تبیان، دستیار زندگی
یكی از اعضای گروه مستشاری هاروارد درباره عدم موفقیت برنامه های عمرانی ایران چنین اعتراف می كند: «با وجود كمك های اقتصادی و نظامی چند میلیارد دلاری از سوی ایالت متحده بین سال های 1950 تا 1964 (1329 تا 1343) ، مِن جمله كمك فنی اصل چهار و این مسئله كه كمت
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

میزان عقب ماندگی رژیم پهلوی

یكی از اعضای گروه مستشاری "هاروارد" درباره  عدم موفقیت برنامه های عمرانی ایران چنین اعتراف می كند: «با وجود كمك های اقتصادی و نظامی چند میلیارد دلاری از سوی ایالت متحده  بین سال های 1950 تا 1964 (1329 تا 1343) ، مِن جمله كمك فنی اصل چهار و این مسئله كه كمتر حوزه، نهاد یا ساختمانی بوده  كه از این منفعت بهره مند نشده یا دست كم یك یا چند كارشناس خارجی در آن حضور نداشتند؛ ایران به اندازه  كشورهای هندوستان، مكزیك، برزیل، مصر، چین یا حتی تركیه، مسیر مدرن سازی را طی نكرده است.»

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
میزان عقب‌ماندگی رژیم پهلوی

دوره هایی که هیچ گاه برای مردم تمام نمی شود

بررسی عقب ماندگی های رژیم پهلوی در طول بیش از نیم قرن حكمرانی رضاخان و پسرش محمدرضا؛  با جمعیت محدود ایران شرایطی را فراهم می كند تا محققان به بررسی عقب ماندگی های ایران در عصر پهلوی بپردازند كه چطور می توان كشوری در اوج وابستگی به ابرقدرت ها؛  مردمش از ضروریات اولیه زندگی معیشتی بی بهره باشند.

"سولیوان" سفیر وقت آمریكا در ایران در خاطرات خود درباره نشانه های تفكر وابستگی پهلوی می نویسد: «شاه خود كم و بیش به مشكلات واقف بود و به همین جهت می خواست با صرف هزینه های گزاف و پرداخت حقوق های كلان، متخصصین و تكنسین های خارجی را برای احداث و راه اندازی این صنایع بكار بگیرد.»

این تنها گوشه ای از خاطرات سفیر آمریكا است كه خود گویای نهادینه شدن تفكر وابستگی در شخص اول رژیم پهلوی است؛ تفكری كه سال های سال عقب ماندگی را برای مردم ایران به دنبال داشت.

از سوی دیگر این وابستگی تا آنجایی است كه سكان اداره كشور در دستان آمریكا و انگلیس قرار دارد و شخص رضاخان و محمدرضا پهلوی شدیدا تحت تسلط دو ابرقدرت غربی هستند.  با این شرایء گذری در تاریخ نشان می دهد كه برنامه های محمدرضا پهلوی با وجود همراهی ابرقدرت های جهانی، نه تنها نتوانست به پیشرفت و توسعه ختم شود بلكه ره آوردی جز "عقب ماندگی " برای ایران به ارمغان نداشت. از همین رو این نوشتار به دنبال آن است تا با بررسی اجمالی وضعیت پنج حوزه حیاتی و مهم آموزش ، بهداشت و درمان ، صنعت ، عمران و كشاورزی، به شاخصی از میزان عقب ماندگی رژیم پهلوی دست یابد.

1- وضعیت نظام آموزشی در رژیم پهلوی

در راستای مدرنیزه كردن ایران توسط رضاخان، نظام نوین آموزشی در اوائل رژیم پهلوی توسط فرانسوی ها  كه در رقابت با آلمان ها بودند، پایه گذاری شد. ساخت مدارسی مانند "سن ژوزف"، "ژاندارك" و "فرانكو پرسان" كه عمدتا ًٍ با اسامی فرانسوی بودند گام هایی برای حضور مستشاران فرهنگی فرانسه در ایران بود. یكی از نشانه های عقب ماندگی رژیم پهلوی در سال های نخستین حكومت رضاخان، ضعف بیش از حد نظام آموزشی بود تا آنجایی كه كمبود نیروی انسانی متخصص موجب شد تا مجلس در فروردین 1307 قانون استخدام دو معلم آلمانی برای استان فارس را به تصویب برساند.

علی رغم كمك های همه جانبه كشورهای غربی به رژیم پهلوی در مسائل آموزشی ، وضعیت سواد و روند علمی كشور نتوانست خواسته ها و نیازهای مردم را برآورده كند. براساس آماری كه از سوی رژیم پهلوی منتشر شده است تعداد با سوادان كل كشور در سال 1345 از بین بیست و پنج میلیون نفر حدود 5/5 میلیون نفر بود.

همچنین درصد بی سوادی در كل كشور در سال 1355 معادل 52/5 درصد  و در مورد مناطق روستایی در حدود 70 درصد بوده است، در حالیكه درصد باسوادی طی این دهه دو برابر شد اما به تعداد مطلق بی سوادان اضافه شد و این نشانگر آن است كه رشد سالانه  آموزش متناسب با رشد جمعیت نبوده است.

شاخص دیگر در این حوزه عدالت آموزشی است. درحالی كه شعار تساوی حقوق زن و مرد سرداده می شد، آمار نسبت باسوادی به تفكیك جنسیت، كاملا نشانگر تبعیض جنسیتی بود. به طوری كه، اختلاف نسبت باسوادی بین مردان  و زنان در سال 1335، 14/4 درصد بود كه این نسبت در سال 45 به 22/2 درصد و در سال 55 به 23/4 درصد افزایش پیدا كرد.

از سوی دیگر درصد نقض عدالت آموزشی از نظر پراكندگی جغرافیایی باعث شد نسبت باسوادی بین جمعیت های شهری و روستایی كه در سال 1335 معادل 28/5 درصد بود؛ در سال 1355 به 35 درصد افزایش یابد.

این آمار در حالی گزارش می شود كه ملاك ارزیابی باسوادی در رژیم پهلوی فقط منوط به "خواندن و نوشتن" فارسی است و رژیم پهلوی حتی موفق نشده بود شرایطی را فراهم كند كه بیش از 50 درصد از مردم ایران بتوانند سوادی در حد "خواندن و نوشتن" داشته باشند.

2- میزان عقب ماندگی رژیم پهلوی در حوزه بهداشت و درمان

علی رغم راه اندازی سپاه بهداشت كه یكی از محورهای اصلی "انقلاب سفید" بود، حوزه سلامت در آن زمان دچار بحران ها و كمبودهای مختلفی بود؛ به طوری كه اندك  حمایت های صورت گرفته در این بخش مربوط به مناطق شهری می شد و روستاها و شهرهای كوچك تر امكاناتی نداشتند. آمارهای موجود به روشنی گویای وضعیت بهداشت و درمان در دوران پهلوی است.

بالا بودن آمار مرگ و میر نوزادان حتی در دهه  چهل كه شعار پیشرفت كشور سر داده می شد نمونه خوبی برای سنجش میزان عقب ماندگی رژیم پهلوی است؛ در سال 1346 به دلیل فقدان امكانات و تجهیزات درمانی لازم، از هر هزار كودك بین یك روزه تا یك ساله، 160 نفرشان تلف می شدند.

تعداد پزشكان موجود در كشور اعم از پزشك عمومی و متخصص رشته های مختلف در سال 1357 حدود 14 هزار نفر بود، این در حالی است كه  بخش قابل توجهی از این رقم هم شامل پزشكان خارجی و بیگانه می شد. با این حساب باز هم  به ازای هر ده هزار نفر حدود 3/9 پزشك وجود داشت .

همچنین در اواخر رژیم پهلوی حدود 558 موسسه درمانی با 57927 تخت در سطح كشور وجود داشت كه براساس جمعیت كشور به ازای هر هزار نفر ایرانی فقط 1/53 تخت موجود بود. این در حالی است كه در سال 1355 در كشورهای الجزایر، مصر و تركیه به ازای هر هزار نفر جمعیت به ترتیب 2/63 ،2/13 ، 2/19 تخت وجود داشت و همین نسبت در كشور لهستان 7/75 بود.

در سال 1356 عقب ماندگی حوزه بهداشت و درمان كشور به جایی رسید كه ایران در خاورمیانه بدترین نسبت پزشك- بیمار، بالاترین نرخ مرگ و میر نوزادان و اطفال و پایین ترین نسبت تخت بیمارستان به جمعیت را دارا بوده است.

علاوه بر موضوعات مربوط به بهداشت و درمان، رژیم پهلوی در زمینه بحران امنیت غذایی نیز نتوانست خواسته های مردم را تأمین كند؛ چنانچه طبق آمار، 64 درصد شهرنشینان در سال 1351 تا 1352 دچار سوء تغذیه بودند و حتی 25 درصد آنان وضع تغذیه شان بسیار بد بود.

3- وضعیت بخش كشاورزی در دوران پهلوی

با اجرای اصلاحات ارضی دیكته شده توسط غربی ها، اوضاع كشاورزی ایران روز به روز وخیم تر می شد. با مهاجرت روستائیان به شهرها برای كسب موقعیت شغلی جدید ، تولیدات كشاورزی به شدت كاهش یافت و توسعه  به اصطلاح صنعتی مورد نظر محمدرضا پهلوی، كشاورزی را به ورطه  نابودی كشاند. به طوری كه نسبت شاغلین بخش كشاورزی از 65 درصد در سال 1334 به 33 درصد در سال 1354 رسید.

از سوی دیگر، نابودی كشاورزی خود باعث افزایش واردات مواد غذایی شد؛ "سولیوان" سفیر وقت آمریكا در تهران در این رابطه می گوید : «به علت كاهش تولیدات كشاورزی  و افزایش مصرف داخلی، قسمتی از درآمد نفتی صرف واردات مواد غذایی و محصولات كشاورزی و عرضه  آن در بازارهای داخلی می گردید.» او در جای دیگر اشاره دارد كه ایران در آن سال ها بزرگترین واردكننده  برنج آمریكایی بود و تأمین مواد غذایی آن از كشورهایی مثل استرالیا و زلاندنو  و چند كشور اروپای شرقی صورت می گرفت .

در سال 1349 واردات مواد غذایی 111 میلیون دلار بود كه با افزایش قیمت نفت و بكارگیری سیاست  درهای باز در سال 1356 به 1780 میلیون دلار رسید. واردات گندم از 785 هزار تن در سال 1352 به 1/4 میلیون تن در سال 1354 افزایش پیدا كرد. در همین دوران واردات برنج از 12 هزار به 306 هزار تن افزایش یافت.

اوج عقب ماندگی و وابستگی محمدرضا پهلوی به حدی بود كه با این حجم عظیم واردات طبق آمار رسمی در سال 1356 دولت ایران فقط توانایی تأمین مواد غذایی مردم خود را برای 33 روز داشت و مجبور بود باقی مواد غذایی مورد نیاز را از خارج وارد كند ؛ برای مثال مرغ از فرانسه،  تخم مرغ از اسرائیل، سیب از لبنان و پنیر از دانمارك وارد می شد.

4- وضعیت رژیم پهلوی در حوزه صنعت

عقب ماندگی كشور در دوره پهلوی نتیجه همین وابستگی صنعتی  بود به شكلی كه تأسیس و اداره   صنایع ایران به بیگانگان تعلق داشت. برای نمونه می توان به تأسیس اداره برق در تهران با كمك بلژیكی ها، واگذاری اكتشاف و استخراج برخی معادن به شركت های هلندی، اختیارات آلمان ها در صنایع نساجی، احداث خطوط راه آهن توسط آمریكایی ها، تشكیل اداره جنگلبانی توسط اتریشی ها و تأسیس كارخانه قندسازی توسط شركت هایی از آلمان و چكسلواكی اشاره كرد.

توسعه  صنعتی كه ابتدای آن وابستگی و انتهایش عقب ماندگی بود با تكیه بر صنایع مونتاژ وابسته و صنایع سرمایه بر و نیروی انسانی خارجی نه تنها نتیجه  ای در بر نداشت بلكه باعث افزایش واردات كالای صنعتی در اواخر عمر رژیم پهلوی شد.

صنایع مونتاژ یكی از مهم ترین عواملی بود كه در توسعه  صنعتی بدون زیرساخت؛ چرخه  وابستگی و عقب ماندگی را كامل می كرد. نیاز به متخصص خارجی از یك طرف و واردات مواد اولیه  كارخانه های مونتاژ از طرف دیگر نتیجه ای جز وابستگی به امپریالیسم برای صنعت ایران در بر نداشت. برای مثال با ركود اقتصادی كه در سال 1970 به بعد گریبان گیر صنعت اتومبیل غرب شده بود رژیم پهلوی از یك سو با كاهش تولید و افزایش قیمت پیكان و از سوی دیگر با دادن وام خرید آونجر و تشویق به واردات آن به وابستگی هرچه بیشتر خود مهر تأیید زد.

واردات بی رویه كه ارمغان افزایش بی سابقه قیمت نفت و افزایش تقاضای داخلی بود؛ ضربه نهایی را به این توسعه نامتوازن می زد بطوری كه  طی سال های 51 تا 57 واردات كالا از2570 میلیون دلار به 14626میلیون دلار رسید.

حجم این واردات به حدی بود كه كشتی ها در مبادی ورودی بنادر بیش از 100 روز برای تخلیه كالا معطل می ماندند و كالاها غالباً فاسد و زنگ زده می شدند. فقط در سال 1975 دولت ایران مبلغ 1/5 میلیارد دلار خسارت معطلی و تأخیر پرداخت كرد.

این میزان واردات در روند توسعه صنعتی شتابان مورد نظر پهلوی در حالی است كه كشورهایی نظیر مكزیك ، سنگاپور و هندوستان كه كم تر توسعه  یافته بودند، رشد صنعتی بیشتری داشتند و این به دلیل افزایش صادرات صنعتی آن ها بود.

با رجوع به آمار و ارقام می توان پی برد كه در زمینه صادرات كالاهای صنعتی، ایران نسبت به كشورهایی چون سنگاپور و هندوستان نیز عقب مانده تر بوده است؛ به طوری كه در سال 1975 كالاهای صنعتی بیش از 50 درصد صادرات هندوستان، 60 درصد صادرات سنگاپور و 33 درصد صادرات مكزیك را تشكیل می داد در حالی كه این آمار در ایران بسیار ناامید كننده بود و تنها 28 درصد صادرات ایران را شامل می شد.

5- وضعیت عمران و آبادانی در دوران پهلوی

همچون سایر حوزه ها ، وضعیت عمران و آبادانی كشور در عصر پهلوی علاوه بر وابستگی به بیگانگان ؛ توفیقات قابل توجهی هم كسب نكرده است. پس از جنگ جهانی دوم ضرورت پیشرفت كشور تدوین چندین برنامه  عمرانی را ایجاب می كرد. اما فقدان متخصصان بومی باعث شد در آذر ماه 1325 ، گروهی از اقتصاددانان آمریكایی شركت "موریس كندسن" مأموریت یافتند تا مطالعاتی در مورد منابع و ظرفیت های اقتصادی ایران انجام دهند و برنامه  عمرانی كشور را تنظیم كنند. این مطالعات شالوده  اولین برنامه عمرانی كشور قرار گرفت.

در اواسط برنامه  دوم بود كه "ابوالحسن ابتهاج"، ریاست وقت سازمان برنامه ، تحت فشار مجریان اصل 4 ترومن مجبور به دعوت از گروه مشاوران "هاروارد" برای طراحی برنامه  سوم عمرانی شد. با این حال و با وجود همراهی و همكاری آمریكائیان با محمدرضا پهلوی، آمار چشمگیری در نتایج آن دیده نمی شود. برای مثال در زمینه صنعت برق، تأمین برق روستاها در سال های قبل از 1356 مبنای مشخصی نداشته و تعداد كل روستاهای برخوردار از نعمت برق تا پایان سال 1357جمعاً به 4327 روستا بوده است كه تنها 12/3 درصد از جمعیت روستایی كشور را شامل می شد.

در زمینه آب شرب، در پایان برنامه پنجم قرار بود 17میلیون نفر از جمعیت شهری كشور از آب قابل اطمینان استفاده نمایند، اما تا پایان سال 1357 فقط 12 میلیون نفر از این امكان برخوردار شدند. در آن دوران كه عمده جمعیت ایران در روستاها زندگی می كردند و حوزه  آب و فاضلاب به مناطق شهری محدود می شد، تنها 74/6 درصد از جمعیت 17/5 میلیون نفری ساكن در شهرهای كشور از خدمات آب و 8/5 درصد از خدمات فاضلاب برخوردار بودند.

در زمینه راه و راه سازی توجه خاصی در آن دوران به راه های ارتباطی به خصوص در روستاها نشد به طوری كه در اواخر عمر رژیم پهلوی فقط 9785 كیلومتر راه روستایی وجود داشت كه درصد ناچیزی از آن آسفالته بود.

در حمل ونقل ریلی علاوه بر اینكه خطوطی مثل راه آهن شمال به جنوب با اغراض سیاسی دولت های استعماری ساخته شد ، در سال 1357طول كل خطوط اصلی شبكه ریلی كشور به 4568 كیلومتر رسید. این خطوط در استاندارد نسبتاً پایین در طول سال های 1294 تا 1356    (یعنی در طول 62 سال) احداث شده بودند.

با وجود این برنامه ها و بعد از حضور قریب به دو دهه ای شركت های مختلف خارجی در تهیه ، تدوین و اجرای پروژه ها، یكی از اعضای گروه مستشاری "هاروارد" درباره  عدم موفقیت برنامه های عمرانی ایران چنین اعتراف می كند: «با وجود كمك های اقتصادی و نظامی چند میلیارد دلاری از سوی ایالت متحده  بین سال های 1950 تا 1964 (1329 تا 1343) ، مِن جمله كمك فنی اصل چهار و این مسئله كه كمتر حوزه، نهاد یا ساختمانی بوده  كه از این منفعت بهره مند نشده یا دست كم یك یا چند كارشناس خارجی در آن حضور نداشتند؛ ایران به اندازه  كشورهای هندوستان، مكزیك، برزیل، مصر، چین یا حتی تركیه، مسیر مدرن سازی را طی نكرده است.» این اعتراف تلخ آمریكائی ها به خوبی نشانگر میزان عقب ماندگی ایران دوران پهلوی در زمینه عمران و آبادانی است.

بررسی عملكرد رژیم پهلوی حاكی از آن است كه وابستگی همه جانبه به غرب ثمره ای غیر از اوضاع بد معیشتی ، فقر آموزشی، وخامت وضع بهداشت و درمان، توسعه صنعتی بیمار ، نابودی كشاورزی و .... برای مردم ایران نداشت. این واقعیتی است كه فرد هالیدی نویسنده غربی هم به آن اشاره دارد: «بی سوادی، كشاورزی عقب مانده، ارتباطات ناقص و كم ، فقدان كارگر ماهر، بخش صنعتی ضعیف، و یك دستگاه دولتی نامناسب، این واقعیات تا درجات زیاد مشكلاتی داخلی است كه به صورتی غیرمستقیم عقب ماندگی ایران را تحكیم كرده اند.»



منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی