می گردد. این دوره مصادف است با تلاشهای سرویس جاسوسی «بدامن» و نیز تحرکات انگلیسیها برای ایجاد نفاق بین سران جبهه ملی و نیز نیروهای مذهبی با مصدق.

اختلاف مکی و مصدق زمانی عجیب به نظر می آید که حرارت و شور مکی در ملی شدن صنعت نفت بسیار بیشتر از مصدق بود. به گونه ای که دوست و دشمن مکی را در حمایت از ملی شدن نفت و به خاطر اقدامات وی و نیز سخنرانیهای پرشور او ستوده و به او لقب «سرباز فداکار وطن» داده بودند. مکی خود درباره  علل اختلافات خود با مصدق می گوید: «من با مصدق عقد زناشویی نبسته بودم که مجبور باشم تا پایان عمر بر آن پایبند باشم... عقیده داشتم و دارم که او برخلاف نهضت ملی قدم برداشت و من نتوانستم با او همکاری کنم.»

اما اختلاف مکی با مصدق وارد مرحله دشمنی نشده بود، به همین دلیل پس از کودتا مکی همواره به دنبال کاستن از آثار کودتا برای مصدق، فاطمی و سایر متهمین بود و می کوشید از اندک رابطه باقی مانده اش با شاه و حاکمان جدید برای نجات آنها بهره جوید. وی در جلسه ای که با زاهدی در قیطریه داشت، وقتی زاهدی خبر اعدام احتمالی مصدق را به مکی می دهد فریاد کشیده و می گوید: «آن کس که بتواند دکتر مصدق را اعدام کند از مادر زاییده نشده است».  همین واقعه و مسئله اعدام فاطمی که برخلاف قولی که شاه در بابل به وی داده بود و نیز بازگشت دیکتاتوری، باعث سردی رابطه وی و یأس او از سلطنت و کناره گیری تقریبی اش از حاکمیت و نپذیرفتن مناصب پیشنهادی به وی در سالهای آتی گردید.

آنچه باعث اختلاف طرفین شد

اما آنچه مکی آن را عدول مصدق از آرمانهای نهضت ملی برمی شمارد چه بود؟ مکی در مرور خاطراتش،  قیام 30 تیر را نتیجه اقدامات آیت الله کاشانی، مظفر بقایی و خود ارزیابی می کند و معتقد است اگر اقدامات مجلس نبود، «مصدق رها کرده و رفته و در خانه اش را بسته بود و غیر ممکن بود قیام سی تیر صورت پذیرد» با این حال مکی اساس اختلافات خود و منتقدان مصدق پس از وقایع 30 تیر را «انتصابات مصدق» و واکنش تند وی پس از اعتراض منتقدان ارزیابی می کند. از جمله این انتصابات مورد اعتراض عبارت بودند از: الف) انتصاب سرلشکر وثوق یکی از منسوبان فرمانفرما به معاونت وزارت جنگ که  به زعم مخالفان در کاروانسرای سنگی مرتکب اعمال خلافی شده بود. ب) انتصاب اخوی، وزیر پیشه و هنر که ترک تابعیت کرده و در آمریکا بود و از شرکای بزرگ شرکت آمریکایی وستینکهاوس به حساب می آمد. ج) انتصاب شاپور بختیار به معاونت وزارت کار. د) درخواست محاکمه قوام و مخالفت مصدق. ه) لایحه اختیارات مصدق برای تدوین قوانین و تصویب آن پس از 6 ماه در مجلس و درخواست تمدید آن!

با همه مخالفتهای مکی با مصدق، به نظر می رسد دو طرف احترام زیادی برای وجهه سیاسی هم قائل بودند و یکدیگر را به رغم اختلاف عقیده برای اهداف وطن صادق می دانستند. به گونه ای که با وجود جدایی جدی مصدق و مکی، پس از وقایع 30 تیر، دکتر مصدق مکی را روانه آمریکا کرد تا حمایت بانک جهانی را از موضع ایران در مسئله نفت به دست آورد.

ظاهراً پاسخ تند مصدق به اعتراضات کاشانی که حسین مکی نیز در نظراتش با وی همداستان بود نقش مهمتری در جدایی وی و مصدق ایفا نمود. به نظر می رسد اختلافات کاشانی و مصدق نقشی پراهمیت در شکل گیری عملکرد آینده سیاسی مکی و دیدگاهش درباره مصدق ایفا کرده باشد. از دیدگاه مکی این کاشانی بود که توانسته بود برای مصدق حمایت مردمی جمع آوری نماید. به نظر مکی کاشانی سید بی آزاری بود که به منافع وطن و میهن فکر می کرد.

حسین مکی به شدت مخالف انحلال مجلس به وسیله مصدق بود و آن را در درازمدت به زیان وی ارزیابی کرد. وی منشا قدرت مصدق را مجلس می دانست و تعطیلی آن را نوعی خودزنی از جانب وی تلقی می کرد چرا که در زمان تعطیلی مجلس حق عزل ونصب نخست وزیر خود به خود در حیطه اختیارات شاه قرار می گرفت. وی به مصدق توصیه می کرد که «در سیستمی که داریم کار و زندگی می کنیم. مجلس پایه و رکن اصلی نهضت ملی شدن صنعت نفت است با انحلال مجلس، آنی شما را از کار برکنار می کنند و حکم نخست وزیری را به کسی دیگری می دهند» اما مصدق در مقابل استدلالهای وی می گفت که شاه قدرت خلع وی را ندارد. شدت مخالفت مکی و مصدق در جریان انحلال مجلس به حدی بود که در اتاق شخصی مصدق کارشان به زد و خورد کشیده شده بود!

با همه مخالفتهای مکی با مصدق، به نظر می رسد دو طرف احترام زیادی برای وجهه سیاسی هم قائل بودند و یکدیگر را به رغم اختلاف عقیده برای اهداف وطن صادق می دانستند. به گونه ای که با وجود جدایی جدی مصدق و مکی، پس از وقایع 30 تیر، دکتر مصدق مکی را روانه آمریکا کرد تا حمایت بانک جهانی را از موضع ایران در مسئله نفت به دست آورد. مکی همچنین در 16 فروردین 1332 جزء هیئت هشت نفره ای قرار گرفت که از سوی مجلس مامور شده بود، میان مصدق و کاشانی آشتی برقرار سازد. مصدق همچنین در همین سال وی را نامزد وزارت دربار کرده بود که به رغم تامین نظر مثبت شاه، با مخالفت مکی همراه شده بود.

مکی اقتدارخواهی مصدق را درست نمی داند و آن را ناشی از غرور ارزیابی می کند. در پی همین مخالفت وی با لایحه اختیارات 6 ماهه مصدق، طرفداران نخست وزیر لقب سرباز وفادار وطن را از او پس گرفته و به او لقب «سرباز خطاکار وطن» دادند.14 مکی بعدها در مرور خاطراتش این عقیده را طرح می کند که مصدق درصدد برکناری شاه و انقراض سلسله پهلوی بوده و حتی تا آنجا پیش می رود که اظهار می دارد، مصدق اکبر میرزا صارم الدوله را به دنبال بازگرداندن فرزندان محمد حسن میرزا (ولیعهد احمد شاه قاجار) روانه اروپا می نماید.

مکی اختیارات مصدق را در جهت برقراری حکومت دموکراتیک ارزیابی نمی کند و معتقد است اختیارات وی از قدرت چرچیل در جریان جنگ جهانی دوم نیز بیشتر بوده است. بنابراین اوج اختلافات و جدایی مصدق و مکی را باید در ماههای پس از 30 تیر 1331 جستجو کرد. در حالی که جامعه هنوز تفاوت نگاهی نسبت به مصدق پیدا نکرده بود، میان رهبران سیاسی جبهه ملی از یک سو و همچنین مذهبیها از سویی دیگر با محبوب قیام 30 تیر اختلافاتی بروز کرد که «رفته رفته به شکافی عظیم بدل شد».

یکی از اختلافات نیز مجازات قوام السلطنه و مصادره اموال او بود که دکتر مظفر بقایی و دوستانش اصرار داشتند ولی مصدق آن را در اختیارات قوه قضائیه و دادگاه می دانست اما همانگونه که قبلاً اشاره شد انتصابات مصدق و اوج آن اختیارخواهی مصدق بود که به وی اختیار تدوین قوانینی را که خود لازم می داند می داد تا به طور موقت برای 6 ماه اجرا شود و پس از 6 ماه برای تصویب نهایی به مجلس برود. نکته ای که مکی، کاشانی، بقایی و دوستانش آن را دیکتاتوری می دانستند و چنین استدلال می کردند که تضعیف بیش از حد  سلطنت به سرنگونی آن انجامیده و خطر سلطه کمونیسم را بر ایران هموار می نماید.

دکتر حسین فاطمی روایت عجیب و تاسف باری را درباره علل رنجش مکی از مصدق مطرح می کند. حسین فاطمی در یادداشتهایی که در محل اختفای خود نگاشته بود «داستان رنجش فاطمی از دکتر مصدق را به خاطر عدم همراهی وی با نخست وزیر در سفر به شورای امنیت» نسبت می دهد و تاسف می خورد که «جوانی که از میان توده  مردم بر می خیزد و با حوادث اتفاقات بی شمار آن قدر جلو بیاید که موجب اعجاب و شگفتی همه باشد اما به خاطر هیچ و پوچ مبارزه ای را که ملتی نگران آن است متزلزل کند که به آمریکا نرفته است».

فاطمی در همان یادداشتها معتقد است نقش حسین مکی در جریان سفرش به آبادان و خلع ید انگلیس از نفت جنوب موجب غرور وی شده است: «مکی پس از بازگشت به آبادان و خاتمه یافتن خلع ید خیلی مغرور شده بود. بددهنی و به رفقا توهین و آنها را تحقیر می کرد»

این نگاه دکتر فاطمی فارغ از درستی یا نادرستی آن روی کاغذ، آن تحلیلی را که می گوید مکی پس از قیام 30 تیر به دلیل نقش پررنگش در حمایت از مصدق و ملی شدن نفت انتظار مناصب اجرایی با اهمیتی را داشته، تقویت می کند. شاید نیز اعزام وی به وسیله مصدق به آمریکا جهت دفاع از حقوق ایران  در صندوق بین المللی پول را بتوان در راستای دلجویی مصدق از وی عنوان کرد، اگر چه مکی در جدا شدن از مسیر مصدق و فاطمی راه بی بازگشتی را طی کرده بود.

همین علاقه ذاتی مکی به مصدق و آرمانهایش  بعدها وی را وا می دارد که نزد شاه و زاهدی از عدم محاکمه مصدق و  عدم اعدام فاطمی دفاع نماید و با مقایسه عجیب مصدق با «کاردینال دورهال» 21 استدلال کند که محاکمه و احیاناً اعدام  وی موجبات محبوبیت آنها را فراهم کرده و تلویحاً آن را برای سلطنت مخاطره آمیز می داند، دو نکته ای که عملاً یکی به زودی در جریان محاکمات و دیگری در سال 57 به حقیقت می پیوندد!

مصدق در خاطراتش تنها اشاره هایی گذرا به مکی می نماید. از جمله از انتخاب مکی به عضویت هیئت اندوخته اسکناس به وسیله مجلس یاد می کند و ماموریت وی را فاش کردن استفاده دولت از پشتوانه اسکناس  بر می شمارد و مخالفت خود را با این مسئله ابراز می کند تا با فاش شدن چاپ 312 میلیون تومان اسکناس سبب گرانی و مشکلات برای مردم نشود. درجایی دیگر به خواسته مکی از وی جهت دریافت تصدیق نامه  از خود اشاره می کند که با مخالفت وی همراه می شود. درجایی دیگر گذرا از ربودن مکی توسط نظامیان گله می کند. مصدق جز در همین اشارات گذرا دیگر هیچ اشاره ای به تلاشهای مکی و اهمیت سیاسی وی در ماجرای ملی شدن نفت نمی نماید.

مکی که در جریان کودتا خاموش بود، پس از استقرار زاهدی از طریق روزنامه "شاهد" مظفر بقایی با توجه به مصونیت وی انتقادات تندی به زاهدی و اقدامات حکومت می کرد. اگرچه سالهای بعد نیز با وجود برخی دیدارها با شاه بنا به ادعای خود در مصاحبه ها به خصوص در کتاب خاطرات سیاسی خود همواره از اندک اعتبار خود نزد محمدرضا شاه برای کاستن از تبعات اقدامات فعالین سیاسی از جمله مصدق، فاطمی، بقایی، کاشانی و دیگران استفاده می کرد اگرچه خود نیز مدتی بازداشت شد و البته عمده زندگی خود را در دوران باقی مانده ازسلطنت پهلوی به انزوا و تدوین آثار قلمی خود به خصوص تاریخ 20 ساله و خاطراتش گذراند.


منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران