شهیدی که 3 ماه درون یک غار زندانی بود
احمد رشیدپور برادر شهید مدافع حرم مصطفی رشیدپور پاسداری بود كه افتخار جانبازی، مفقودالاثری، اسارت و در نهایت شهادت بعد از آزادی را توأمان نصیب خود كرد.
احمد رشیدپور برادر شهید مدافع حرم مصطفی رشیدپور پاسداری بود كه افتخار جانبازی، مفقودالاثری، اسارت و در نهایت شهادت بعد از آزادی را توأمان نصیب خود كرد. قاسم رشیدپور برادر شهید دقایقی همكلاممان شد تا از احمد و ایام حضور در جبهههای دفاع مقدس بگوید. متن زیر روایتهای این برادر شهید است كه پیشرو دارید.
خانواده ما از شش خواهر و شش برادر تشكیل شده بود و اگر چه مادرمان سواد چندانی نداشت اما همه تلاشش بر این بود تا بچهها را مكتبی و حسینی بار آورد. مادر به ما قرآن خواندن و انس و عمل به قرآن را آموخت. از جمع برادرها احمد، محمود، خودم و مصطفی راهی میدان مبارزه شدیم و هر كداممان هم در دوران انقلاب فعالیتهای مؤثری داشتیم. پدرم محمد رشیدپور هم شغلش آزاد بود و در عین حال به لقمه حلال و به شرایع دینی توجه داشت.
دلسوز یتیمان و محرومان
احمد متولد اول آذر ماه سال 1337بود. دوران خدمت سربازی احمد همزمان با اعتراضات و تظاهرات مردمی و انقلاب اسلامی بود. برادرم در همان دوران فعالیتهای سیاسی بسیاری داشت. احمد با آرمانهای انقلاب اسلامی آشنا بود اما زمانی كه صحبتها و نظرات امام را درباره مستضعفان و فقرا خواند و روی آنها مطالعه كرد بیش از گذشته به ایشان وابسته، نزدیك و عاشقش شد و از مریدان امامی شد كه « پابرهنگان را مهمترین عنصر در پیروزیهای این ملت میدانست.» و این را در وصیتنامهاش هم نوشت. احمد نسبت به ایتام، فقرا و تهیدستان بسیار مهربان و دلسوز بود و در امور خیر سهیم بود.
پخش اعلامیه در سربازی
برادر شهیدم در دوران سربازی كتب و اطلاعیههای امام را پخش كرده و با سربازها در پادگان در مورد امام و آرمانهای انقلاب بسیار صحبت كرده بود كه این فعالیتها به گوش فرماندهان پادگان رسیده و احمد را بسیار مورد آزار و اذیت قرار داده بودند. كمی بعد در نهایت با دستور امام خمینی مبنی بر خروج سربازها از پادگانها، او هم همراه دوستانش از پادگان محل خدمتشان فرار میكند اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بر حسب تكلیفی كه برعهده داشت مجدداً راهی پادگان شد و در آخر سربازی از خدمت معاف شد.
حضور در جبهه غرب
احمد از همان سنین 14 سالگی مستقل بود و حكم پدر ما را داشت. بسیارغیرتی و اهل خانواده و مهمان نواز بود. برادرم در رشته فرهنگ و ادب دانشگاه پذیرفته شد. اما كمی بعد با تعطیلی دانشگاه راهی كردستان شد. یكی از دلایلی كه احمد را به غرب كشاند این بود كه دوران خدمتش را در كرمانشاه گذرانده بود از این رو با غرب آشنا بود و از حضور ضد انقلاب، كومله و دموكرات اطلاع داشت و شناخت كافی نسبت به گروهكهای ضد انقلاب داشت. احمد در دوران جهادش درغرب بسیار خوش درخشید. بعد از مدتی با تشكیل سپاه پاسداران به جرگه سبزپوشان پیوست و از اولینهای سپاه در غرب شد.
رزمنده جبهههای جنوب
كمی بعد یعنی با آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهههای جنوب شد و تا آخرین لحظات سقوط خرمشهر در شهرماند. برادرم احمد درباره درگیری خانه به خانه خاطرات زیادی برای ما تعریف كرد. احمد در آزادسازی سوسنگرد شركت داشت. بعد از آن به كردستان بازگشت. برادرم دركردستان مسئول اطلاعات عملیات بود. احمد در روند یكی ازشناساییهای قبل ازعملیات كه به تنهایی برای انجامش رفته بود با نیروهای گروهك ضد انقلاب كه شهر را فتح كرده بودند درگیر میشود و آنها با آرپی جی به پای احمد شلیك میكنند و احمد از بالای تپه به پایین میافتد و بیهوش میشود و به اسارت كومله در میآید. ما از اسارت احمد بیاطلاع بودیم برای اینكه تصور میكردیم احمد در جبهه مشغول جهاد است اما بعد خبر مفقودالاثر شدنش را به ما دادند.
اسارت درون یك غار
البته خود سپاه از اسارت احمد بیاطلاع بود. آنها عكس احمد را به عنوان شهید چاپ و در مقرسپاه نصب كرده بودند كه یكی از جاسوسان دو طرفه، عكس احمد را میبیند و میگوید این فرد زنده است و در زندان كوملهها به سر میبرد. در نتیجه با پیگیری جانشین احمد شهید محمود رحیمی (كه بعدها در عملیات فتحالمبین شهید میشود) و همین طور جمعی از برادران سپاه و مساعدتهای آیتالله قدوسی، برادرم با دو نفر از اعدامیهای گروهك ضد انقلاب مبادله شد. احمد از اسارت و سه ماه زندانی شدنش در غاری تاریك برایمان گفت كه در این مدت ایشان را از آن غار بیرون نیاورده بودند.
آنقدرچشم احمد در تاریكی آسیب دیده بود كه وقتی به آفتاب یا محیط روشن میرفت با دستش بالای چشمش سایه میانداخت كه چشمانش اذیت نشود. ضد انقلاب آنقدر با قنداق اسلحه به دندانهای احمد ضربه زده بودند كه دندانهای چپ و راستش خرد شده و از بین رفته بود. احمد را بسیار شكنجه كرده بودند. برادرم بعد از آزادی ازدواج كرد و بعدها به اهواز رفت. چهار ماه از زندگی مشتركش بیشتر نگذشته بود كه درعملیات فتحالمبین شركت كرد. بعد از اجرای مرحله اول عملیات احمد به آرزوی دیرینهاش رسید و در 20 فروردین سال 1361 به شهادت رسید. بعد از شهادتش ما نوشتهها وكتابهای برادرم را به دوستان هم دانشگاهیاش هدیه كردیم.
منبع: جوان انلاین