تبیان، دستیار زندگی
استفاده نامناسب از کلمه جبردر وقایع عاشورا به وضوح نمایان است. دشمنان اهل بیت بر اعمال بی شرمانه و از روی اراده و اختیار خود، نام جبر نهاده و به این وسیله قصد پوشاندن ظلم و ستم خود در حق امام حسین (علیه السلام) و یارانشان را داشتند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

واقعه عاشورا، جبر یا اختیار (2)

واقعه ی عاشورا ، با همه ی بزرگی مصیبت و بی هماوردی فجایعی که بر بزرگترین انسانهای تاریخ داشت، درسهای فراوانی دارد. توجه به این مسئله که در کنار شور حسینی نباید شعور حسینی فراموش شود و از قطره قطره اشکهایی که بر اباعبدالله (علیه السلام) ریخته می شود باید درس گرفت و در زندگی به کار بست، خود از درسهای عاشوراست. در میان معاصرین یکی از بزرگترین اندیشمندانی که توجه ویژه ای به این مسئله داشته اند مرحوم علامه محمد تقی جعفری(ره) بودند که مجموع سخنرانی ها و مطالب ایشان در این خصوص در کتاب "حسین، شهید فرهنگ پیشرو انسانیت" منتشر شده است. به لطف خدا بعضی از مطالب ایشان در ایام محرم باز نشر خواهد شد که  قسمت 30 آن را در ادامه می خوانید...

فراوری: محدثه السادات حسینی- بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
م

استفاده نامناسب از کلمه جبردر وقایع عاشورا به وضوح نمایان است. دشمنان اهل بیت بر اعمال بی شرمانه و از روی اراده و اختیار خود، نام جبر نهاده و به این وسیله قصد پوشاندن ظلم و ستم خود در حق امام حسین (علیه السلام) و یارانشان را داشتند.
همانگونه که در مباحث قبل بیان شد، مسئله جبر و اختیار در زمان حیات پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت علی (علیه السلام) در میان مردم گسترش چندانی نداشت. به ندرت سوالاتی از این بزرگواران پرسیده می شد و پاسخ آنان برای مردم کفایت می کرد. به عنوان مثال زمانی که امیر المومنین (علیه السلام) از جنگ صفین بازگشتند شخصی از امام پرسید: (یا امیر المونین اینکه ما رفتیم و در این جهاد پیروز شدیم آیا با قضا و قدر الهی بود یا اختیار ما در کار بود؟) حضرت فرمودند: (اختیار ما در کار بود. قضا و قدر الهی باعث جبر نمی شود.)
در زمان بنی امیه و بنی عباس سوءاستفاده از مسئله جبر و اختیار رواج یافت. این امر در وقایع عاشورا و حوادث جانگداز آن قابل مشاهده است.

توجیه وقایع عاشورا توسط بنی امیه

پس از واقعه عاشورا حاکمان از طریق جبری نشان دادن فعالیت های خود مردم را فریب داده و قصد پوشاندن اعمال قبیح خود را داشتند. آنان حادثه کربلا را با آن وضع ناگوار و آن همه ظلم و ستم در حق نوه پیامبر خود و خانواده و یاران ایشان بوجود آورده و به این منظور که بار سنگین آن را از دوش خود برداشته و خود را تبرئه نمایند، آن را جبر و خواست و اراده خدا بیان نمودند. آیا وجدان بیدار این امر را می پذیرد؟
« إِنَّ اللَّهَ لَا یظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ ...»  (سوره نساء، آیه40)
(خداوند به سنگینی ذره ای هم ستم روا نمی دارد.)

آیا این ستم عظیم نسبت به خالص ترین و با تقوا ترین افراد زمان از جانب خدا بود؟!

دشمنان امام ارزش های الهی را زیر پا نهادند. نسبت دادن وقایع عاشورا و به شهادت رساندن امام حسین (علیه السلام) به اراده و خواست خدا از طرف یزیدیان، جز ادعایی گزاف و پوچ نیست.
اعمال دشمنان امام در حوادث کربلا، صدمه به حمایتگران ارزش های انسانی بود و موجب سقوط و شقاوت آنها شد چرا که تفکر نابود کردن ارزش ها و از بین بردن اصول انسانی آغاز سقوط بشر است.

استناد به جبر توسط بنی امیه

پس از عاشورا سردمداران ظلم و ستم در این حادثه تلاش نمودند علت این حوادث را در سخنان خود، جبر بیان نمایند. به عنوان نمونه؛ زید ابن ارقم (یکی از صحابه کهنسال پیامبر) زمانی که مشاهده نمود ابن زیاد بر لب و دندان امام حسین (علیه السلام) چوب می زند ناراحت شد و گفت: «چوب نزن من فراوان دیده ام که پیامبر این لبها و دندان ها را بوسیده است.» ابن زیاد گفت: «خدا چشم هایت را بگریاند. آیا برای آن پیروزی که خدا به ما داده است گریه می کنی؟»
این منطق و فلسفه بنی امیه بود! فلسفه ای که جز از جانب خبیث ترین افراد قابل رویت نیست.
بار دیگرابن زیادگفت: «کار خدا را درباره خاندانتان چگونه دیدید؟»
حضرت زینب فرمودند: «خداوند برای آنان شهادت را مقرر فرمود. آنان به خوابگاه های ابدی خود شتافتند و خداوند به زودی تو را با آنان برای داوری نهایی در یک مکان جمع خواهد کرد. آن موقع خواهید فهمید که چه کسی آن ها را کشته است.»

استفاده نامناسب از کلمه جبردر وقایع عاشورا به وضوح نمایان است. دشمنان اهل بیت بر اعمال بی شرمانه و از روی اراده و اختیار خود، نام جبر نهاده و به این وسیله قصد پوشاندن ظلم و ستم خود در حق امام حسین (علیه السلام) و یارانشان را داشتند.

در دیداری دیگر ابن زیاد پس از مشاهده امام سجاد (علیه السلام) گفت: «مگر علی ابن الحسین را خدا نکشت؟» حضرت فرمودند: «برادری داشتم نامش علی ابن الحسین (علی اکبر). مردم او را کشتند.» ابن زیاد در جواب سخن امام گفت: «نخیر خدا او را کشت.» امام فرمودند: «مقدرات هر چه باشد، ظاهر اختیار است. اما موقعی که روح از جسم گرفته شود، خدا ناظر آن روح است که می خواهد به طرف او برود.»
 گیرنده روح انسان خداست. اما چه کسی موجب مرگ انسان شده است؟ چه کسی جسم او را نابود نموده است؟
وقاحت دشمنان امام به جایی رسیده بود که حتی قصد پذیرش خطای خود را نداشتند و ظلم را به خداوند نسبت داده و خود را پیروز میدان می دانستند.

ندامت بنی امیه متضاد با اعتقاد به جبر

بر ما مسلم است که استفاده بنی امیه از کلمه جبر صحیح نبوده و هدف آنان پوشاندن معصیت ها و جنایات خود بود. اما پشیمانی و ندامتی که پس از این واقعه عظیم از آنان مشاهده شد با سخنان آنان تضاد داشت. اگر آنان عمل خود در صحرای کربلا را جبر و خواست خدا می دانستند و هیچ اختیار و اراده ای برای خود در این وقایع قائل نبودند، پشیمانی آنها بی معنا بود. مگر می شود انسان از انجام کاری که در آن هیچ اراده ای نداشته، نادم شود! این دو امر با هم تضاد داشته و رسوایی و برملایی هدف شوم آنان از ثمرات آن است.
در برخی تواریخ آمده است، حتی یزید هم پس از گذشت واقعه و زمانی که خودخواهی او فرو نشست چنین گفت: «ای کاش با حسین این طور رفتار نمی کردم. خدا روی ابن زیاد را سیاه کند، من به از این کمتر هم قناعت می کردم.»
این ندامت از سوی این افراد آشکارکننده تمسک آنان به جبر به منظور اشباع خودخواهی خود بوده است.
خداوندا! پروردگارا! در آن زمان هایی که ما رو به تباهی می رویم، ما را آگاه فرما. وقتی احساس کردیم که رو به تباهی می رویم، توفیق بده تا خودمان را توجیه نکنیم. ما را با واقعیات ناب و صاف روبرو بفرما. امین


منبع:
امام حسین شهید فرهنگ پیشرو انسانیت، علامه محمد تقی جعفری

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.