تبیان، دستیار زندگی
ملأ صالح قاری هم در اسارت ساواک رژیم پهلوی بوده و هم زندان های استخبارات عراق را تجربه کرده و در این کتاب خاطراتش را از آن روزها بیان کرده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

از اسارت تا اسارت

ملأ صالح قاری هم در اسارت ساواک رژیم پهلوی بوده و هم زندان های استخبارات عراق را تجربه کرده و در این کتاب خاطراتش را از آن روزها بیان کرده است.

فرآوری: صادق جعفری-بخش فرهنگ پایداری تباین
کتاب

از خبرهای خوب هفته گذشته در بازار کتاب های دفاع مقدس، این بود که کتاب «ملأ صالح» خاطرات ملاصالح قاری که مترجم اسرای ایرانی دربند عراق بوده از سوی نشر شهید کاظمی منتشر شد.

کتاب «ملأ صالح» اثر رضیه غبیشی از سوی انتشارات شهید کاظمی روانه بازار کتاب شده است. «ملأ صالح» عنوان کتابی است که زندگی مجاهد خستگی ناپذیر «ملاصالح قاری» مترجم اسرا در جنگ تحمیلی را روایت می کند. با این شخصیت در کتاب «آن بیست و سه نفر» آشنا شده اید و در این کتاب روایتی شگفت انگیز و تکان دهنده را از این شخصیت از نظر خواهید گذراند.

ملأ صالح قاری هم در اسارت ساواک رژیم پهلوی بوده و هم زندان های استخبارات عراق را تجربه کرده و در این کتاب خاطراتش را از آن روزها بیان کرده است.
کتاب «ملأ صالح» که رضیه غبیشی آن را نوشته در 288 صفحه و با قیمت 12 هزار تومان توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شده و علاقه مندان به تهیه آن می توانند از طریق فروشگاه اینترنتی «کتابخون» به نشانی http://ketabkhon.ir این کتاب را خریداری کنید.


ملاصالح در اسارت ساواک

در بخشی از این کتاب آمده است: «روزها به تلخی و سختی بر من می گذشتند. هیچ کس از خانواده و رفقایم نمی دانستند بر من چه گذشته. اتاقی که محبسم در اداره ساواک بود نیمه تاریک و از شدت گرمی هوا عرق شرشر از سر و رویم می ریخت. لباس هایم پاره و خون خشک بر آن ها نشسته بود. زمین زیر پایم لخت بود. موقع خواب بر همان زمین سر می گذاشتم و می خوابیدم.»

ملاصالح در اسارت صدام

اما همچنان این برچسب اتهام جاسوسی و خیانت به اسیران بر او می ماند تا اینکه در سال 87 با آمدن گروه آن 23 نفر اسیران نوجوان به منزلش ورق برمی گردد و کم کم هاله خیانت از دور ملأ صالح زدوده می شود. او امروز مردی خسته و تنی بیمار و پرونده ای سفید نزد خداوند دارد و زحماتش بر اسیرانی که او را می شناسند پوشیده نیست.

ابتدای جنگ و چند روز بعد از شکست محاصره آبادان، ضمن مأموریتی برون مرزی از طرف سپاه لنج حاملشان به محاصره قایق های گشتی عراق در آب های بین المللی خلیج فارس درآمد و همگی به اسارت نیروهای بعثی درآمدند.

بعدازآنتقال به بصره و بعدازآن به استخبارات بغداد واقع در وزارت دفاع، او و همراهانش تحت شکنجه های بسیاری قرار گرفتند.


ملاصالح، مترجم مخصوص صدام

دریکی از روزهایی که مورد شکنجه قرارگرفته بود، خداوند اسم سرهنگ عراقی «محمد جاسم العزاوی» که قبل از انقلاب با او در زندان همدان و قصر بود را بر ذهنش جاری کرد و به طور معجزه آسایی به دست سرهنگ دیروزی و مشاور کنونی صدام در زمان جنگ، نجات پیدا کرد.

با وساطت سرهنگ عزاوی، به عنوان مترجم در همان استخبارات می ماند، هر زمان که اسرا می آمدند، ملأ صالح هم به عنوان مترجم در کنارشان حضور پیدا می کرد، نخست آن ها را تخلیه اطلاعاتی و توجیه می کرد و در زمان بازجویی هم با ترفندهایی به آن ها کمک می کرد.

ملاصالح، ناجی جان اسرا


بارها دیده شده که باعث نجات جان اسیران شده بود، به گفته خودش یک بار که گروهی از اسیران را آوردند و از آنجایی که بعثی ها پاسداران را در جا شهید می کردند، وقتی کنارشان قرار گرفت با صدایی بلند که حرف های فرمانده زندان استخبارات را برای آن ها ترجمه می کرد گفت: «ایشون می گه، ارتشیا، یه طرف بایستن، بسیجیا هم یه طرف، پاسدار که نداریم هم یه طرف بایستند.»

دو بار این جمله را تکرار کرد به طوری که اسیران متوجه ترفند او برای نجات جان اسیران شدند، اما حضور مهم او زمانی بود که اسیران نوجوان را برای دیدار صدام بردند و او در کنارشان به عنوان مترجم نقش آفرینی کرد.


اسارت برای خیانت

مدتی بعد به وسیله منافقی دستش رو می شود و به عنوان خائن نزد بعثی ها بار دیگر مورد شکنجه قرار می گیرد و بازهم به وسیله همان سرهنگ عراقی محمد جاسم العزاوی نجات پیدا می کند؛ و بالاخره با وساطت همان سرهنگ عراقی، به همراه 500 اسیر معلول و پیر و مریضی که رژیم صدام یک جانبه و به مناسبت عید قربان آزاد می کند، او هم به کشور بازمی گردد.

اما این بار به مدت 2 سال در زندان حفاظت اطلاعات اهواز به اتهام همکاری با بعثی ها و شکنجه اسرا زندانی می شود.

آزادی از هاله اتهام

بالاخره در بعد از دو سال با ضمانت آزاد و بعد از بازگشت اسرا در سال 69 و آمدن مرحوم سید مرحوم ابوترابی و نوشتن نامه ای به برادران حفاظت اطلاعات، ملأ صالح از تمام اتهامات تبرئه می شود.

اما همچنان این برچسب اتهام جاسوسی و خیانت به اسیران بر او می ماند تا اینکه در سال 87 با آمدن گروه آن 23 نفر اسیران نوجوان به منزلش ورق برمی گردد و کم کم هاله خیانت از دور ملأ صالح زدوده می شود.
او امروز مردی خسته و تنی بیمار و پرونده ای سفید نزد خداوند دارد و زحماتش بر اسیرانی که او را می شناسند پوشیده نیست.
او درواقع فرشته ای نجات دهنده اسیران و همدمی در سایه برای آن ها که در استخبارات و عقبه اول اسیر بودند نقش مهمی ایفا کرد تا بهانه ای بزرگ برای ایستادگی و پایمردی آزادگان سرافراز میهن اسلامی مان باشد.


منابع: مشرق/فارس