تبیان، دستیار زندگی
اساس و اصول به وجود آمدن کمیته مجازات، انتقام گیری مسلحانه از برخی رجال دولتی و شناخته شده عصر پس از مشروطه بوده است. افراد این گروه عهد می کنند که انتقام توده ملت را از برخی خائنان و متجاوزان به حقوق وطن و ملت از طریق تیغ و تیر بگیرند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کمیته ای از جنس ترور و کشتار

اساس و اصول به وجود آمدن کمیته مجازات، انتقام گیری مسلحانه از برخی رجال دولتی و شناخته شده عصر پس از مشروطه بوده است. افراد این گروه عهد می کنند که انتقام توده ملت را از برخی خائنان و متجاوزان به حقوق وطن و ملت از طریق تیغ و تیر بگیرند.

فرآوری: فهیمه السادات آقامیری-بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
کمیته ای از جنس ترور و کشتار

کمیته مجازات به روایت تاریخ

کمیته مجازات عنوان گروهی بود با مشی قهرآمیز که 10 سال پس از انقلاب مشروطیت شکل گرفت و می خواست از طریق اعمال خشونت به آرمان های خود دست یابد. این گروه گرچه عمری بیش از دو سال نداشت اما حکایتی مکرر داشت در سال های بعد. بعد از به توپ بستن مجلس و تعطیلی آن، مشروطه خواهان در به در شده و همه دستاوردهایشان را بر باد رفته می دیدند. سکوت مرگبار و خفقان سنگین پس از انحلال مجلس، برای آزادیخواهانی که به انقلاب مشروطیت دل بسته بودند سخت آزاردهنده بود. قزاق ها مجلس را گلوله باران کرده و نمایندگان را تار و مار کردند، تعدادی از مشروطه خواهان را دستگیر کردند که در باغشاه به دار آویخته شدند. تعدادی به سفارتخانه ها پناهنده شده و به خارج از کشور رفتند. عده ای هم خانه نشین بودند. اما شرایط چنان که مستبدین می خواستند پیش نرفت. بار دیگر مقاومت شکل گرفت. در تبریز تلاش هایی برای بازگرداندن حکومت قانون آغاز شد. به تدریج در اصفهان، رشت و تهران نیز تکاپوهایی شروع شد. اعتراضات شکل ها و روش های مختلفی داشت. از آن میان برخی افراد نیز به روش های تندتر و خشن تر رغبت داشتند هرچند خشونت از همان سال پس از مشروطه نیز پایه گذاری شده بود. کشتن اتابک اعظم توسط عباس آقا به پشتوانه گروهی از مشروطه خواهان از آن جمله بود. با بازسازی دوباره استبداد محمدعلی شاهی زمینه گرایش خشونت و نظامی شدن فراهم شد. از واقعه ترور شیخ فضل الله نوری این طور یاد می شود که در روز 19 دی ماه 1287 اتفاق افتاد: «جمعه شب بود و شیخ از دیدن کسی برمی گشت که هنگام پیاده شدن از درشکه توسط شخصی که بعد معلوم شد کریم دواتگر است به وسیله ششلولی هدف قرار گرفت. گلوله ها به همراهان شیخ اصابت کرد و شیخ مجروح شد ولی جان سالم به در برد. کریم که خود را گرفتار اطرافیان دید، زیر گلوی خود گلوله ای شلیک کرد که از گونه اش بیرون پرید. مجروحان را به خانه شیخ بردند و به مداوایشان پرداختند. کریم نیز مانند بقیه مجروحان بهبود یافت و به جرم این اقدام به زندان افتاد. او در زندان بود که مشروطه خواهان بر محمدعلی شاه و دشمنان مشروطه پیروز شدند.»

محمدعلی شاه به روسیه گریخت و شیخ فضل الله نوری توسط فاتحان تهران به دار آویخته شد. کریم دواتگر که پیشتر قصد کشتن شیخ فضل الله را کرده بود از زندان آزاد شد و شاید خود را پیشتاز و پیشکسوت جریانی می دید که آن روزها جاری بود. آشکار بود که حس انتقام بر تحقق اهداف و آرمان ها غلبه دارد؛ اما کریم به جای ترک خشونت و ترور، چند سال بعد به کاری سازمان یافته و تشکیلاتی برای کشتن مخالفان روی آورد.

آغاز راه

کمیته مجازات در سال 1335- 1334قمری یعنی حدود 10 سال بعد از پیروزی انقلاب مشروطه در تهران تشکیل شد. اعضای آن بر این باور بودند که تنها راه رهایی از شرایط موجود و مبارزه با فساد و ظلم باقیمانده، راه قهرآمیز و مسلحانه است.

آنها گمان می کردند با کشتن برخی افراد که به نظر آنها فاسد بودند و اموال مردم را چپاول می کردند یا وابسته به بیگانه بودند دیگر کسی به انحراف نخواهد رفت و جامعه مطلوب ظهور خواهد یافت.

طبیعی است شناخت یک تشکیلات مخفی که همه تلاش شان بر کتمان افراد و برنامه هایشان بود به سادگی میسر نیست. به ویژه که به دلیل همین عدم شفافیت، شایعات و بزرگنمایی هایی توسط عامه مردم درباره آنها صورت می گرفت. وقتی در یک شرایط سیاسی بحرانی یک گروه مخفی مسلحانه اعلام موجودیت می کند به طور طبیعی هر اقدام نظامی و خشونت آمیزی واقع شود مردم از چشم آن می بینند. اکثر مورخان این کمیته را زیرمجموعه فرقه اجتماعیون عامیون ایران رقیب اعتدالیون می دانند که مواضعی رادیکال تر نسبت به آن داشت. اجتماعیون عامیون پیوند نزدیکی با اجتماعیون عامیون یا سوسیال دموکرات های قفقاز داشتند. اعضای اولیه کمیته مجازات ابوالفتح زاده، منشی زاده، مشکوه، عمادالکتاب، میرزا علی اکبرخان ارداقی، رشیدالسلطان و کریم دواتگر و احسان الله خان، حسین الله و سیدمرتضی و اکبرخان و تعدادی دیگر بودند. این سازمان به صورتی مخفیانه فعالیت می کرد. رویه آنان این بود که ضمن انتشار اعلامیه هایی تهدیدآمیز علیه اشخاص هدف، به ترور آنها اقدام می کرد. اینکه چگونه آنها به این خط مشی خشونت آمیز رسیده بودند جای تامل دارد.

مهره های اصلی کمیته مجازات

جالب است که یکی از بنیانگذاران این جریان یعنی اسدالله خان ابوالفتح زاده قبلاً سرتیپ گارد قزاق بود که در جریان انقلاب مشروطه از آن شغل کناره گرفت. از نظر نباید دور داشت که بریگاد قزاق نیروی نظامی مدافع حاکمیت استبدادی بود که در مقابل مشروطه خواهان قرار داشت و جز زبان قهر و خشونت نمی شناخت. طبیعی است کناره گیری اعضای آن در جریان انقلاب مشروطه گام مثبتی به شمار می رفت اما کنار گذاشتن تفکر و خوی خشونت مدار کاری ناگهانی چون تغییر شغل نیست و نیاز به دگرگونی درونی، فکری و اخلاقی دارد.

شجره نامه مغز متفکر کمیته مجازات یعنی میرزا ابراهیم منشی زاده به تبار شیرازی الاصل «بیک کلانتر» های ایروانی می رسد. خانواده وی از مسلمانان ساکن در ایروان ارمنستان به حساب می آمدند. پدر او «کریم خان منشی اُف» سرهنگ قشون قزاق بود، تا جایی که در مدارک تاریخی چنین آمده است که وی ماهانه حقوق 800 تومانی از دولت ناصری دریافت می کرده است. کریم خان منشی اف پس از سفر سوم ناصرالدین شاه از اروپا به سال 1269 ه.ش، از شاه خواستار حکم تابعیت ایرانی می شود، شاه نیز بلافاصله با آن موافقت می کند. او پس از هجرت از ایروان به تهران وارد قشون قزاق می شود. فرزند او ابراهیم پس از تحصیل در مدرسه دارالفنون تهران و به دعوت «کلنل کاسافسکی» (فرمانده قزاقخانه) وارد قزاقخانه می شود . ابراهیم در سن 13 سالگی وارد قشون قزاق تهران شده و در همان قزاقخانه پس از چند سال به مقام سرهنگی می رسد. در احوال او چنین آمده است که وی از متدینین و رجال نظامی-سیاسی معتبر عصر خود بوده و با درباریان آن عصر حشر و نشری هم داشته است. به نقل از نویسنده کتاب تاریخ مشروطیت (ملک زاده)، ابراهیم منشی زاده در قشون مجاهدان گیلانی و در فتح نهایی تهران تأثیرات عمده ای داشته است.

رودررویی اولیه آنها در انجمن غیرت

مهم ترین عامل آشنایی وی با دیگر سیاستمدار ِ موسس کمیته مجازات (ابوالفتح زاده) به رودررو شدن آنها در یکی از انجمن های سری عصر قاجار یعنی «انجمن غیرت» باز می گردد. متأسفانه اطلاعات کمی از حالات ابوالفتح زاده در دسترس است. اما اکثریت تاریخدانان معاصر ایران وی را فردی با گرایش های سوسیالیستی و از دوستان نزدیک ِ نماینده وقت تبریز، «میرزا آقا ابراهیم تبریزی» از اعضای شناخته شده لژ فراماسونری بیداری دانسته اند. گرایش او به نیروی رادیکال تری مانند «حیدر عمو اوغلی» و تأسیس «کمیته طلوعین» نمونه بارز گرایش های افراطی تر او به بحث انتقامجویی نسبت به منشی زاده است. در نهایت این دو یار تازه به هم رسیده پس از تأسیس کمیته مجازات در شهریور 1295 ه.ش سعی بر جذب نیروهای همفکر خود می کنند. در گام دوم «محمد نظرخان مشکوه الممالک»، «بهادرالسلطنه»، «کریم دواتگر»، «عمادالکتاب»، «رشید السلطان» و «سید مرتضی» هسته اولیه کمیته مجازات را تا پایان سال 1295 تشکیل داده و امور را بین خود این گونه تقسیم می کنند:

اسدالله خان ابوالفتح زاده به سرپرستی کمیته اجرایی

میرزا ابراهیم منشی زاده مسئول شناسایی سوژه های ترور

مشکوه الممالک به سرپرستی کمیته مالی و اداری (تهیه لباس، اسلحه و کاغذ جهت شب نامه) به نقل خود مشکوه الممالک: «برای ابوالفتح زاده تهیه اسلحه به آن قصد سخت بود، لذا از من خواست بونینگی (نوعی اسلحه کمری) به مبلغ سی تومان از دوستی به واسطه خودم تهیه نمایم» .

بهادرالسلطنه، عامل نفوذی کمیته در دستگاه های دولتی

کریم دواتگر به عنوان عمله اصلی ترور

عمادالکتاب به سمت کاتب احکام و شب نامه ها

رشید السلطان و سیدمرتضی به سمت وردستی کریم دواتگر

آغاز ترور ها

نخستین کسی که کمیته مجازات به قتل وی ممارست کرد «میرزا اسماعیل خان»، رئیس انبار غله تهران بود که در عصر قحطی نان، آذوقه موردنیاز مردم را به قشون انگلستان می فروخت. عامل قتل وی اسلحه کریم دواتگر بود که توسط سید مرتضی و رشید السلطان حمایت شده و در نزدیکی راه آهن شاه عبدالعظیم عمل ترور صورت پذیرفت.

اما دومین نفری که محکوم به مجازات توسط کمیته شد همین کریم دواتگری بود که خود عضو کمیته بود و حکم مجازات میرزااسماعیل را اجرا کرده بود. قبل از آن نیز اقدام به ترور نافرجام شیخ فضل الله نوری کرده بود. کریم از سوی دیگر اعضای کمیته متهم به سوءاستفاده شد. گفته شد بخشی از هزینه ای را که بابت عملیات ترور میرزااسماعیل مقرر شده بود به نفع خود تصرف کرده است، همچنین تمرد و گردن کشی کریم در برابر دستورات کمیته عامل دیگر مجازات وی عنوان شده بود. رشیدالسلطان همدست او در آن عملیات خود حکم قتل کریم را اجرا کرد.

این تصفیه درون سازمانی نشان می داد این افراد حتی برای اصلاح اعضای خود راهی جز خشونت و برخورد قهرآمیز نمی شناسند.

از دیگر اشخاصی که به دست این کمیته به قتل رسیدند، «متین السلطنه» مدیر و نویسنده روزنامه «عصر جدید» بود که از کمیته مجازات به نطق ها و مقالات تندی انتقاد می کرد و تلویحاً آنها را بی خرد و دشمن با مصالح مردم خطاب می کرد. از دیگر رجل به قتل رسیده عصر پر آشوب پس از مشروطه می توان به «میرزا محسن مجتهد» اشاره کرد که به دست عمله های ترور کمیته مجازات به قتل رسید. اما به بی راهه رفتن ِ کمیته مجازات باعث آن شد که اندک وجاهتی که داشتند نیز کمرنگ شود. به طور مثال «بهادرالسلطنه» با اخاذی از برخی سران دولتی سعی می کرد که قصه خریدن ِ جان آنها را نسبت به خشم کمیته مجازات کلید بزند. به طور مثال او از «منتخب الدوله»، رئیس خزانه مبلغی را جهت خارج کردن نام این رجل دولتی از فهرست سیاه کمیته طلب می کند و چون این مبلغ دریافت نشد وی را در «خیابان امیریه» به تاریخ 9 تیر ماه 1296 ه.ش به قتل می رساند . این رسوایی بزرگ باعث خشم میرزا ابراهیم منشی زاده شده و بهادرالسلطنه نیز از ترس جان خود مقیم نظمیه گشته و تمامی اسرار کمیته مجازات را برملا می کند.

در مجموع کمیته مجازات عمر درازی نداشت. اما در دو سالی که این کمیته فعال بود در ایجاد فضای رعب و وحشت تاثیر زیادی داشت. شیوه عمل آنها موجب شد هر کس خود را در معرض تهدید و سوءقصد آنها ببیند چون بر اساس خط مشی مشخصی عمل نمی کردند که تنها یک قشر و افراد خاص را هدف گیری کنند. هر کس را که کمیته خاطی و وابسته با اجنبی یا مخالف خود می پنداشت حکم بر مجازات وی صادر کرده و توسط عوامل خود وی را به قتل می رساند. برخی معتقدند عوامل انگلیس و فراماسونری نیز در میان آنها رخنه کرده و از آنها در جهت اهداف خود بهره می گرفتند. صاحب نظرانی نیز برخی از اعضای آنها را به فرقه بهائیت منتسب کرده و برآنند که گردانندگان این فرقه سیاسی مذهبی از این کمیته بهره برداری کرده اند.

فرجام خون ریزی

در روز 22 تیرماه 1296 پس از راپرت بهادرالسلطنه، تمامی اعضای اصلی کمیته مجازات دستگیر می شوند. منشی زاده و ابوالفتح زاده اصلی ترین مهره های کمیته به زنجیر کشیده می شوند. میرزا ابراهیم خان منشی زاده در نخستین اعترافات خود چنین گفته است که: «ابوالفتح زاده که سابقاً با من دوستی داشت و تازه از زندان روس ها خلاصی یافته بود با من ملاقات کرد و از ناملایمات و خطرات و بدبختی هایی که تحمل کرده گفت... ما احساس کردیم هر دو وضع مشابهی داریم، او به من توصیه و تکلیف کرد انجمن یا جمعیتی تشکیل دهیم تا از این جامعه رفع ظلم کنیم و دست کسانی که به وطن خیانت می کنند را کوتاه کنیم» با پا در میانی برخی از سیاسیون حکم اعدام به نفی بلد تقلیل می یابد و حکم تبعید آن دو به «کلات نادری» صادر می شود. اما دولت به دلیل ترس از زنده ماندن جریان خشونت طلب کمیته مجازات طی پیامی محرمانه به رئیس قشون همراه زندانیان، فرمان تیرباران آنها را در راه سمنان صادر می کند. رئیس قشون «مغیث الدوله» نیز با نمایشی از پیش ساخته آنها را در مسیر دامغان سمنان رها کرده و پس از چند قدم دور شدن آنها با هیاهو و فریاد به نیت فرار کردن زندانی ها، آنها را در تاریخ 11 شهریور 1296 تیرباران می کنند . دیگر اعضای کمیته مجازات نیز یا از طریق حکم قانونی دولت تیرباران یا از طریق پاکسازی های درون سازمانی کمیته مجازات (پیش از دستگیری سران کمیته) از میان برداشته می شوند. در نهایت طلوع ِ خیره کننده کمیته مجازات در همان شهریور ماهی که زاده شد در زمین دفن شد. در آنکه قتل ها ذاتاً تقبیح شده بود شکی نیست اما آنکه نیت این گروه بر عقده گشایی های شخصی بوده است یا مصالح ملی هنوز در بوته ابهام باقی مانده است تا آیندگان در خصوص آنان به قضاوت بنشینند.


منابع:سایت تاریخ ایرانی، مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، روزنامه ی ایران