تبیان، دستیار زندگی
شگرعلی رضایی، یکی از شناخته شده ترین هنرمندان موسیقی سنتی ایرانی است که در نواختن ساز سرنا چیره دستی مثال زدنی دارد. اما متاسفانه با خبر شدیم برای تامین مخارج زندگی تصمیم گرفته ساز سرنایش را که از پدربزرگش به او ارث رسیده و قدمتی ٢٠٠ ساله دارد، بفروشد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شُگرعلی سرنای ٢٠٠ ساله اش را می فروشد

شگرعلی رضایی، یکی از شناخته شده ترین هنرمندان موسیقی سنتی ایرانی است که در نواختن ساز سرنا چیره دستی مثال زدنی دارد. اما متاسفانه با خبر شدیم برای تامین مخارج زندگی تصمیم گرفته ساز سرنایش را که از پدربزرگش به او ارث رسیده و قدمتی ٢٠٠ ساله دارد، بفروشد.

فراوری: یاسمن پیشوایی- بخش هنری تبیان
شگرعلی رضایی

سرنا شکل تغییر یافته "سورنای" است. "سور" معنی شادی و میهمانی و جشن می دهد و "نای" هم یک عنوان کلی برای سازهای بادی ایران بوده است. از دیر باز سازهای زیادی با استفاده از این واژه شناسانده شده اند، مانند کارنای، کرنای، سیه نای، دونای، سورنای و شهنای. در واقع سرنا یا همان سورنای، سازی از گروه سازهای هم خانواده نای یا نی است که در یک سور یا جشن نواخته می شود.

پیشینه سرنا همانند بیشتر مظاهر تمدن قدیمی، کاملاً روشن نیست. افسانه هایی پیرامون آن هست که اختراع جمشید بوده است ولی نیک می دانیم عناصر فرهنگی یک شبه متولد نمی شوند و هر کدام از این سازها، به تدریج شکل گرفته اند تا به شمایل امروزی برسند. کرنا که سازی مشابه سرناست، با توجه به اسناد محکم جامانده از دستگاه امپراطوری هخامنشی، پیشینه روشن تری دارد. ممکن است سرنا نیز در آن دوران خارج از دستگاه حکومتی هخامنشیان در دستان نوازندگان روستایی بوده باشد. قدیمی ترین نشانه مربوط به سرنا، یک جام نقره ای متعلق به دوره ساسانیان است که نوازنده سرنا بر روی آن نقش بسته است. در ادبیات ایران پس از اسلام نیز بارها و بارها نام سرنا در اشعار مولوی و دیگران شنیده می شود. مولوی سرنا را به ساز صور تشبیه می کند. همان سازی که قرار است حضرت اسرافیل در آن بدمد و جهان خاکی، زیر و رو  شود. مولوی از صور اصرافیل با عنوان ناقور یاد کرده است.

ناله سرنا و تکفیر دهل

چیزکی ماند بدان ناقور کل

حال در روزگار ما نوازندگان چنین ساز کهنی، خود نایاب هستند و حفظشان امری مهم و ضروری است اما متاسفانه هستند هنرمندانی که در عینِ پیشکسوتی، فراموش شده اند. هنرمندانی که عمرِ خود را صرفِ حفظ و اشاعه ی فرهنگ و هنر ایران زمین کرده اند. همان ها که اگر امروز چیزی از هنر ما باقی مانده به صدقه سریِ آنان و گذشتگانشان است. همان ها که نغمه های موسیقی مناطق مختلف ایران را در سینه هایشان حفظ کردند. همان ها که در جشنواره ها مجبورند به سراغشان بروند و بیاورندشان تا هنرشان رونقی به جشنواره های مملکت بدهد.

از سوی دیگر؛ هستند مسئولانی که وظیفه دارند به همین هنرمندانِ پیشکسوت یاری رسانند و اوضاعشان را سروسامان دهند. اما این به ظاهر مسئولان تنها نوک دماغشان را می بینند و بیش از آن را یا نمی بینند یا نمی خواهند ببینند.

این سازِ پدربزرگم بوده و حدود 200 سال قدمت دارد. اُمورات زندگی ام نمی گذرد و برای گذران روزگار مجبورم سازم را بفروشم. چهار فرزند دارم که یکی از آنان دکتر است، اما بقیه بی کارند. هر درآمدی دارم از مراسم های عروسی است که در طول سال در آنها ساز می زنم اما کفاف زندگی ام را نمی دهد.

در روزگاری که مسئولان رسیدگی به اوضاع پیشکسوتان تنها به هنرمندانی رسیدگی می کنند که اسم و رسمی داشته باشند و برایشان بُرد تبلیغی داشته باشد؛ که البته همین قدر رسیدگی هم جای شُکرش باقی است؛ در همین روزگار و در شهرستان های مختلف هنرمندان و پاسدارانِ هنرِ بومی و مقامی ایران در تنگدستی و محرومیت روزگار می گذرانند.

در روزگار ما هنرمندانِ پیشکسوت در خارج از جغرافیای تهران به فراموشی سپرده شده اند و با مِنت بسیار، ماهانه 120 هزار تومان به آنان حقوق می دهند. حقوقی که در حدِ پول توجیبیِ دانش آموزانِ دبستانی در یک هفته هم نیست.

در روزهای گذشته با خبر شدیم که شُگرعلی رضایی از سرِ فقر و تنگدستی می خواهد سازش را بفروشد. رضایی از نوازندگان سُرنای لرستان و از معدود بازماندگانِ نسلِ قدیمی نوازندگان این ساز است.

شُگرعلی رضایی در این باره می گوید: این سازِ پدربزرگم بوده و حدود 200 سال قدمت دارد. اُمورات زندگی ام نمی گذرد و برای گذران روزگار مجبورم سازم را بفروشم. چهار فرزند دارم که یکی از آنان دکتر است، اما بقیه بی کارند. هر درآمدی دارم از مراسم های عروسی است که در طول سال در آنها ساز می زنم اما کفاف زندگی ام را نمی دهد.

این هنرمند که ساکنِ شهرستان الشتر در استان لرستان است تنها مزایایی که دارد بیمه ارشاد و همان مستمریِ ماهی 120 هزار تومانی است.

این مزایای هنرمندی است که سُرنانوازیِ قدیمِ موسیقی لرستان با او روایت می شود و هر کسی بخواهد صدای اصیلِ سُرنای لرستان را بشنود باید به ساز او گوش بسپُرد.

شُگرعلی از 12 سالگی نواختنِ ساز را آغاز کرده و استادش پدرش بوده است. امروز او در روزگار پیری مجبور است برای گذرانِ روزگار سازش را بفروشد. البته این تنها سازِ شُگرعلی نیست و او دو ساز دیگر هم دارد تا با آنها بتواند هنرش را به مردمِ سرزمینش ارائه کند.

به هر روی باید دید سرنوشتِ سازِ شُگرعلی به کجا خواهد انجامید. آیا این ساز با قدمتی بالا به موزه می رود یا از سوی یکی از علاقه مندان به موسیقی خریداری می شود یا این که به سرنوشتی نامعلوم دچار می شود.

شُگرعلی رضایی و همت علی رضایی چندی پیش در اختتامیه جشنواره موسیقی «آینه دار» مورد تقدیر قرار گرفتند. این جشنواره از سوی بخش خصوصی برگزار می شود.

شگرعلی رضایی

تصویر ساز شُگرعلی رضایی که در شبکه های اجتماعی دست به دست می شود تا شاید مشتری برای این ساز پیدا شود
درمورد نوازندگی این ساز باید گفت که یکسره نوازی یا تکنیک نفس برگردان، برای سرنا و سازهای هم خانوده اش کرنا و نی جفتی، یک اصل مهم است. با این تکنیک نوازنده ممکن است نیم ساعت بدون آن که صدای ساز قطع بشود، آن را بنوازد. یعنی در دم و باز دم، صدای ساز همچنان شنیده می شود. مقطع نوازی یا تکنیک استاکاتو در سرنانوازی ایرانی چندان رایج نیست. به ندرت می توان نمونه هایی در شیوه لری و بختیاری شنید. اما در سنت نوازندگی شمال هند، این تکنیک بسیار بسیار پر رنگ است و ظاهراً با حس و حال موسیقی و زبان هندی سازگارتر است. (نمونه 23)، سرنا در هندوستان با عنوان شهنای شناخته می شود.
از نوازندگان شهیر سرنا در کشورمان می توان به نام های متعددی اشاره کرد. گر چه باید توجه داشت درجه بندی نوازندگان در فرهنگ های مختلف کار اشتباهی است و نمی توان رده بندی کرد. هر کدام از نوازندگان محلی در اجرای موسیقی منطقه خود استادند و قابل قیاس با نوازندگان دیگر فرهنگ ها نیستند. بر این اساس می توان از چهره هایی چون شاه میرزا مرادی از لرستان، غلامعلی نی نواز از شرق خراسان و آقاجان فیوج زاده از مازندران را نام برد. نکته ای که در این خصوص باید مد نظر داشت، میزان اهمیت سرنا نزد هر یک از اقوام ایرانی است. به طور معمول در جاهایی که سرنا مهم ترین ساز تلقی می شود، قدرت نوازندگی و میزان شهرت نوازندگان مربوطه نیز بیشتر است. اما در جاهایی که علاوه بر سرنا، سازهای دیگری به همین منظور مورد استفاده قرار می گیرند، طبیعتاً سنت سرنانوازی در بستر متفاوتی شکل می گیرد. سرنا برای خراسانی های تربت جام، لرهای لرستان و  مردمان دامنه های البرز اهمیت زیادتری نسبت به سایر اقوام دارد. کردها علاوه بر سرنا با دوزله به شادمانی می پردازند، کرمانج های خراسان، قشمه دارند و بختیاری ها نیز ساز محوری خود را کرنا می دانند. آذری ها از گارمون بسیار بهره می برند و در بلوچستان هم ساز سرود یا قیچک نقش مهمی در شادمانی هایشان دارد.
سرنا به ندرت تکنوازی می کند. بستر حضور این ساز نیز چنین می طلبد که همواره توسط یک ساز کوبه ای همراهی شود. بدین منظور دهل در بیشتر نقاط ایران با سرنا همراه است. در گیلان و مازندران، نقاره این نقش را بر عهده دارد. در کردستان و لرستان، علاوه بر دهل، تمبک نیز همراهی کننده سرناست. در منطقه مرکزی و کویری بیشتر از دایره استفاده می شود. در مناطقی نیز با ترکیبی از تمبک و دایره به همراهی سرنا می پردازند. اما نوازندگان نواحی شمالی خلیج فارس و دریای عمان در کنار دایره، از ساز محلی خود به نام کسر Kaser بهره می گیرند. کسر در واقه شکلی از دمام بوشهری است که قطر کمتری دارد و بیشتر در جزایر خلیج فارس و مناطق استان هرمزگان رواج دارد. بلوچ ها نیز علاوه بر دهل، از یک ساز اختصاصی به نام دهلک استفاده می کنند. دهلک شکلی از دمام است که قطر کمتر و صدای تیزتری دارد. گفتنی است عنوان دهل در همه جای ایران کاربرد ندارد. اهالی استان کرمان دهل های کوچک و بزرگی دارند که اسم مخصوص بر آن ها نهاده اند. برای مثال به دهل کوچک جره Jorreh می گویند.

منابع: فرهنگ عامه / تسنیم