تبیان، دستیار زندگی
در طول تاریخ پدیده مرگ با نوعی ابهام برای بشر مطرح بوده است. این ابهام موجب شده که انسان یا شناختی از این مقوله نداشته باشد و یا علم و آگاهی او غلط بوده و ترس و واهمه ای در او به وجود آورد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بررسی مفهوم مرگ در واقعه عاشورا (1)

واقعه ی عاشورا ، با همه ی بزرگی مصیبت و بی هماوردی فجایعی که بر بزرگترین انسانهای تاریخ داشت، درسهای فراوانی دارد. توجه به این مسئله که در کنار شور حسینی نباید شعور حسینی فراموش شود و از قطره قطره اشکهایی که بر اباعبدالله (علیه السلام) ریخته می شود باید درس گرفت و در زندگی به کار بست، خود از درسهای عاشوراست. در میان معاصرین یکی از بزرگترین اندیشمندانی که توجه ویژه ای به این مسئله داشته اند مرحوم علامه محمد تقی جعفری(ره) بودند که مجموع سخنرانی ها و مطالب ایشان در این خصوص در کتاب "حسین، شهید فرهنگ پیشرو انسانیت" منتشر شده است. به لطف خدا بعضی از مطالب ایشان در ایام محرم باز نشر خواهد شد که بیست و دومین قسمت آن را در ادامه می خوانید...

فرآوری: محدثه السادات حسینی - بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

1

در طول تاریخ پدیده مرگ با نوعی ابهام برای بشر مطرح بوده است. این ابهام موجب شده که انسان یا شناختی از این مقوله نداشته باشد و یا علم و آگاهی او غلط بوده و ترس و واهمه ای در او به وجود آورد.

برخی از وقایع تاریخی همچون واقعه عاشورا، بر شگفتی انسان نسبت به مرگ می افزاید. به راستی اندیشه امام حسین (علیه السلام) و یاران با وفایشان درباره مرگ چه بود که آن ها را این گونه در این امر راسخ نموده و کوچک ترین یأسی در آن ها به وجود نیاورد. قطعاً امام حسین (علیه السلام) مفهوم حیات و مرگ را توأمان درک کرده بودند که فرمودند: «من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمکاران را جز ملامت و دل تنگی نمی بینم.» مرگ در قاموس امام چه بود که آن را در مقابل زندگی با ستمکاران سعادت می دانستند؟ به منظور آگاهی از این مسئله باید ابتدا بررسی کنیم که حیات از دیدگاه امام حسین (علیه السلام) چیست تا بتوانیم مرگ را از منظر ایشان درک نماییم.
در مطالب گذشته مباحث حیات حسینی مطرح شد و اکنون به بحث مرگ حسینی می پردازیم. به منظور ورود به این بحث، مقدماتی در خصوص آگاهی از مرگ بیان خواهد شد تا بتوانیم جایگاه مرگ را در واقعه عاشورا و از دیدگاه امام حسین (علیه السلام) به درستی تحلیل و بررسی نماییم.

پذیرش مرگ از سوی انسان ها

انسان ها دیدگاه های متفاوتی نسبت به مرگ و زندگی دارند. برخی چنان غرق در مادیات و لذائذ دنیا گشته اند که گویی آخرتی وجود ندارد و تا ابد در این دنیا خواهند بود. این افراد با وجود مشاهده فرارسیدن زمان مرگ دیگران، باز هم از این مسئله غافل بوده و کوچک ترین توجهی به این امر مهم ندارند. گروه دیگری از انسان ها در غفلت کمتری نسبت به گروه اول به سر می برند اما شیرینی دنیا چنان به جان آن ها نفوذ کرده که نسبت به مرگ یقین ندارند. به صورتی که در وجود خود شک و شبهه ای درباره مرگ داشته و به آن اعتنایی نمی کنند. بعضی دیگر به مرگ یقین دارند اما به علت ابهامی که نسبت به جهان پس از مرگ وجود دارد از تنظیم زندگی و توجه هم زمان به این حیات و حیات پس از مرگ ناتوانند.
تمام این انسان ها به علت عدم شناخت از این مسئله مهم، ترس زیادی از مرگ داشته و نمی توانند آن را مکمل زندگی محسوب نمایند. در واقع این افراد حیات را شناخته اند اما نسبت به مرگ غافل بوده و از حقیقت آن بهره ای نبرده اند. فردی که حیات و مرگ را مکمل یکدیگر بداند قطعاً سعادت دنیا و آخرت شامل حال او می گردد؛ اما به راستی علل ترس از مرگ در وجود انسان چیست؟

در طول تاریخ پدیده مرگ با نوعی ابهام برای بشر مطرح بوده است. این ابهام موجب شده که انسان یا شناختی از این مقوله نداشته باشد و یا علم و آگاهی او غلط بوده و ترس و واهمه ای در او به وجود آورد.

علل ترس از مرگ

دلایل ترس از مرگ در وجود انسان را می توان به طور خلاصه چنین بیان نمود که:
1- انسان نمی داند مرگ چیست. او نمی داند هنگام مرگ چه چیزی برای او رخ می دهد پس در واقع از جهالت خود می ترسد نه از مرگ.
2- دل کندن و جدا شدن از مادیات برای انسان سخت است. اگر انسان به گونه ای زندگی کند که کلید مادیات و لذائذ در دست او باشد نه او در دست مادیات، این مشکل مرتفع می شود چرا که وابستگی بی حسابی در وجود او نسبت به این مسئله وجود ندارد و از مادیات در مسیر صحیح بهره می جوید.
3- عدم آگاهی انسان نسبت به وقایع پس از مرگ. او چنین می اندیشد که با از بین رفتن جسم، ذات و شخصیت او نیز نابود می شود. این امر ناشی از عدم شناخت حیات و مرگ است. زمانی که آگاهی انسان افزایش یابد حقیقت مرگ را درک کرده و آن را نابودی نمی داند.
4- ترس از عذاب و کیفری که به دنبال مرگ وجود دارد. او هراس دارد که چه سزایی در پی اعمال اوست. اگر انسان هنگام عمل خدا را در نظر داشته باشد می داند چه نتیجه ای برای او دارد و دیگر هراس، معنایی ندارد.
5- گمان اینکه در زندگی ابدی در دنیا لذتی وجود دارد. این افراد همچون جنینی هستند که زندگی بیرون از بطن مادر را جز عذاب نمی داند چرا که از آن آگاه نیست. جهان آخرت نیز برای انسان چنین است. انسان از آن آگاهی نداشته بنابراین از ورود به آن ترس دارد و این جهان را ترجیح می دهد در حالی که سخت در اشتباه است.
تمامی این علل نشأت گرفته از غفلت و عدم آگاهی انسان است. شناخت صحیح انسان را رو به جلو حرکت می دهد. شناخت معنای صحیح حیات و مرگ، هراس و ترس را در وجود انسان نابود می سازد.

تصور ما از مرگ

بر اساس مطالبی که بیان شد، اکثر انسان ها از حقیقت مرگ آگاه نیستند و همین امر آن ها را از این مرحله زندگی به هراس می اندازد. انسانی که در لذائذ زودگذر دنیا غرق شده باشد مسلماً مرگ برای او پایان همه چیز بوده و تلخ است. پس اگر انسان حیات را درک کند حقیقت مرگ نیز برای او مشخص خواهد شد. تمام مشکلات ما از غفلت و عدم آگاهی است. عللی که برای ترس انسان از مرگ بیان شد، راه حلی برای برطرف کردن هر یک از آن ها وجود دارد. حیات و مرگ با یکدیگرند. انسان در بهره مندی از زندگی و مرگ همچون ماهی است که در آب غوطه ور بوده و به دنبال آب می گردد. کسی به ماهی می گوید تو در آب هستی و زندگی تو از همین آب است. ماهی می گوید: آب کجاست؟ کدام آب؟ وقتی ماهی را از آب درآوردند، شروع کرد دمش را به زمین زدن و گفت حالا فهمیدم آب چیست؟
ما در غفلت زندگی می کنیم و زمانی که مرگ فرا می رسد همچون ماهی متوجه می شویم زندگی چیست اما دیگر چه سود؟ نه زندگی را فهمیدیم و نه مرگ را. از هیچ کدام بهره ای نبردیم و «خسرالدنیا والاخره» شدیم. تا تصور ما از مرگ چنین باشد راه به جایی نخواهیم برد.
پروردگارا! تو را قسم می دهیم به اولیاء ابدی ات، ابدیت ما را از همین زندگی تأمین بفرما. آمین


منبع:
امام حسین شهید فرهنگ پیشرو انسانیت، علامه محمدتقی جعفری

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.