ماه رمضان ماه رهایى از بند گناهان
آیت الله جوادی آملی در دیدار با مجمع نمایندگان طلاب و فضلای استان مازندران ،با اشاره به خطبه حضرت رسول اكرم در پایان ماه شعبان ،ماه رمضان را ماه رهایی از بند گناهان خواند و همگان را به استغفار در این ماه فرا خواند .
متن این گفتاربه این شرح است:
بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیم . اَلْحَمْدُ للهِ رَبِّ العالَمِین . وَالصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلی جَمِیعِ الأنبیاءِ وَالمُرسَلِین . سِیَّمَا خاتَمِهِمْ وَ أفضَلِهِمْ مُحَمَّد . وَ اَهلِ بِیْتِهِ الأطیَبِینَ الأنجَبِین . سِیَّمَا بَقِیَّةِ اللهِ فِی العالَمِینْ . بِهِمْ نَتَوَلّی وَ مِنْ أعدائِهِمْ نَتَبَرَّءُ إلَی الله .
در آستانه ماه پر بركت رمضان ایم كه به عنوان شَهرُ الله مشهور شده است . و همه ما در این ماه مهمان خدای سبحان ایم . عالمان دین از یك ضیافت خاصّی برخوردارند كه توده مردم در آن دارُ الضیافه حضور ندارند . وظیفه كسانی كه از ضیافت خاص برخوردار اند این است كه به اندازه كافی توشه تهیّه كنند تا دیگران را هم نمایند . ماه مبارك رمضان ماهی است كه مستقیماً فرشتگان الهی آن مائده و مَأدُبه را آماده كرده اند .
انسان گرچه خلیفه خداست ، امّا این خلافت او بِالفعل نیست ، بِالقُوّه است . یعنی می تواند خلیفه بشود و فعلاً در مسیر خلافت قدم می زند . آنها كه خلافت شان به فِعلیّت رسیده است رسالت و وظیفه ای دارند كه سائرین را هم به خلیفه بِالفعل شدن برسانند . منتها خلافت مراتبی دارد . هر انسان مؤمنی در قلمرو ایمان خود چون متخلّق به اخلاق الهی است ، در همان درجه هر چند ضعیف خلیفه خداست . و عالمان دین كه این توفیق را پیدا كردند هر كدام به فعلیّتی برسند ، رسالت اصلی آنها این است كه دست دیگران را بگیرند و آنها را هم خلیفه كنند . خلیفه خدا به فكر آباد كردن زمین است . تنها مسجد نیست كه إنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللهِ مَنْ آمَنَ بِالله(1) ! مسجد یك مأموریت خاصّی دارد ، یك آبادی مخصوصی دارد كه اولیای ویژه می طلبد . وگرنه كلّ زمین اینطور است كه إنَّمَا یَعْمُرُ الأرْضَ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَ الیُومِ الآخِر . این چنین نیست كه آباد كردن مسجد به وسیله مؤمنان باشد ، و آباد كردن غیر مسجد به وسیله افراد دیگر .
خدای سبحان انسان را خلیفه خود در زمین قرار داد كه زمین و زمینه را آباد كند . هم إنَّما یَعْمُرُ مَساجدَ اللهِ مَنْ آمَنَ بِالله ، هم إنَّما یَعْمُرُ الأرْضَ مَنْ آمَنَ بِالله . منتها این مطلب دوّم را به طور پراكنده ذكر فرمودند . درباره حوزه و دانشگاه كه كارهای اصلی آنها كارهای فرهنگی و فكری است ، فرمودند : إنَّما یُعْمَرُ العِلْمُ بِالإیمان (2). یعنی حوزه و دانشگاه را ایمان آباد می كند . اگر چنانچه مسجد را مؤمنان آباد می كنند ، حوزه و دانشگاه را هم مؤمنان آباد می كنند . درباره كلّ زمین هم فرمود : ما شما را در زمین قرار دادیم و به زمین آوردیم ، خداوند شما را به زمین آورد ، وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِیهَا (3). این الف و سین و تا ، در استعمر كم به معنای تحقیق و طلب است . یعنی محقّقانه از شما همین را طلب كرده كه شما عامر زمین باشید . وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِیهَا . یعنی أمَرَكُمْ بِعِمارَهِ الأرْض . و آنها كه از محدوده ایمان بیرون اند ، إذا دَخَلُوا قَریَهً أفْسَدُوهَا وَ جَعَلُوا أعِزَّهَ أهْلِها أذِلَّه(4). اگر كاری هم به دستشان رسید لِیُهْلِكَ الحَرْثَ وَالنَّسْل می شوند . آنها در جهت خلاف ایمان حركت می كنند . بنابراین اصل عمارت تنها در مسجد نیست كه إنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللهِ مَنْ آمَنَ بِالله ؛ بلكه حوزه و دانشگاه هم چنین است، طبق بیان نورانی حضرت امیر كه فرمود : إنَّما یُعْمَرُ العِلْمُ بِالإیمان ، و در كلّ زمین هم طبق بیان قرآن كریم : وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِیهَا . و اگر كسی خلیفه خدای سبحان نبود، در جهت خِلاف حركت می كند ، نه در جهت وفاق و آن همان آیاتی است كه تلاوت شده ، كه إذا دَخَلُوا قَریَهً أفْسَدُوها از یك سو ، إذا تَوَلّی سَعی لِیُفْسِدَ فِی الأرْض وَ یُهْلِكَ الحَرْثَ وَالنَّسْل(5) آیه دیگر و مانند آن . پس همه ما برای این خلق شدیم كه آباد كنیم و اگر آبادی مسجد به ایمان است و آبادی حوزه و دانشگاه به ایمان است ، آبادی زمین هم به ایمان است . این كه شما می بینید الآن جنگ بخش وسیعی از زمین را فرا گرفته است ، برای اینكه اینها حرف خودشان را می زنند . خلیفه خدا نیستند. أفَرَأیْتَ مَنِ إتَّخَذَ إلهَهُ هَواه (6) هوای نفس اینهاست كه كار می كند .
مطلب دوّم این است كه گرچه بر اساس أیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجهُ الله(7) در تمام مكان ها و زمانها این فرصت هست كه انسان تلاش و كوشش كند تا خلیفه خدا شود و از قوّه به فعل بیاید، لكن بعضی از زمانها و بعضی از زمین ها یك خصوصیّت ای دارند . مثلاً مكّه ، ایّام حج ، عمره ، آنجا سخن از ضیافت خدا مطرح است كه این زائران كعبه ضیوف الرَّحمن اند . حاجیان و مؤتمران ، ضیوف الرَّحمن اند . در آن سرزمین این ضیافت خاص ظهور مخصوص دارد ؛ این مال زمین . در ماه مبارك رمضان هم این ضیافت یك ظهور ویژه ای دارد كه درآن خطبه معروف وجود مبارك رسول گرامی - علیه و علی آله آلاف التحیّه والثناء - فرمود : دُعِیتُمْ فِیهِ إلی ضِیافَهِ الله . دعوت شدید ، دعوت رسمی . منتها در آنجا فرمودند : للهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ البِیْتِ مَنِ استَطاعَ إلَیْهِ سَبِیلاً (8). اینجا هم فرمودند : مَنْ كانَ مَرِیضاً أوْ عَلی سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِنْ أیّامٍ اُخَر(9)وَ عَلَی الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَهٌ (10). بالأخره اینجا هم استطاعت است ، آنجا هم استطاعت . لكن دعوت ، دعوت رسمی است .
مطلب سوّم این است كه حالا ما رفتیم در ماه مبارك رمضان ، كنار مائده الهی نشستیم ، یا در مكّه ، حج عمره به ضیافت خدا رفتیم چه بكنیم ؟ آن ضیافت چیست ؟ به ما چه می دهند ؟ قسمت مهمّ پذیرائی كه انبیاء و اولیای الهی از ما می كنند ، این است كه ما را به درون مان آشنا می كنند . كه شما یك گوهری در درون تان دارید . یك معدن گرانبهائی و یك كَنز لا یَنْفَدی در درونتان دارید . بیگانه ها تلاش و كوشش می كنند كه یا این معدن خاك برداری نشود ، مرتّب روی او خاك می ریزند كه كاملاً دفن بشود . یا اگر یك وقتی با تلاش و كوشش كارشناسانه ای ،یك مقدار خاك از رویش گرفته شد ، آنها دوباره این خاك ها را بریزند . قسمت مهمّ تلاش انبیاء این است كه ما را به درون مان آشنا كنند كه شما در درون تان حقیقت ای دارید . این كه خدا فرمود : خلیفه اید . فطرتی دارید . فَألْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْواها (11)، همه اینها را خدای سبحان در درونتان به عنوان سرمایه اوّلیه نهادینه كرده است . انبیاء را فرستاده كه این معادن را شكوفا كنند ، این خاك ها را كنار بزنند تا شما به این گوهر پی ببرید . شیاطین هم تلاش و كوشش می كنند كه دوباره این خاك ها را روی معدن بریزند. این فِطرَهَ الله همین است .فَألْهَمَهَا فُجُورَها وَ تَقْواها همین است . انبیا آمده اند تا یُثِیرُوا لَهُمْ دَفائِنَ العُقُول(12)،دفائن عقول را اِثاره كنند .اِثاره یعنی شیار كردن . ثُوره یعنی انقلاب . از این جهت به بقر گفتند : ثُور ، چون یُثِیرُ الأرْض است یعنی زمین را شیار می دهد . این كه در سوره مباركه بقره از بقر به عنوان اینكه لا تُثِیرُ الأرْض(13)یاد كردند، یعنیآن گاوی كه شخم نكرده باشد . مزرعه نرفته باشد . او را می گویند : لا تُثِیرُ . آن كه رفته ، شیار كرده ، شخم زده می گویند : اَثارَهِ الأرْض . این كسی كه ثُور گونه شیار می زند، این خاك ها را كنار می برد تا آن نُهفته شكوفا می شود ، این حالت را می گویند : اِثاره . منتها اینجا اگر از بذر تعبیر بشود كه در درون ما یك شجره طُوبی ای است ، باید از آیه وَاللهُ اَنْبَتَكُمْ مِنَ الأرْضِ نَباتاً (14) كمك بگیریم . باغبانی است كه. شجره طُوبی ای غَرس كرده . كوثری است و با آن كوثر آن شجره طُوبی را آبیاری كرده ،كه أصْلُهَا ثابِت وَ فَرْعُهَا فِی السَّماء(15). منتهی اِثاره می شود تا این شجره طُوبی شكوفا بشود . اگر سخن از گنج و معدن و امثال ذلك است بر اساس حدیث اَلنّاس مَعادِن كَمَعادِنِ الذَّهَبِ وَالفِضَّه ، وجود مبارك حضرت، مُثیر است ، شكوفا می كند . خاك ها را كنار می برد تا این گنج مخفی - - كه خدای سبحان گنج مخفی است و خلیفه او هم در حدّ خود گنج مخفی دارد - ظاهر بشود . وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفائِنَ العُقُول .
بالأخره ما یا باغبان گونه فكر می كنیم ، یا معدن شناسانه . یا باید از راه معدن شناسی كَند وكاو بكنیم ، یا از باب وَاللهُ اَنْبَتَكُمْ مِنَ الأرْضِ نَباتاً ، باغبان گونه سعی داشته باشیم كه این شجره طُوبی را شكوفا كنیم . اینها مسئله های قرآنی است . خواه به صورت روایت اَلنّاس مَعادن كَمَعادِنِ الذَّهَبِ وَالفِضَّه ، یا به صورت آیه وَاللهُ اَنْبَتَكُمْ مِنَ الأرْضِ نَباتاً .
مطلب دیگر آن است كه خوب ما چه كار بكنیم ؟ همه جا می شود ، در هر فرصتی می شود . لكن بهترین فرصت اش ماه مبارك رمضان است . در ماه مبارك رمضان مثل اینكه فصل بهار باران مناسبی می بارد برای شكوفائی نِهال بسیار مؤثر است ، یا اگر زمین شناسی حضور پیدا كرد ، كَند وكاو اش آسان تر و معقول تر و مقبول تر است ، ماه مبارك رمضان هم همین طور است . در ماه مبارك رمضان این فرصت هست كه هم ضیافت الهی است و هم ماه كَند وكاو است . بسیاری از شما این فضائل ماه مبارك رمضان را از خطبه های نورانی نبوی و علوی -علیهم السَّلام- مطالعه كردید . این مطلب ظاهراً ممكن است یك روایت در چند بخش باشد یا در چند فرصت این روایت ها متعدّد صادر شده باشد . هم در آخرین جمعه ماه شعبان روایت هست ، هم سه روز مانده به ماه مبارك رمضان روایت هست ، هم فِی یُومٍ مِنْ أیّامِ شَعبان روایت هست كه وجود مبارك پیغمبر - علیه و علی آله آلاف التحیّه والثناء- درباره فضیلت ماه مبارك رمضان مطالبی را فرمودند . این مطالب در این چند روایت جمع شده است . بخش مهمّ ای كه به این بحث كنونی مربوط است ، این است كه حضرت به همه ما خِطاب كرد ، فرمود : أیُّهَا النّاس ! إنَّ أنْفُسَكُمْ مَرْهُونَهٌ بِذُنُوبِكُمْ فَفُكُّوهَا بِاسْتِغْفاركُمْ . وَ إنَّ ظُهُورَكُمْ صَقِیلَهٌ بِاُوزارِكُمْ فَخَفِّفُوها بِالأسْتِغْفارِكُمْ . فرمود : شما بند اید ! این كه می بینید بعضی ها می گویند : می خواهیم نماز شب بخوانیم ، نمی توانیم . می خواهیم جلوی دهانمان را بگیریم ، نمی توانیم . می خواهیم جلوی گوش مان را بگیریم ، نمی توانیم . هر چه می خواهم سعی بكنم این مطلب را بفهمم ، نمی فهمم . همه ما می دانید كم و بیش این مشكل را داریم . مثلاً می خواهم نماز شب ترك نشود ، ترك می شود . هر چه می خواهم مواظب چشم و گوش ام باشم ، می بینم نمی شود . این كه می بینید این حرف ها را ما می زنیم ، راست می گوئیم . دروغ نمی گوئیم . برای اینكه ما واقعاً در بندیم . یك كسی كه بند است ، بسته است ، دیگر آزاد نیست. فرمود : شما بسته اید . خودتان را باز كنید . چرا بسته اید ؟ برای اینكه بدهكارید . بدهكار را گرو می گیرند . اگر كسی مال بدهكار باشد ، مال باید گرو بدهد . خانه ، فرش ، اینها رهن است . امّا اگر كسی حقُّ الله در ذمّه او باشد ، امور دینی دِین اش باشد ، گناه كرده باشد ، خودش را گرو می گیرند ، نه خانه را ! این دو تا آیه نشان می دهد كه خیلی ها در بند اند . فرمود : كُلُّ امْرِءٍ بِمَا كَسَبَ رَهِین(16)، یك . كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِینَهٌ (17)، این دو . (رَهینه) یعنی (مَرهونهٌ) . یعنی عین مرهونه است . خوب عین مرهونه در اختیار مُرتهن است . راهن كه بدهكار است ، چی را رهن داده ؟ آنی كه مالك است و مُرتهن است ، این را به بند كشیده . این در بند است . این كه در كتاب های فقهی می بینید مَبیع باید طِلق باشد ، لذا فروش عین مرهونه جائز نیست ، یعنی طِلق نیست . یعنی رها نیست ، یعنی آزاد نیست ، یعنی در بند است . خوب اگر كسی در بند است ، در مسائل علمی وقتی می گوید : هر چه فكر كردم ، خواستم بفهمم ، نمی فهمم . خوب راست می گوید . هرچه تلاش و كوشش می كنم كه نماز شب از من ترك نشود ، نمی شود . هر چه می خواهم جلوی زبان ام را بگیرم ، نمی شود . این كه می بینید ما می گوئیم : نمی شود ، راست می گوئیم . برای اینكه در بند ایم . و ماه مبارك رمضان فرصت آزادی از این بند است . خوب یك آدمی كه در بند است كه نمی تواند دیگران راآزاد كند ! یك كسی می بینید همین كه یك مختصری درس خوانده ، تازه رسیده به سطح یا بخشی از خارج ، این احساس استقلال می كند . این زود پُر می شود . چون ظرفیّت كم است ، زود پُر می شود . امّا اگر إنَّ هذِهِ القُلُوب أوعِیَه فَخِیْرُهَا أوعاها (18)، یا كُلُّ وِعاءٍ یَضِیقِ مَا فِیه ، (تَضِیقِ مَا فِیه) ، الا وِعآءَ العِلْم فَإنَّهُ یَتَّسِعْ (19). این همیشه می گوید : رَبِّ زِدْنِی عِلْماً (20)، رَبِّ زِدْنِی عِلْماً ، رَبِّ زِدْنِی عِلْماً این روزها به بركت انقلاب ، بسیاری از علوم در جامعه ما مطرح است كه قبلاً نبود . الآن شبهات اشاعره و مُعتزله و اینها نیست . شبهات خیلی قوّی تر ، عمیق تر ، علمی تر مطرح است . یك طلبه باید كارآمد باشد ، اینها را خوب بداند . هم مشكل علمی خودش را حلّ كند ، هم ویروس دانشگاهی ها را حلّ كند . خوب پس این كه می بینید می گوئیم : ما نمی فهمیم ، نمی توانیم ، برای اینكه در بند ایم . چرا در بند ایم ؟ برای اینكه عین مرهونه ، بسته است . چرا عین مرهونه ایم ؟ برای اینكه بدهكار ایم . چرا بدهكار ایم ؟ برای اینكه او هر چه گفت ، ما كه عمل نكردیم ! این ماه ، ماه آزادی است . فرمود : آن دوتا آیه كه در قرآن شنیدید:كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِینِه ، استثناء اش را هم شنیدید: إلا أصحابِ الیَمِین . كُلُّ امْرِءٍ بِمَا كَسَبَ رَهِین ، استثناء اش هم شنیدید: إلا أصحابُ المَیْمَنَه . در هر دو بخش اصحاب میمنه و اصحاب یمین استثناء شدند . اصحاب یمین ، آنهائی كه با یُمن و بركت كار می كنند ، نه یمین یعنی دست راست . چون در روایات آمده مؤمن ، كِلتَا یَدَیْهِ یَمِین . مؤمن با دست چپ كار خوب می كند ، چنین كه با دست راست كار خوب می كند . منافق با دست راست كار بَد می كند ، چنین كه با دست چپ هم كار بَد می كند . مؤمن كِلتا یَدَیْهِ یَمِین . این روایت نورانی از وجود مبارك أبی ابراهیم امام كاظم -سلام الله علیه- است كه فرمود : ذات أقدس إله دو دست بی دستی اش یمین است . كِلتا یَدَیِ الرَّحمنِ یَمِین . این كه خدای سبحان فرمود : من انسان را خَلَقْتُ بِیَدَیْه . دست های بی دستی خدا راست است . راست است ، یمین است ، یعنی یُمن و بركت و میمنت و میمون بودن دارد . كسانی كه با میمنت كار كردند ، كارشان با بركت بود . اینها بدهكار نیستند . اینها آزاد اند . و كسانی كه بدهكار اند ، باید گرو بسپارند . این كریمه مَنْ وُجِدَ فِی رَحلِهِ فَهُوَ جَزائُهُ (21) راآنجا عمل می كنند . در تعبیرات قرآن كریم گاهی به ما گفتند : ما داریم شما را بالأخره شكوفا می كنیم ، گاهی هم تعبیر فَكّ رهن دارد . این دو تا تعبیر در روایت هست ، تعبیر قرآنی است كه : تَعالُوا إلی كَلِمَهٍ سَوآءٍ بِیْنَكُمْ (22)، تَعالُوا نَتْلُوا عَلِیْكُمْ . (تَعالُوا) یعنی بالا بیائید . یعنی الآن زیر این خاك ها دفن شدید . خوب یك بذر اگر بخواهد به ثمر برسد ، باید بالا بیاید . حرف باغبان را باید گوش بدهد ، از این كوثر استفاده كند ، نه گرفتار تكاثر بشود . باید حرف وَاللهُ اَنْبَتَكُمْ مِنَ الأرْضِ نَباتاً را گوش بدهد . اگر باغبان كه وَاللهُ اَنْبَتَكُمْ مِنَ الأرْضِ نَباتاً ، باغبان خوبی است ، خوب ما هم باید رویش خوبی داشته باشیم . او به ما می گوید : بالا بیا . با لفظ كه نمی گوید بالا بیا . طناب فرستاده . فرمود : وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِیعاً (23). این قرآن است . كوثر فرستاده ، إنّا أعطَیْناكَ الكُوثَر(24). فرمود : این اگر بخواهی معدن گونه بالا بیائی ، این طناب را بگیر و بیا بالا . اگر بخواهی شجرگونه بالا بیائی ، این كوثر را بچش و بیا بال . هر تعبیر لوازم آن تعبیر را هم حفظ كرده . فرمود : ما كوثر فرستادیم ، طناب فرستادیم . اگر گفتیم اَلنّاس مَعادِنْ كَمَعادِنِ الذَّهَبِ وَالفِضَّه ، شما كه در معدن هستید ، این طناب را بگیرید و بالا بیائید . اگر گفتیم : وَاللهُ اَنْبَتَكُمْ مِنَ الأرْضِ نَباتاً ، كوثر فرستادیم ، إنّا أعطَیْناكَ الكُوثَر . این را بنوشید ، وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً (25). بخورید و بیائید بالا . بالأخره یا تعبیر شراب طَهور است ، یا تعبیر اعتصام به حبل متین . یا بگیرید و بالا بیائید ، یا بنوشید و بیائید بالا . این تَعالُوا تَعالُوا كه در قرآن است ، یعنی بیائید بالا . این یُثِیرُوا لَهُمْ دَفائِنَ العُقُول ای كه در نهج البلاغه هست ، یعنی خاك ها را كنار ببرید ، شیار بكنید تا اینها بیایند بالا . این فَفُكُّوها كه در این خطبه فضیلت شَهرُ الله است كه وجود مبارك پیغمبر -علیه و علی آله آلاف التحیّه والثناء- به همه ما فرمود به اینكه : إنَّ أنْفُسَكُمْ مَرهُونَهٌ بِذُنُوبِكُمْ فَفُكُّوها بِالإستغفار همین است . یعنی خودتان را آزاد كنید . ملّتی كه آزاد باشد ، هرگز زیر بار ذلّت نمی رود . بیان نورانی حضرت امیر - سلام الله علیه - این است كه : اَلنّاس مِنْ خُوفِ الذُّلِ فِی الذُّل . مردم برای اینكه ذلیل نشوند ، به استقبال ذلّت می روند . قبلاً اینطور بود . امّا الآن اینطور نیست . اَلنّاس مِنْ خُوفِ الذُّلِ فِی الذُّل . برای اینكه مبادا بیگانه بتازد ، اینها ذلیل بشوند ، فعلاً به استقبال ذلّت می روند ! كسی می تواند عزیزانه حرف بزند كه از آن اهرمن درون خود را آزاد كرده باشد وگرنه چگونه ممكن است كسی كه در بند و گرو است، عین مرهونه است ، شعار آزادی بدهد ؟! او كه از مشكل خودش نرهیده می تواند دیگران را به فلاح و نَجاح برساند ؟! خوب ؛ پس اگر إنَّ أنْفُسَكُمْ مَرهُونَهٌ بِأعمالِكُمْ است ، ناظر به فَكّ رهن است . اگر یُثِیرُوا لَهُمْ دَفائِنَ العُقُول است ، ناظر به شكوفائی معدن یا شجره طُوبی است . اگر (تَعالُوا) است، ناظر به بالا آمدن است . همه ما ، مخصوصاً كسانی كه رسالت تبلیغ دارند باید این معنا را به خوبی درك كنیم كه ارزان نفروشیم كه حتی اگر كلّ دنیا را به ما بدهند و ما خدای ناكرده كوتاه بیائیم آنگاه مرهون ایم .
در چند روایت ائمه (علیهم السَّلام) به ما فرمودند : إنَّ لِأنْفُسِكُمْ ثَمَنَاً وَ هِیَ الجَنَّه ، ألا فَلا تَبِیعُوها إلا بِها . دقیق تر از آن : ألا إنَّ لِأبدانِكُمْ ثَمَنَاً وَ هِیَ الجَنَّه ، ألا فَلا تَبِیعُوها إلا بِها . در بعضی از روایات هست كه این جان تان به اندازه بهشت می ارزد . به كمتر از بهشت نفروشید . در بعضی از روایات دارد این بدنتان به اندازه بهشت می اَرزد . این بدن را به كمتر از بهشت فروختید ، ضرر كردید . البتّه آن جانتان به جَنَّهُ اللِّقاء می اَرزد ، این بدنتان به جَنّاتٌ تَجرِی مِنْ تَحتِهَا الأنهار می اَرزد . اگر یك مؤمن وارسته ای قلب و قالَب اش روبه راه بود ، وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتان (26)می شود . هم آن جَنَّهُ اللِّقاء را بهش می دهند ، هم این جَنّاتٌ تَجرِی مِنْ تَحتِهَا الأنْهار بهره اش می شود .
ماه مبارك رمضان ، ماه آزاد سازی است . و شما بزرگواران ، عُلماء ، محقّقان ، فضلاء كه در خطّه عزیز مازندران برای نشر معارف الهی شركت می كنید ، این رسالت را إن شآءَ الله به خوبی ایفا كنید . خودتان را ارزان نفروشید وكوچك هم ندانید . ما ادّعا نمی كنیم ، ولی به ما اجازه دادند این حرف را بزنیم . بالأخره آنها پیغمبر مایند ، ما هم امّت آنهائیم . دلیلی ندارد از آنها فاصله بگیریم . خودمان را بیگانه بدانیم . خوب امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) امام ماست . ما در نماز و غیر نماز، در اذان و غیر اذان به امامت او شهادت می دهیم ؛دلیلی ندارد ما از اماممان جدا باشیم ، خودمان را مُنفصل بپنداریم ! آنها كه ما را قبول كردند . خوب اگر آنها امام مایند ، ما هم مأموم آنهائیم ، فرمایش آنها را گوش دادیم ، از جان و دل آنها را قبول داریم ، خوب چرا از آنها چیز نخواهیم ؟ چرا نزدیك شان نشویم ؟ چرا مثل آنها نشویم ؟ به ما گفتند : مثل آنها بشوید . مثل آنها بشوید یعنی در محدوده عالم طبیعت ، نه محدوده سَلُونی قَبْلَ أنْ تَفقِدُونی(27). آنجا را كه نگفتند مثل ما بشوید ! آنجا نه آنها گفتند ، نه شدنی است . همین جا كه ما آدم خوب باشیم ، از ما بر می آید ! اینها كه مثل ملائكه عرش نیستند كه ما با آنها رابطه نداشته باشیم كه ! ما آنها را به عنوان امام قبول كردیم . حالا شما این فاصله زمانی را بگذارید كنار، مثل آن اعرابی كه پای سخنرانی حضرت بودند ، با حضرت مصاحبه می كردند ، مباحثه می كردند ، مصافحه می كردند ، دستشان را می بوسیدند یا نمی بوسیدند ، پشت سرشان نماز می خواندند . ما كه از آنها كمتر نیستیم ! آن حضرات هم كه زنده و مُرده شان یكی است . دلیلی ندارد كه ما اینقدر خودمان را كوچك بدانیم ! آنها ما را قبول كردند . ما هم آنها را به عنوان امام قبول كردیم . ما كه نمی خواهیم در مسئله سَلُونی قَبلَ أنْ تَفقِدُونی پا ،جای پای آنها بگذاریم! ما می خواهیم در همین عادل شدن جا پای آنها بگذاریم. این كار كه از ما ساخته است !
مطلب بعدی آن است كه سخنرانی ، فاضلانه حرف زدن ، كتاب نوشتن ، اینها بَد نیست ،خوب است . ولی اثر ندارد . این را مطمئن باشید . مردم علم و فضل نمی خواهند . علم و فضل ده درصد ، بیست درصد اثر دارد . حالا شما خیلی مُلّا و فاضل در حد علامه طباطبائی شدید . آن مستمع از شما چه استفاده ای می كند ؟ در هر سه بُعد ، شما می توانید به جای پیغمبر بنشینید ؛ چون علماء ورثه انبیاء هستند . هم بگوئید : تَعالُوا ، هم بگوئید : ما مصداق یُثِیرُوا لَهُمْ دَفائِنُ العُقُول ایم ، هم به مردم بگوئید : إنَّ أنْفُسَكُمْ مَرهُونَهٌ بِذُنُوبِكُمْ فَفُكُّوها بِاستِغفار . این با عمل صالح می شود . شما در این سخنرانی های عمومی شركت می كنید ، می بینید كه كسانی كه مجالس عمومی قم را اداره می كنند حرف هایشان مگر حرف های عمیق عالمانه المیزانی است ؟ همین مواعظ است ! مردم كه از آنها معارف علمی نمی خواهند . معارف علمی جایش در همایش های علمی و مصاحبه ها و اینهاست . اینجا كه جای موعظه است نه تنها ما حرفی بزنیم كه مردم می فهمند ، البتّه این اوّلین وظیفه است كه ما خوب حرف بزنیم ، حرف خوب بزنیم ، به زبان مردم حرف بزنیم ، مطالب علمی بگوئیم . منتها ساده بگوئیم كه آنها بفهمند . امّا تأثیر آنها ده درصد است . آن نود درصداش به انگیزه بر می گردد ، نه اندیشه . یك توضیح كوتاهی عرض كنم : الآن همه شما قبل از اینكه این سخنرانی شروع بشود از آن ذكر توسل و ولایت اهل بیت عصمت و طهارت متأثّر شدید ، هم اشك ریختید . خوب ، این مطالب را همه شما در این كتاب های مقتل و تاریخ و اینها می بینید . یك مطلبی را كه مربوط به صحنه كربلای حسین بن علی - سلام الله علیه - است انسان در یك مقتل ای می بیند . خوب اشك اش جاری نمی شود ! مطالعه كرده است . اینجا قسمت اندیشه است . امّا اگر همین به صورت منظوم در بیاید ، نه منثور . شعر باشد نه نثر ، یك مدّاح دلسوخته وَلوی با آهنگ خوب بخواند ، سیل اشك پائین می آید . این اشك را آن انگیزه و عاطفه و شور و حال میآورد پائین ، نه آن انگیزه . خوب اندیشه كه آدم قبلاً همین را در مقتل دیده بود . آدم در كتابخانه نشسته بود این مقتل ها را می خواند ، چرا سیل اشك نمی آید ؟ گاهی ممكن است متأثّر بشود . كارهای اجتماعی ، تربیت ها به انگیزه بر می گردد ، نه اندیشه . به عَزم بر می گردد ، نه به جَزم . اینها كاملاً جداست . یعنی منطقه جَزم ، احساس و توهّم و تَخیّل و تعقّل ، این راه های علمی مرزش جداست . راه های عَزم و نیّت و اخلاص و محبّت و وِداد كه اجر رسالت است ، جداست . بخش مهمّ رسالت ما این است كه با آن لا اَسئَلُكُمْ عَلَیهِ اَجراً إلا المَوَدَّهَ فِی القُربی (28)كار داشته باشیم . مودّت هم اینجورنیست كه از راه گفتن و نوشتن حاصل بشود . آن نود درصد ای كه كمبود داریم ما ، آن با سیره و سنّت عملی و صلاح و فَلاح و تقوی و وارستگی و دلسوختگی و ولایت مَداری ، آنها حلّ می شود . این راه باطن آن است . این اَلعِقدُ الفَرید به عنوان یك كتاب اَدبی و اخلاقی نكات نظم و نَثر فراوانی در بردارد . این دو سه تا برادر بودند ، یك نِهایه نوشت ، یكی كامل نوشت ، یكی اَلعِقدُ الفَرِید . این ابن اَثیرها سه تا برادر بودند ، هر كدام یك كار عمیق علمی كردند . صاحب اَلعِقدُ الفَرِید می گوید: از آن زاهد و واعظ معروف سئوال كردند : چه طور حرف تو در دلهای مخاطبان اثر دارد ؟ اینها متّعظ می شوند ؟ مثلاً فلان واعظ اینچنین نیست ، یا وعّاظ دیگر اینچنین نیستند ؟ در جواب فرمود : لِیْسَتِ النائِحَهُ المُستأجِرَهُ كَالسَّكلا . گفت : پسر ! شما در مجالس سوگ و ماتم شركت كردید ، دیدید . آنجا كه یك جوانی درگذشت ، در مجلس زنانه یك نائحه ای را می آوردند . این كه در كتاب های فقهی خواندید اُجرت نَوائِح ، اُجرت نَوائِح حلال است یا حرام ، همین نوائح را می گویند . این است كه مثلاً گاهی برای شوراندن مجلس ، گرم كردن مجلس دروغ می گویند ، كم می گویند ، زیاد می گویند ، آنجا صحبت است كه كسب این نائحه حلال است یا نه ؟ فرمود : لِیسَتِ النائِحَهُ المُستأجِرَهُ كَالسَّكلا . گفت : پسر ! این زنی كه نوحه گر است ، نائحه است ، ولی اَجیر است ، این هر چی بخواند اینها گریه نمی كنند . امّا مادر داغ دیده همین كه دهن باز كرد ، سائر مستمعان اشك می ریزند . گفت : اگر می بینید حرف فلان كس مؤثر است ، برای اینكه او داغ دارد . و حرف فلان شخص مؤثر نیست ، برای اینكه او اَجیر است . ما كه جای انبیاء نشستیم هیچ چاره ای نداریم مگر اینكه همین حرف را ، همین مقام را داشته باشیم كه لا اَسئَلُكُمْ عَلَیهِ اَجراً إلا مودّت اهل بیت . چون آن كه باشد ، همه چیز تأمین است . و اگر خدای ناكرده ؛ آن بقیّه را هم كه خدا خودش تأمین می كند . اگر خدای ناكرده دنبال نان و نام باشیم ، آن نمی تواند جان ها را اصلاح كند ! اگر یك خطری برای مملكت پیش آمد ، پشتوانه ای ندارد حفظ بكند . عامل موفقیّت امام -رضوان الله تعالی علیه - ، همان خلوص او بود . و عَزم او بود . مگر این مردم چه قدر از علم حضرت امام استفاده می كردند ؟ یا خبر داشتند كه حالا ایشان تعلیقات ای دارد بر مصباح و فصوص ، یا تعلیقاتی دارد ،اینها نبود ! قسمت مهمّ پذیرش مردمی به انگیزه بر می گردد ، نه اندیشه . اندیشه جایش در حوزه و دانشگاه است . مردم با انگیزه ، با طهارت ؛ یك فضل متوسّط ، و یك تقوای صد در صد . این می تواند یك استانی را اداره كند ! این رسالت اصلی ماست . ما اوّلاً خودمان باید آزاد بشویم ، عالم ات خواب و تو هم خوابیده ، خفته را خفته كِی كند بیدار ؟ یك كسی كه در بند است كه نمی تواند دیگران را آزاد كند ! ما خودمان باید اوّل آزاد باشیم . وقتی آزاد شدیم ، تمام آزاد سازی دیگران را هم داریم . و راه اش هم این است كه اینها یك گنجی در درون آنهاست ، بیگانه تلاش و كوشش می كند همیشه این گنج را مستور نگه بدارد . زیر خاك نگه بدارد . این قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها (29) ، قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها همین است . دَسّاها ، دَسَّسَها همین است . یعنی تلاش و كوشش آنها این است كه این گنجینه را و این دفینه را دفن كنند ، مَدسوس كنند . انبیاء می خواهند این گنجینه را مشهور كنند ، نه مَدسوس . شما كه إنْ شآءَ الله وارثان انبیاء اید ، همین كار را باید انجام بدهید . آن گاه عالم به زمان لا تَهْجُمُ عَلَیهِ اللَّوابِس . اگر خدای ناكرده بیگانه ای دیوانه وار هوس تجاوز كرد ، خوب همین شما و همین ملّت بزرگواری كه شما تربیت كردید یك بنیان مرصوص ای خواهد بود . این هم برای دنیا نافع است و هم برای آخرت. و همان طوری كه بسیاری از بزرگان اهل معرفت گفتند : بهترین راه برای آزاد سازی در همین ماه مبارك رمضان استغفار است . اگر ما واقعاً آزاد بودیم ، آنگاه توان آزاد سازی ملّت وسیع را هم خواهیم داشت .
غَفَرَ اللهُ لَنَا وَ لَكُمْ
وَالسَّلامُ عَلِیكُمْ وَ رَحمَهُ اللهِ وَ بَرَكاتُه