تبیان، دستیار زندگی
بی گمان میان سیاست و حكومت رابطه تنگاتنگ و استواری برقرار است. سیاست، بیانگر چگونگی اداره كشور و ملت از سوی حكومت هاست. حكومت ها به عنوان مجموعه ای از اشخاص و تشكیلات سیاسی و اداری، برای اعمال قدرت، سیاست های خاصی را در پیش می گیرد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حکومت اسلام از ابتدا تا دوران امام حسین علیه السلام

بی گمان میان سیاست و حكومت رابطه تنگاتنگ و استواری برقرار است. سیاست، بیانگر چگونگی اداره كشور و ملت از سوی حكومت هاست. حكومت ها به عنوان مجموعه ای از اشخاص و تشكیلات سیاسی و اداری، برای اعمال قدرت، سیاست های خاصی را در پیش می گیرد.

فرآوری: محمد باعزم-بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
م

معنای حكومت

در كاربردهای قرآنی، حكومت از حكم به معنای منع برای اصلاح و یا از ظلم می آید. سیاست پیامبر در تصمیم گیری هایشان این گونه بود كه جمیع جهات را در نظر گرفته و سپس تصمیمی متناسب با مصلحت اسلام و در جهت اهداف خویش، اتخاذ می كردند. پیامبر هرگز حاضر نبود از هر وسیله ای برای پیشبرد اهداف خویش و احیاناً كسب محبوبیت در بین مردم استفاده نماید. مثلا وقتی ابراهیم فرزند ایشان در سال 10 هجری درگذشت، خورشید ساعتی از روز گرفت و مردم گفتند از جهت فوت ابراهیم است اما پیامبر فرمودند خورشید و ماه دو نشانه از نشانه های خدایند و برای مرگ یا زندگی كسی نمی گیرند.

نظام های سه گانه

از ابتدای حکوم اسلامی مدینه تا کربلا، سه نوع نظام سیاسی تجربه می شود:
الف: نظام نبوی و ولایی به ریاست پیامبر صلی الله علیه و آله و در چهارچوب مفاهیمی که در قرآن و سیره به آن پرداخته شده و رابطه ی مردم با پیامبر را بر اساس اطاعت از احکام الهی و بیعت بر سر اسلام تبیین و تعیین کرده است. نظام نبوی الگویی است که شیعه آن را در نظام ولایی پی می گیرد.
ب: نظام خلافت که نوعی جمهوری اسلامی بدون ولی فقیه است. نظام خلافت، طبعا نظام موروثی نیست: قرار است شایسته سالاری باشد، ساده زیستی دست کم در ظاهر هنوز یک ارزش است. این نظام تا نیمه ی دوره ی خلیفه سوم ادامه دارد؛ اما بعد از آن، به آرامی وضعیت تغییر می کند و به سمت نظام نوع سوم حرکت می کند.

بی گمان میان سیاست و حكومت رابطه تنگاتنگ و استواری برقرار است. سیاست، بیانگر چگونگی اداره كشور و ملت از سوی حكومت هاست. حكومت ها به عنوان مجموعه ای از اشخاص و تشكیلات سیاسی و اداری، برای اعمال قدرت، سیاست های خاصی را در پیش می گیرد.

ج: نظام سلطنتی، خلافتی که شبیه نظام شاهی رومی ها و ایرانی های پیش از اسلام با همه ی لوازم آن است. از رفتار خلیفه سوم برای تعیین امویان به حکومت شهرها، می توان بوی موروثی گری را دریافت. معاویه سر کار آمد، نظام پادشاهی را کاملا استوار کرد. وی هم خودش از این که او را سلطان بنامند خشنود بود و هم برخی از صحابه که نظام خلافتی را دیده بودند و تفاوت آن را بنظام سلطنتی اموی جدید درک می کردند، به طعنه او را سلطان می خواندند. سعد بن ابی وقاص از روی طعنه او را پادشاه (ملک) خواند، نه خلیفه. چنان که خود معاویه هم می گفت: أنا اول الملوک من اولین پادشاه هستم.
چنین رویه ای از سوی امویان برای ائمه ی شناخته شده بود. لذا امام حسن علیه السلام در وقت صلح، در سخنانی که در مسجد ایراد کرد، خطاب به معاویه فرمود: انما الخلیفه من سار بسیره رسول الله و عمل بطاعته و لیس الخلیفه من دان الجور و عطل السنن و اتخذ الدنیا ابا و اما. خلیفه کسی است که به سیره پیامبر صلی الله علیه و آله عمل کرده و از او اطاعت کند. خلیفگی به این نیست که خلیفه ستمگری بورزد، سنت پیامبر صلی الله علیه و آله را رها نماید و دنیا را به عنوان پدر و مادر خود بگیرد.


منابع:
بررسی سیره حکومتی پیامبر اعظم (ص)
سیاست در حكومت پیامبر(ص)
تاملی در نهضت عاشورا

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.