تبیان، دستیار زندگی
جنگی هشت ساله بر ملت ایران تحمیل شد؛ جنگی که تلفات و قربانیان فراوانی به دنبال داشت. یک دسته از قربانیان این جنگ نابرابر، اسیران جنگی بودند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زندانبان ایرانی یا عراقی

جنگی هشت ساله بر ملت ایران تحمیل شد؛ جنگی که تلفات و قربانیان فراوانی به دنبال داشت. یک دسته از قربانیان این جنگ نابرابر، اسیران جنگی بودند.

ابخش فرهنگ پایداری تبیان
اسارت

سیرانی که در بازداشتگاه های اعلام شده، مخفی و یا زندان های مخوف عراق، هدف رفتار غیرانسانی و انتقام جویی رژیم حاکم در عراق قرار داشتند و علیرغم اینکه ایران و عراق، طرف های کنوانسیون سوم 1949 ژنو بودند، ابتدایی ترین حقوق اسیران جنگی رعایت نمی شد تا آنجا که می توان گفت عراقی ها در این زمینه، کلکسیونی از موارد نقض عمده کنوانسیون سوم ژنو بودند. بعضی از این نقض ها در کتب خاطراتی که اسیران جنگی ایرانی پس از بازگشت به میهن نگاشته اند ثبت و ضبط شده و در بعضی از پایان نامه ها و دیگر مطالعات مربوط به مسئولیت بین المللی عراق، ناشی از تجاوز به ایران بدان اشاراتی شده است.


در ادامه برای تطبیق رفتار ایران و عراق با اسرای جنگی مصادیقی از این رفتارها را بیان می کنیم.

زندانبان عراقی


از شیوه های غیرانسانی عراقی ها در برخورد با اسرای ایرانی شکنجه بود. آن ها اسرای ما را که هیچ نوع وسیله یا امکان دفاع از خود نداشتند، با وحشیانه ترین روش ها مورد شکنجه روحی و جسمی قرار می دادند که اوج حقارت و نامردی بعثی ها را نشان می دهد.
  -یکی از روش های شکنجه عراقی ها این بود که روزها به اسیران ایرانی غذا نمی دادند و آن ها را گرسنه نگه می داشتند یا اینکه غذای زیادی به آن ها می دادند و مجبور می کردند که آن همه غذا را بخورند و از دستشویی رفتن اسیران جلوگیری می کردند.
 -قطع ارتباطات اسیران با دنیای خارج از زندان، طوری که اسیران ایرانی سال ها فقط سربازان عراقی را می دیدند و دیدن موجودی غیرازآن سربازان بر ایشان غیرقابل تصور بود. یکی از آزادگان نقل می کرد روزی یکی از سربازان عراقی چند مرغ و خروس آورد داخل حیاط اردوگاه، اسیران ایرانی به سوی مرغ و خروس ها هجوم آوردند که آن ها را ببینند. برایمان تعجب آور بود که مگر در این دنیا موجودی جز سربازان عراقی وجود دارد! باور کنید خدا خدا می کردیم غیر از سربازان عراقی موجود دیگری، خرس، گاو یا خری را می دیدیم.

در اسارت زمان متوقف می شود، آرامش و سکون حاکم بر فضای اسارت، اسیر را مجبور به فکر کردن می کند. خاطرات اسارت هم طولانی است، یک عمر است

-عدم رسیدگی به نظافت و بهداشت اردوگاه های اسیران ایرانی، شیوه دیگر شکنجه عراقی ها بود آن ها به وضع نظافت و بهداشت اسرای ایرانی رسیدگی نمی کردند. به دلیل عدم رسیدگی و مداوای حاصل از این بی توجهی به بهداشت، تعدادی از رزمندگان ما در دیار غربت مظلومانه به شهادت رسیدند، درحالی که با داروهای معمولی بیماری های آنان قابل درمان بود.
  -تونل وحشت یکی دیگر از شکنجه هایی بود که عراقی ها انجام می دادند به این ترتیب که تعداد 20 تا 40 نفر از سربازان عراقی در دو ستون با در دست داشتن کابل، چوب، شیلنگ و باطوم می ایستادند و اسیران ایرانی باید از وسط این دو ستون رد می شدند. در حین عبور اسیر از بین دو ستون او را بی رحمانه و وحشیانه کتک کاری می کردند که باعث شکستن دست، سر و زخمی شدن اسیران ایرانی می شد.

اسیران ایرانی در اردوگاه های عراق در شبانه روز فقط یکبار اجازه استفاده از دستشویی را داشتند

-اجبار اسیران ایرانی به تماشای فیلم های مبتذل نیز یکی دیگر از روش های شکنجه عراقی ها بود و اگر کسی در حین پخش این گونه فیلم ها سرش را پایین می انداخت یا از نگاه کردن به فیلم خودداری می کرد مورد شکنجه و اذیت سربازان عراقی قرارمی گرفت.


زندانبان ایرانی


 2 فرماندهان عراقی برای اینکه از تسلیم شدن سربازان عراقی به رزمندگان اسلام جلوگیری کنند، با ساخت فیلم هایی شکنجه های دروغین را در این فیلم ها به آن ها نشان می دادند تا هرگز خود را تسلیم نیروهای ایران نکنند.
 2 در سال هایی که جنگ بود و پس ازآن کشور ما میزبان تعداد بسیاری از اسیران عراقی بود که به دستور حضرت امام (ره) با آن ها مثل میهمان رفتار می شد.
 2 خاطرات خوشی که بخش زیادی از آن ها به صورت مکتوب باقی مانده حکایت از رفتار انسانی و اسلامی رزمندگان ما با اسیران عراقی دارد. اردوگاه های اسیران عراقی در ایران مانند پایگاه هایی بودند که سربازان و افسران عراقی را متناسب با تعالیم اسلامی و فرهنگ پویای علوی تربیت می کردند. چند خاطره از این اسیران بازگوکننده اوج انسانیت و بزرگواری مردم ما است.


از زبان اسیر عراقی


«قیس جاسم محمد المند خوری» اسیر عراقی می گوید: در اسارت زمان متوقف می شود، آرامش و سکون حاکم بر فضای اسارت، اسیر را مجبور به فکر کردن می کند. خاطرات اسارت هم طولانی است، یک عمر است، عمر یک انسان و من فقط خاطرات مهم و به یاد ماندنی را می نویسم. خاطراتی از یکی از بیمارستان های تهران، از خدمات پزشکی و از هدایایی که ملاقات کنندگان به من هدیه کردند و مهربانی هایی که از آن ها دیدم. یک روز که باید یک عمل جراحی روی بدن من انجام می شد و نیاز شدیدی به خون داشتم، کسی را به سازمان انتقال خون فرستادند که خون موردنیاز را بیاورد، اما چون گروه خون موردنظر پیدا نشد، دست خالی برگشت.
پزشک متخصص به من نگاه کرد. نگاهش طولانی و همراه بامحبت بود. سپس به پزشک دیگر گفت: «خون لازم را از من بگیرید و به او بدهید تا عمل را انجام دهم.» نزدیک من خوابید و از او خون گرفتند و خونش را به من تزریق کردند. از اینکه یک پزشک متخصص که سنش هم زیاد بود این قدر بزرگوار است، خیلی تعجب کردم، فقط توانستم از او تشکر کنم.


منبع: بدریون(باتلخیص)