سایه همسایهداری، پایدار و مستدام باد!
فرهنگ همسایه داری، آنگاه که بر مبنای ارزشهای غیر خواهانه و خیر خواهانه شکل گیرد، فرهنگی ارتقاء یافته است و در صورتی که ارزشهای فرد گرایانه و خود خواهانه بر آن غلبه نماید، فرهنگی منحط و رو به زوال خواهد بود که ثمرهاش سلب آسایش و آرامش و امنیت از همسایگان خواهد بود.
همسایهها نزدیکترین واحد اجتماعی به خانواده آدمی هستند، به سخن دیگر روابط و تعاملات اجتماعی انسان از پشت در خانه، با همسایهها شروع میشود و به اجتماعات بزرگتر و کل جامعه امتداد مییابد.
همسایگی صرفا کنار هم قرار گرفتن خانهها یا آپارتمانها نیست، بلکه فراتر، قرار گرفتن مجموعهای از تعاملات و رفتارهای اجتماعی در شبکهای از خانهها و آپارتمانهای نزدیک به هم است.
رفتارهای اجتماعی که تحت شبکهای به نام همسایگی قرار میگیرد میتواند با یکدیگر سازگار یا ناسازگار باشد،می تواند دوستانه یا دشمنانه باشد و به طور کلی می تواند اخلاقی یا غیر اخلاقی باشد. ناگفته پیداست آن گاه که این روابط سازگارانه،دوستانه و اخلاق مدارانه باشد ارتقا یافته خواهد بود و آرامش و امنیت را به دنبال خواهد داشت.
کمی ژرفتر؛ فرهنگ همسایه داری، آنگاه که بر مبنای ارزشهای غیر خواهانه و خیر خواهانه شکل گیرد، فرهنگی ارتقاء یافته است و در صورتی که ارزشهای فرد گرایانه و خود خواهانه بر آن غلبه نماید، فرهنگی منحط و رو به زوال خواهد بود که ثمرهاش سلب آسایش و آرامش و امنیت از همسایگان خواهد بود.
همسایه داری به معنای واقعی، یعنی رعایت حقوق و آداب همسایگی .اگر ما بیاموزیم که با همسایه ها برخورد و تعاملی کریمانه و بخردانه داشته باشیم طبعا دامنه این رفتار ما در جامعه هم انعکاس می یابد و چنین برخورد اخلاقی و کریمانه ای است که راحتی ،امنیت ،آسایش و آرامش ما را در منزل مسکونی مان نیز تضمین میکند.
شکل و شمایل همسایه داری نوین
هنوز هم میشود با بهانههای کوچک، همسایهها را کنار هم جمع کرد،تا چراغ سنت همسایهداری همچنان روشن بماند.
اما نکته جالب توجه در این رابطه این است که در جامعه فعلی، شکل و شمایل همسایه داری دچار تغییراتی شده است.
انگار دیگر دورانی که همسایهها از فامیل به آدم نزدیکتر بودند، به سر آمده است. حتی گاهی همان معدود آدمهایی که تلاش میکنند همچنان هم سایه مهربان خانوادههای اطرافشان باشند یا دوست دارند از اوضاع و احوال همسایههایشان خبردار شوند، متهم به فضولی و جاسوسی میشوند.
تا همین چند دهه قبل، داشتن همسایه خوب، نعمتی بود که با وجود معاشرت دائمی با او، زندگی در محلات و کوچهها شیرینتر میشد، اما حالا دیگر بسیاری از همسایهها، سقف انتظاراتشان به سطحی رسیده که فقط از همسایه انتظار دارند مزاحم زندگی آنها نشود، کاری به کار هم نداشته باشند و هر دو در جزیرههای متفاوت زندگی کنند.
در بسیاری از کلانشهرها، حتی احتمال دارد همسایهها پس از چند سال زندگی در مجاورت همدیگر، نام هم را ندانند. شاید گفته شود این مسیر غیرقابل بازگشتی است که خیلی از کشورهای توسعه یافته هم همین مسیر را از سر گذراندهاند، اما این که مسیر توسعه یافتگی با فراموشی سنت حسنه همسایهداری عجین شود، مسیری است که چندان با فرهنگ ایرانی سازگار نیست.
ضربه فضای مجازی بر ریشه همسایهداری
ایده اولیه طراحی فضای مجازی، نزدیکتر کردن آدمها به همدیگر بود تا دهکده جهانی شکل بگیرد، طوری که آنقدر دلها و فرهنگهایمان به هم نزدیک شود که کسی احساس تنهایی نکند.
گسترش روزافزون فضای مجازی باعث شده ، خردهفرهنگهای رایج بین همسایهها کمتر رشد کند و آن قرابت قدیمی کمرنگ شود.
یعنی به جای این که رسانههای جدید، شکاف ارتباطی میان خانوادهها و همسایهها را پر کند، باعث شکاف عمیقتر شده است.
اولین گوشیهای تلفن همراه در گذشته، با حدود 250 سانتیمتر طول و سه و نیم کیلو وزن فقط برای فعالیتهای امنیتی در پلیس کاربرد داشتند، اما با کوچکتر شدن گوشیها و گسترش فضای مجازی، ارتباط رودرروی آدمها هم کمرنگ شده، طوری که خیلیها احساس میکنند دیگر به ارتباط با همسایهها نیاز ندارند.
گوشیها، فضای مجازی و رسانههای نوظهور، همه برای پرکردن خلأ ارتباطی ایجاد شدهاند، رسانهها بیشتر از آن که خلأ را پر کرده باشند، آن را پررنگتر کردهاند.
اعتمادسازی، پیش شرط همسایهداری
وقتی اعتماد در روابط انسانی پر بکشد، آن وقت هر شکل از رابطه انسانی اعم از خانوادگی، فامیلی و همسایگی هم کمرنگ میشود.
دکتر افسر افشار نادری، جامعهشناس و مدرس دانشگاه ، معتقد است: شرط احیای سنت همسایهداری، تقویت اعتماد متقابل میان شهروندان جامعه است. از نگاه او، در این دوره و زمانه، اعتماد میان گروههای مختلف اجتماعی کمرنگتر از قبل شده و همین مساله روی فرهنگ همسایهداری هم تاثیر مستقیم گذاشته است، طوری که آدمها دیگر مثل گذشته، کمتر به همسایههایشان اعتماد میکنند، بنابراین میتوان گفت پیششرط احیای سنت همسایهداری، تقویت اعتمادسازی در جامعه است.
در بازه زمانی بلندمدت، به باور این جامعهشناس، آموزش و فرهنگسازی میتواند به تقویت اعتماد در جامعه و تقویت روابط همسایگی کمک کند، اما باید در کنار آموزش و فرهنگسازی، توزیع عادلانه ثروت و کاهش اختلاف طبقاتی نیز پیگرفته شود تا هیچ فردی، همسایهاش را رقیب یا دشمن خودش نداند.
گسترش اصالت فردی در جامعه و افزایش تفکر شخص محوری هم سبب شده، سنت همسایهداری مثل قدیمها جان نداشته باشد؛ در حالی که در گذشته، همسایهها بخشی از مهمترین تفریحات زندگیشان ارتباط مداوم با همدیگر بود.
به گفته این جامعهشناس، اگر این باور در مردم زنده شود که در زمان وقوع بحران و مشکلات، همسایهها میتوانند خیلی زودتر از برادر و خواهر و فرزند به داد آدم برسند، آن وقت احیای همین تفکر میتواند به احیای سنت همسایهداری کمک کند.
جدای از آن، این جامعهشناس معتقد است: همسایهها در گذشته، پایگاه محکم اجتماعی و روانی همدیگر هم به حساب میآمدند و به نوعی پشتوانه روحی و معنوی همدیگر بودند، اما این ویژگی ارزنده و کارکرد بی بدیل همسایهداری هم با گسترش شهرنشینی و توسعه عمودی شهرها در حال محو شدن است.
احیای سنت همسایهداری در عصر مدرنیته
در بازه زمانی بلندمدت، به باور این جامعهشناس، آموزش و فرهنگسازی میتواند به تقویت اعتماد در جامعه و تقویت روابط همسایگی کمک کند، اما باید در کنار آموزش و فرهنگسازی، توزیع عادلانه ثروت و کاهش اختلاف طبقاتی نیز پیگرفته شود تا هیچ فردی، همسایهاش را رقیب یا دشمن خودش نداند.
مهم نیست دیگران چه قضاوتی میکنند یا امکان دارد ما را به چه صفاتی متهم کنند، مهم این است اراده کنیم رابطهمان با همسایهها بهبود یابد. این کار هم با روشهای مختلف، شدنی است.
در گذشته، مراسم مذهبی، نذری پزان و دورهمیهای عصرگاهی، بهانهای میشد تا همسایهها با همدیگر درد دل کنند و پایههای ارتباطشان مستحکمتر شود، ولی حالا بهانههای دور هم بودن همسایهها در عصر سرعت و اضطراب خیلی کمتر از گذشته شده است.
دغدغههای معیشتی و کاری شهروندان امروز، قابل قیاس با شهروندان نسلهای دیروز نیست. اگر پای درددل همسایهها بنشینید و از آنها بپرسید چرا فرهنگ همسایهداری کمرنگ شده است، احتمالا آنها از انبوه مشکلات زندگیشان به شما میگویند. این که مشکلات روزمره دیگر فرصتی به آنها نمیدهد که بخواهند برای ارتباط با همسایههایشان وقتی داشته باشند.
در چنین اوضاعی شاید نیاز نباشد مثل قدیم، از کوچک تا بزرگ کوچه و محل، شما را بشناسند و با شما دوست باشند. همین که همسایههای کناری و واحدهای مجاور با شما آشنا باشند و تلاش کنید هم سایه واقعی آنها باشید، کفایت میکند.
هنوز هم میشود با بهانههای کوچک، همسایهها را کنار هم جمع کرد،تا چراغ سنت همسایهداری همچنان روشن بماند.
انواع و اقسام همسایهداری
انسانی که نتواند برای همسایه کناریاش، شهروند خوبی باشد و حقوق او را محترم نداند، شک نکنید نمیتواند شهروند خوبی هم برای جامعه باشد.
در عصر امروز میتوان همسایهها را به سه بخش مجزا قسمت کرد. گروه اول، همین افرادی هستند که حقوق همسایه را محترم نمیدانند، یعنی نهتنها خیرشان به همسایه نمیرسد، بلکه حضورشان هم مایه عذاب همسایه است.
گروه دوم، افرادی هستند که نه در حق همسایه بدی میکنند و نه در حق او کار نیکی انجام میدهند. آسیب این شکل از همسایهداری منفعل، دستکمی از گروه اول ندارد. فقط جنس آسیبهایشان با هم فرق میکند. کسی که برایش مهم نباشد همسایه کناری اش گرسنه است، دزد به خانهاش زده یا به کمک نیاز دارد، چنین همسایهای را نمیتوان هم سایه نامید.
دسته سوم، همسایههایی هستند که به معنی کلمه هم سایه واقعی هستند. خیلی از سالمندانی که طعم شیرین همسایهداری در دهههای گذشته را چشیدهاند، هنوز هم تمایل دارند آن دوران خوش را با همسایههای جوان امروز تجربه کنند. قدیمیها یاد گرفتهاند فقط همجوار اجباری همدیگر نباشند، بلکه هم سایه اخلاقی هم باشند که در روزهای سخت و شیرین، همسایهشان را تنها نگذارند.
منبع: جام جم آنلاین، باشگاه خبرنگاران جوان