سوال های بی جواب
سال ها پیش همسر خارجی اش را طلاق داده بود و در یك كشور اروپایی سال ها سخت كار كرده بود تا هزینه های زندگی خودش و تنها پسرش را كه با مادرش زندگی می كرد، بپردازد.
بخش خانواده ایرانی تبیان
سال ها پیش همسر خارجی اش را طلاق داده بود و در یك كشور اروپایی سال ها سخت كار كرده بود تا هزینه های زندگی خودش و تنها پسرش را كه با مادرش زندگی می كرد، بپردازد. آقای همسر همه اینها را وقت تعویض لباس ورزش یا وقت خوردن صبحانه برایم گفته بود. اینكه او هم همراه آنها در پارك ورزش می كند و تقریبا یك سال است كه در ایران ماندگار شده است برای حل و فصل مشكلی كه بر سر ارث دارند ولی آقای همسر نگفته بود می خواهد او را وسط ماجرا بردارد و بیاورد و همین مرا سخت عصبانی می كرد.
تمام طول مراسم فكر كردم تصمیم آقای همسر شتابزده بوده چرا كه برایند آنچه او از زندگی مرد برای من گفته بود یعنی اینكه او یك مسلمان شناسنامه ای است و همین! حالا مردی كه فارسی روزمره را دست و پا شكسته حرف می زند و سؤال می كند ارادت دارم یعنی چی! كلی سؤال توی ذهنش ایجاد می شود از حرف های مداح و سخنران و بعد مثل این مستشرق ها می رود و از فرهنگ عزاداری ما برای سالارشهیدان داستان ها به هم می بافد.
همه مراسم توی ذهنم آقای همسر را می دیدم كه می خواهد دل بدهد به عزاداری ولی نمی شود چون باید جواب سؤال های رفیق تازه را بدهد پس گیج و كلافه است، خودم هم گیج و كلافه بودم. مراسم كه تمام شد خیلی منتظر نماندم كه آمدند وسط تشكرهای پیاپی مرد وقتی بریده بریده داشت می گفت: خااانم تا به حال هیچ كس چنین محبتی به من نكرده بود! و تك جمله همسرم كه «آقای فلانی در طول مراسم حال خوشی داشت». من به ظرف غذا توی دست های مرد نگاه می كردم و گیج و حیران دم و دستگاه امام حسین(ع) بودم.
منبع:همشهری انلاین