تبیان، دستیار زندگی
پای پرفروش ترین کتاب سال 93 به روسیه باز شد و کتاب « من زنده ام» معصومه آباد به زبان روسی ترجمه شد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

روس ها «من زنده ام»  را می خوانند

پای پرفروش ترین کتاب سال 93 به روسیه باز شد و کتاب « من زنده ام» معصومه آباد به زبان روسی ترجمه شد.

فرآوری: راحله خلیلی - بخش کتاب و کتابخوانی تبیان

روس ها «من زنده ام»  را می خوانند


کتاب «من زنده ام» خاطرات چهل ماه اسارت معصومه آباد در زندان های رژیم بعث عراق به زبان روسی ترجمه و منتشر شد.

کتاب «من زنده ام» روایت دختری 17ساله است که در اوایل جنگ ایران و عراق به اسارت بعثی ها در آمد. زیبایی این حکایت زمانی دو چندان می شود که راوی خود دست به قلم شده و دیده ها و شنیده های اسارت چهل ماهه را در اردوگاه های  رژیم بعث عراق در هشت فصل روایت کرده است.

این کتاب با حمایت بنیاد مطالعات اسلامی روسیه و رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در مسکو به زبان روسی ترجمه و توسط انتشارات صدرا منتشر شده است. این اثر ارزشمند با ترجمه مدینه سوخییوا و سرویراستاری آقای پالیشوک و ویرایش تطبیقی فائزه کریمیان به عنوان اولین اثر از سری «نثر جنگ   که اختصاص به دفاع مقدس دارد چاپ و منتشر شده است.

روایت اسارت دختران ایرانی در عراق

«من زنده ام» روایت دختری 17 ساله است که حالا نماینده مردم تهران در شورای شهر شده است. دختری از دیار آبادان که در خانواده  پر جمعیت «آباد» به دنیا آمد و نامش را به خاطر نذری که مادربزرگش در هنگام تولدش کرده بود، «معصومه» گذاشتند.

معصومه آباد، راوی کتاب من زنده ام یکی از نیروهای جوان هلال احمر بوده که بعد از وقوع انقلاب اسلامی به عنوان نماینده فرماندار در هلال احمر در یکی از یتیم خانه های شهرش مشغول به کار می شود و در زمان آغاز حملات هوایی رژیم بعث به شهر آبادان مجبور به انتقال کودکان به شیراز شده و در راه برگشت و در همان روزهای ابتدایی جنگ به اسارت درمی آید.

او که به همراه سه زن دیگر بیش از چهل ماه در اسارتگاه رژیم بعث محبوس بوده اند، بعد از آزادی و بازگشت به وطن در تشرفش به حج تصمیم می گیرد که برای حفظ میراث گرانبهای هشت سال دفاع مقدس دست به قلم شود و نتیجه کار او کتابی 550 صفحه ای است که در هشت فصل خود روایت روزهای زندگیش از کودکی تا زمان آزادیش از اسارت را جای داده است.

ترجمه عربی همزمان با اربعین

ترجمه عربی «من زنده ام» به قلم معصومه آباد بنا به اعلام ناشر کتاب در راهپیمایی اربعین میان زائران حسینی توزیع خواهد شد.

سید صفر صالحی مدیر اجرایی نشر بروج که کتاب «من زنده ام» را منتشر کرده، با اشاره به برنامه های بروج برای انتشار ترجمه کتاب «من زنده ام» گفت: ترجمه روسی من زنده ام رونمایی شد و قرار است در بازار کتاب روسیه توزیع شود.

کتاب « من زنده ام» را باید جزو اولین آثاری دانست که برای آن تیزر تلویزیونی شاخته شد و در صدا و سیما و سینماها به نمایش درآمد.

وی افزود: کتاب در ایران در چاپ 203 است و با توجه به اینکه این کتاب در بازار وجود دارد فعلا مشغول کارهای ترجمه آن هستیم. ترجمه به زبان روسی، فرانسه، انگلیسی، عربی و اردو از برنامه های ما برای این کتاب هست. البته به زبان روسی که ترجمه شده و ترجمه به زبان های اردو و عربی نیز آماده شده و بعد از نهایی شدن ترجمه روسی سراغ زبان فرانسوی خواهیم رفت.

صالحی گفت: ترجمه انگلیسی کتاب بسیار مورد تاکید و توجه ما است تا ترجمه بومی شود و از این رو مجددا برای ویرایش به ویراستار سپرده ایم. همچنین کتاب به عربی نیز ترجمه شده و در نظر داریم که در راهپیمایی اربعین توزیع شود، البته در سوریه نیز کتاب توزیع می شود. ترجمه اردوی این کتاب نیز منتشر و توزیع شده که رونمایی از آن همراه شد با دوره بیماری خانم آباد که نتوانستند شرکت کنند.

روس ها «من زنده ام»  را می خوانند

اولین تیزر همراه با اولین مسابقه کتاب وزندگی

کتاب « من زنده ام» را باید جزو اولین آثاری دانست که برای آن تیزر تلویزیونی شاخته شد و در صدا و سیما و سینماها به نمایش درآمد. در ادامه تبلیغات رسانه ای اولین دوره مسابقات «کتاب و زندگی»، تیزر معرفی کتاب «من زنده ام» از نیمه آذر ٩٣ در سینماهای سراسر کشور پخش شد.
تیزر معرفی کتاب «من زنده ام» در بیش از 67 سینمای سراسر کشور به همت مرکز رسانه ای شیرازه و با همکاری شرکت بهمن  سبز، پیش از نمایش فیلم های «شیار143»، «مهمان  داریم»، «شهر موش ها»، «تراژدی» پخش شد.

اولین دوره مسابقه «کتاب و زندگی» با محوریت کتاب «من زنده ام» برگزار شد. صفری می گوید:بعد از مسابقه «کتاب و زندگی» کتاب بیشتر مورد توجه قرار گرفت ولی انتظارها بیشتر از این بود و توقع بود که کار تبلیغی گسترده ای در مدارس دخترانه کشور برای معرفی این کتاب صورت بگیرد که خب این همت بلندی می خواهد و همکاری همه را می طلبد.

تقریظ  مقام معظم رهبری درباره کتاب

معصومه آباد، راوی کتاب من زنده ام یکی از نیروهای جوان هلال احمر بوده که بعد از وقوع انقلاب اسلامی به عنوان نماینده فرماندار در هلال احمر در یکی از یتیم خانه های شهرش مشغول به کار می شود و در زمان آغاز حملات هوایی رژیم بعث به شهر آبادان مجبور به انتقال کودکان به شیراز شده و در راه برگشت و در همان روزهای ابتدایی جنگ به اسارت درمی آید.

او که به همراه سه زن دیگر بیش از چهل ماه در اسارتگاه رژیم بعث محبوس بوده اند، بعد از آزادی و بازگشت به وطن در تشرفش به حج تصمیم می گیرد که برای حفظ میراث گرانبهای هشت سال دفاع مقدس دست به قلم شود و نتیجه کار او کتابی 550 صفحه ای است که در هشت فصل خود روایت روزهای زندگیش از کودکی تا زمان آزادیش از اسارت را جای داده است.

ترجمه به زبان روسی، فرانسه، انگلیسی، عربی و اردو از برنامه های ما برای این کتاب هست. البته به زبان روسی که ترجمه شده و ترجمه به زبان های اردو و عربی نیز آماده شده و بعد از نهایی شدن ترجمه روسی سراغ زبان فرانسوی خواهیم رفت.

این اثر در سال گذشته برای اولین بار روانه بازار کتاب شد و با وجود آن که شاید نقدهایی بر شیوه  روایی آن وارد باشد، اما بدون شک یکی از بهترین آثار حوزه دفاع مقدس است که با نثری روان و گیرا توانسته است از زبان نویسنده ای صادق روایتگر روزهای سخت اسارت، وضعیت اسفناک اسرای ایرانی و رذالت دشمن بعثی باشد.

کتابی که مقام معظم رهبری در تقریظشان بر آن نوشتند: «کتاب را با احساس دوگانه  اندوه و افتخار و گاه از پشت پرده ی اشک، خواندم... این نیز از نوشته هائی است که ترجمه اش لازم است...»

در بخش هایی از کتاب می خوانیم:

وقتی ما را داخل گودال انداختند، برادرها جا باز کردند. روی دست و پای همدیگر نشستند تا ما دو تا راحت بنشینیم و معذب نباشیم. سربازهای عراقی که این صحنه را دیدند، به آن ها تشر زدند که چرا جا باز می کنید و روی دست و پای هم نشسته اید؟...

سی و چند روز بیشتر از حمله ی رژیم بعث به ایران نگذشته بود که چهار نفر از دختران امام خمینی دست نامحرمان اسیر شدند! «بنات الخمینی» عنوانی بود که سربازان صدام به چهار بانوی امدادگر ایرانی داده بودند. بعثی ها اول که ماشین شان را محاصره می کنند، از خوشحالی پایکوبی می کنند و پشت بی سیم به فرماندهان شان اعلام می کنند که دختران خمینی را گرفتیم! بعدتر برخی دیگر از افسران بازجو به این بانوان غیرنظامی می گویند از نظر ما شما  ژنرال های ایرانی هستید!

خانم آباد در کتابش نوشته است: «نمی خواستم جلوی دشمن ضعف نشان دهم. عنوان «بنت الخمینی» و «ژنرال» به من جسارت و جرأت بیشتری می داد. اما از سرنوشت مبهمی که پیش رویم بود می ترسیدم. نمی توانستم فکر کنم چه اتفاقی ممکن است بیفتد. دلم روضه ی امام حسین می خواست. دوست داشتم یکی بنشیند و برایم روضه ی عصر عاشورا بخواند. خودم را سپردم به حضرت زینب... .

وقتی ما را داخل گودال انداختند، برادرها جا باز کردند. روی دست و پای همدیگر نشستند تا ما دو تا راحت بنشینیم و معذب نباشیم. سربازهای عراقی که این صحنه را دیدند، به آن ها تشر زدند که چرا جا باز می کنید و روی دست و پای هم نشسته اید؟ و با اسلحه هایشان برادرها را از هم دور می کردند. نگاه های چندش آور و کش دارشان از روی ما برداشته نمی شد. یکباره یکی از برادرها که لباس شخصی و هیکل بلند و درشتی داشت با سر تراشیده و سبیل های پرپشت و با لهجه ی غلیظ آبادانی، جواد [مترجم ایرانی عراقی ها] را صدا کرد و گفت: هرچی گفتم راست و حسینی براشون ترجمه کن تا شیرفهم بشن!»


منابع:
جام
مشرق
فارس
فرهنگ نیوز