قصه عشق نامتعارف
نگاهی به فیلم سینمایی «نیمه شب اتفاق افتاد» ساخته تینا پاکروان که این روزها بر پرده سینماها است.
عشق اساسا تجربه نامتعارفی است که همه عادت ها و عرف ها را در می نوردد و قانون پذیر نیست اما آدمی شاید از روی عادت دوست دارد به عشق هم قاعده ببخشد و آن را در صورت های عقلانی معنا کند. عشق فی نفسه جذاب است چه به اینکه از حیث عقل عرفی و افکار عمومی نامتعارف هم باشد و کلیشه خود را هم شکسته باشد.
«نیمه شب اتفاق افتاد» بر مبنای همین عشق نامتعارف بنا شده که البته ایده جدیدی نیست و قبلا چندین نمونه از این قصه ساخته شده است. شاید معروف ترین آن در سینمای ایران «شام آخر» فریدون جیرانی باشد که عشق یک پسر جوان و زن میانسال را با بازی محمد رضا گلزار و کتایون ریاحی دیده بودیم. «نیمه شب اتفاق افتاد» هم بازتولید همان فیلم است البته با بازیگران دیگر و ساختار و روایتی ضعیف تر. فیلم صرفا به واسطه قصه نامتعارفش می تواند تماشاگر را جذب کند و البته حضور حامد بهداد و نسبت عاشقانه اش با رویا نونهالی.
فیلم از حیث ظاهری خوش ساخت با ریتم مناسبی است که مخاطب را با خود همراه کرده و در چند سکانس نیز با بازی قابل توجه بهداد و نونهالی،صحنه هایی اثرگذاری خلق می شود که بار حسی خوبی دارد اما در مجموع آنچه که به کلیت و روح اثر برمی گردد فیلم نمی تواند دست کم در صورت بندی منطقی پیام خود موفق باشد
تم موسیقیایی فیلم را به واسطه شغل یکی از شخصیت های اصلی نیز می توان به عنوان یکی دیگر از عناصر گیشه ای جذب مخاطب اضافه کرد. «نیمه شب اتفاق افتاد» بیش از آنکه از منطق روانشناختی برخوردار باشد و نامتعارف بودن موقعیت عاطفی قصه را در بستر دلایل روانشناختی صورتی منطقی ببخشد در ورطه سانتی مانتالیسم و احساس گرایی می افتد و از فرط اغراق گاه به کمدی ناخواسته نیز بدل می شود. البته نه در حدی که به ضد خویش بدل شود و یا مثلا تحمل تماشای آن سخت باشد. اتفاقا فیلم از حیث ظاهری خوش ساخت با ریتم مناسبی است که مخاطب را با خود همراه کرده و در چند سکانس نیز با بازی قابل توجه بهداد و نونهالی،صحنه های اثرگذاری خلق می شود که بار حسی خوبی دارد اما در مجموع آنچه که به کلیت و روح اثر برمی گردد فیلم نمی تواند دست کم در صورت بندی منطقی پیام خود موفق باشد.
در واقع فیلم از چرایی این عشق سخنی نمی گوید و صرفا به انعکاس حالات روحی حسین به زن آشپز پرداخته و یک عشق غیر متعارف را از دل مراسم های عروسی تا عزا و مرگ حسین روایت می کند. از سوی دیگر با توجه به اینکه کارگردان فیلم یک زن است و بازنویسی آن توسط یک زن صورت گرفته و اساسا فیلم بیش از آنکه حول شخصیت حسین باشد بر محول زن آشپز است اما شخصیت پردازی زن قصه با توجه به تجربه یک عشق غیر متعارف چندان چفت و بست محکمی نداشته و پردازش درونی نشده است. بیشترین واکنش های که در زن نسبت به احساس عاشقانه ای که دریافت می کند و البته غلیان احساسی که در درون خودش رخ می دهد نگاه نافذ و سکوت هایی است که حتی گاهی مخاطب را نسبت به نوع مواجهه او با این موقعیت خاص گیج می کند. در نهایت شکل گیری این احساس تا ظهور و تجلی بیرونی آن به باورمندی و باورپذیری این رابطه در ذهن مخاطب کمک نمی کند و مرگ حسین نیز بر ابهام آن می افزاید.
بخش عمده ای از این ابهام به کمبود مصالح داستانی و فقدان منطق دراماتیکی که بتواند داستانک های اثر را نسبت به خط اصلی قصه بپروراند برمی گردد تا حدی که فیلم را تا آستانه یک فیلمفارسی پیش می برد. «نیمه شب اتفاق افتاد» را باید یک ملودرام پررنگ دانست که پرحجم بودن موسیقی چه موسیقی در متن و چه موسیقی متن نیز به این وضعیت بیشتر دامن می زند. در این میان فیلم و فیلمساز یک شانس بزرگ می آورد که حامد بهداد تلاش کرده بازی کنترل شده ای از خود ارائه دهد. اگر بازی های هیجانی و التهاب های متداول بهداد هم به فیلم اضافه می شد شاید با یک فیلم هندی ایرانی مواجه می شدیم.
«نیمه شب اتفاق افتاد» اما در گیشه می تواند موفق شود. عناصر و مولفه های ظاهری که بتواند تماشاگر را به سالن بیاورد و نفس خود موضوع و عشق نامتعارف واجد جذابیت های احساسی و هیجانی است که البته با خوش رنگ و لعاب بودن فضاسازی فیلم و حضور حامد بهداد بعد از مدتها در سینما در جذب تماشاگر موثر است.
شناسنامه فیلم
کارگردان: تینا پاکروان
نویسنده: طلا معتضدی
بازیگران: حامد بهداد، رویا نونهالی، گوهر خیر اندیش، آتیلا پسیانی، ستاره اسکندری، رابعه اسکویی، سینا رازانی، کریم امینی، فرناز زوفا، دینا آبرون، علی تاجیک، محمد فیروز بخت، مهراب رضایی، شقایق فراهانی
خلاصه داستان: یک پسر جوان ( حامد بهداد ) که در مراسم ها آوازخوانی می کند، به زن آشپزی که بسیار از او بزرگتر است ( رویا نونهالی ) دل می بندد اما...