مهمترین و حساسترین مسألهى هر ملتى مسألهى حكومت و ولایت و مدیریت است

خبرگزاری شبستان: مسئله غدیر مسئله اى نیست که بنفسه براى حضرت امیر یک مسئله اى پیش بیاورد حضرت امیر مسئله غدیر را ایجاد کرده است. آن وجود شریف که منبع همه جهات بوده است موجب این شده است که غدیر پیش بیاید. غدیر براى ایشان ارزش ندارد آن که ارزش دارد خود حضرت است که دنبال آن ارزش غدیر آمده است.
خداى تبارک و تعالى که ملاحظه فرموده است که در بشر بعد از رسول الله کسى نیست که بتواند عدالت را به آن طورى که باید انجام بدهد آن طورى که دلخواه است انجام بدهد مامور مى کند رسول الله را که این شخص را که قدرت این معنا را دارد که عدالت را به تمام معنا در جامعه ایجاد کند و یک حکومت الهى داشته باشد این را نصب کن.
نصب حضرت امیر به خلافت این طور نیست که از مقامات معنوى حضرت باشد مقامات معنوى حضرت و مقامات جامع او این است که غدیر پیدا بشود.
و اینکه در روایات ما و از آن زمان تا حالا این غدیر را آن قدر ازش تجلیل کرده اند نه از باب اینکه حکومت یک مسئله اى است حکومت آن است که حضرت امیر به ابن عباس مى گوید که به قدر این کفش بى قیمت هم پیش من نیست(1) آنکه هست اقامه عدل است.
آن چیزى که حضرت امیر - سلام الله علیه - و اولاد او مى توانستند در صورتى که فرصت بهشان بدهند اقامه عدل را به آنطورى که خداى تبارک و تعالى رضا دارد انجام بدهند اینها هستند لکن فرصت نیافتند.
زنده نگه داشتن این عید نه براى این است که چراغانى بشود و قصیده خوانى بشود و مداحى بشود اینها خوب است اما مسئله این نیست.
مسئله این است که به ما یاد بدهند که چطور باید تبعیت کنیم به ما یاد بدهند که غدیر منحصر به آن زمان نیست غدیر در همه اعصار باید باشد و روشى که حضرت امیر در این حکومت پیش گرفته است باید روش ملتها و دستاندرکاران باشد.
قضیه غدیر قضیه جعل حکومت است این است که قابل نصب است و الا مقامات معنوى قابل نصب نیست یک چیزى نیست که با نصب آن مقام پیدا بشود لکن آن مقامات معنوى که بوده است و آن جامعیتى که براى آن بزرگوار بوده است اسباب این شده است که او را به حکومت نصب کنند و لهذا مى بینیم که در عرض صوم و صلوة و امثال اینها مى آورد و ولایت مجرى اینهاست. حضرت امام خمینی رحمه الله علیه. 2 شهریور 1365 حسینیه جماران. دیدار با كارگزاران نظام.
***
علت اهمیت عیدغدیر، مسألهى ولایت است. در این ماه - ذى حجةالحرام - هم عیدغدیر را داریم و هم روز مباهله را كه آن هم اشارهى روشنى به مسألهى ولایت است. به خاطر این دو خاطره - كه هر دو مربوط به ولایت است - بعضى از بزرگان، این ماه را «شهرالولایة» و افضل ماهها دانستهاند.
وقتى براى یك ملت، قضیهى ولایت و حكومت حل شود، آن هم به شكلى كه در غدیرخم حل شد، حقیقتاً آن روز براى آن ملت، عید است. چون اگر ما بگوییم كه مهمترین و حساسترین مسألهى هر ملتى، همین مسألهى حكومت و ولایت و مدیریت و حاكمیتِ والاى بر آن جامعه است، این تعیینكنندهترین مسأله براى آن ملت است. ملتها هركدام به نحوى، این قضیه را حل كردهاند؛ ولى غالباً نارسا و ناتمام و حتّى زیانبخش.
پس، اگر ملتى توانسته باشد این مسألهى اساسى را به نحوى حل كند كه در آن، همه چیز آن ملت - كرامت او، معنویت او، توجه او به خدا، حفظ سعادت دنیایى او و بقیهى چیزهایى كه براى یك ملت مهم است - رعایت شده باشد، واقعاً آن روز و آن لحظه، براى آن ملت عید است. در اسلام، این قضیه اتفاق افتاد. روز عید غدیر، ولایت اسلامى - یعنى رشحه و پرتوى از ولایت خدا در میان مردم - تجسم پیدا كرد و اینچنین بود كه دین كامل شد. بدون تعیین و تبیین این مسأله، دین واقعاً ناقص مىماند و به همین خاطر بود كه نعمت اسلام بر مردم تمام شد. مسألهى ولایت در اسلام، اینطور مسألهیى است.
ولایت، یعنى حاكمیت و سرپرستى در جامعهى اسلامى، طبیعتاً چیزى جدا از ولایت و سرپرستى و حكومت در جوامع دیگر است. در اسلام، سرپرستى جامعه، متعلق به خداى متعال است. هیچ انسانى این حق را ندارد كه ادارهى امور انسانهاى دیگر را بهعهده بگیرد. این حق، مخصوص خداى متعال است كه خالق و منشئ و عالم به مصالح و مالك امور انسانها، بلكه مالك امور همهى ذرات عالم وجود است. خود این احساس در جامعهى اسلامى، چیز كمنظیرى است. هیچ قدرتى، هیچ شمشیر برایى، هیچ ثروتى، حتّى هیچ قدرت علم و تدبیرى، به كسى این حق را نمىدهد كه مالك و تصمیمگیرنده دربارهى سرنوشت انسانهاى دیگر باشد. اینها ارزش هستند. حق تولیت امور و زمامدارى مردم را به كسى اعطا نمىكند. این حق، متعلق به خداست.
خداى متعال، این ولایت و حاكمیت را از مجارى خاصى اعمال مىكند. یعنى آن وقتى هم كه حاكم اسلامى و ولىّ امور مسلمین، چه بر اساس تعیین شخص - آنچنانكه طبق عقیدهى ما، در مورد امیرالمؤمنین و ائمه(علیهمالسّلام) تحقق پیدا كرد - و چه بر اساس معیارها و ضوابط انتخاب شد، وقتى این اختیار به او داده مىشود كه امور مردم را اداره بكند، باز این ولایت، ولایت خداست؛ این حق، حق خداست و این قدرت و سلطان الهى است كه بر مردم اعمال مىشود. آن انسان - هركه و هرچه باشد - منهاى ولایت الهى و قدرت پروردگار، هیچگونه حقى نسبت به انسانها و مردمِ دیگر ندارد. خود این، یك نكتهى بسیار مهم و تعیینكننده در سرنوشت جامعهى اسلامى است.
عهدهدار ولایت، باید پرتویى از ولایت الهى را در جامعه تحقق ببخشد
و اما آن كسى كه این ولایت را ازطرف خداوند عهدهدار مىشود، باید نمونهى ضعیف و پرتو و سایهیى از آن ولایت الهى را تحقق ببخشد و نشان بدهد، یا بگوییم در او باشد. خصوصیات ولایت الهى، قدرت و حكمت و عدالت و رحمت و امثال اینهاست. آن شخص یا آن دستگاهى كه ادارهى امور مردم را به عهده مىگیرد، باید مظهر قدرت و عدالت و رحمت و حكمت الهى باشد. این خصوصیت، فارق بین جامعهى اسلامى و همهى جوامع دیگرى است كه به شكلهاى دیگر اداره مىشوند. جهالتها، شهوات نفسانى، هوى و هوس و سلایق شخصىِ متكىِ به نفع و سود شخصى یا گروهى، این حق را ندارند كه زندگى و مسیر امور مردم را دستخوش خود قرار بدهند. لذا در جامعه و نظام اسلامى، عدالت و علم و دین و رحمت باید حاكم باشد؛ خودخواهى نباید حاكم بشود، هوى و هوس - از هر كس و در رفتار و گفتار هر شخص و شخصیتى - نباید حكومت كند.
سرّ عصمت امام در شكل غایى و اصلى و مطلوب در اسلام هم همین است كه هیچگونه امكان تخطى و تخلفى وجود نداشته باشد. آنجایى هم كه عصمت وجود ندارد و میسر نیست، دین و تقوا و عدالت باید بر مردم حكومت كند كه نمونهیى از ولایت الهى محسوب مىشود. پس، روز عید غدیر، روز ولایت و روز تعیینكنندهیى در سرنوشت جامعهى اسلامى است.
اهمیتى كه به این روز دادهاند، چه خود نبىّاكرم (صلّىاللَّهعلیهوالهوسلّم) كه بنا به وحى الهى، یك موقعیت استثنایى و روزگرم و جایگاه سختى را انتخاب كرد، تا اهمیت قضیه را نشان بدهد، و چه روایات ما و ائمهى اطهار(علیهمالسّلام) كه به این روز، اینقدر اهمیت دادند، به خاطر این است كه مسألهى ولایت و حكومت در اسلام، مسألهى اساسى و مهم است. اگر اسلام - كه دین خداست و مىخواهد زندگى مردم را بر اساس ارزشهاى الهى اداره بكند - در امر حكومت، دچار یك وضعیت دنیایى شد؛ دچار همان چیزى شد كه جوامع دیگر به آن مبتلا هستند، مصالحِ مترتب بر نظام اسلامى، بكلى از آن سلب خواهد شد. در دستگاه ادارهكننده و مدیریت و حاكمیت، باید یك نظام معنوى و الهى باشد.
اینكه علماى اسلام و ملت انقلابى ما و دلسوزان جامعه، اینقدر روى مسألهى ولایت فقیه عادل تكیه مىكنند و امام بزرگوار ما(رضواناللَّهتعالىعلیه)، آن را آنقدر مهم مىشمردند، به خاطر همین بود كه اگر این مسألهى معنوى را از جامعهى اسلامیمان سلب بكنیم - همچنانكه آن كسانى كه دلسپرده به روشهاى غربى بودند و ارزشهاى غربى براى آنها اصل بود، در باب حكومت در جامعهى اسلامى، مىخواستند در سالهاى اول، به همان شیوههاى غربى عمل بكنند - و اگر ما این اشتباه را مىكردیم و بكنیم كه در مسألهى حكومت و مدیریت جامعه، ملاك و معیار اسلامى را فراموش بكنیم و به سمت همان فرمهاى رایج دنیایى برویم، معناى جامعهى اسلامى ما از بین خواهد رفت. این نقطه، تعیینكننده است.
شاید این حدیث را ماها بارها گفتهایم و شنیدهایم و نقل كردهایم كه «لاعذّبنّ كلّ رعیّة فىالاسلام اطاعت اماما جائرا لیس من اللَّه عزّ و جل و ان كانت الرّعیّة فى اعمالها برّة تقیّة ولاعفونّ عن كلّ رعیّة فىالاسلام اطاعت اماما هادیا من اللَّه عزّ و جل و ان كانت الرّعیّة فى اعمالها ظالمة مسیئة»(2). حاصل، اینكه اگر دستگاه مدیریت جامعه، صالح و سالم باشد، خطاهاى متن جامعه، قابل اغماض است و در مسیر جامعه، مشكلى بهوجود نخواهد آورد. اما اگر مدیریت و رأس جامعه، از صلاح و سلامت و عدل و تقوا و ورع و استقامت دور باشد، ولو در میان مردم صلاح هم وجود داشته باشد، آن صلاح بدنهى مردم، نمىتواند این جامعه را به سرمنزل مطلوب هدایت كند. یعنى تأثیر رأس قله و هرم و مجموعهى مدیریت و دستگاه اداره كننده در یك جامعه، اینقدر فوقالعاده است. این است كه ما روى مسألهى غدیر، اینقدر تكیه مىكنیم.
مسألهى غدیر، یعنى گزینش علم و تقوا و جهاد و ورع و فداكارى در راه خدا و سبقت در ایمان و اسلام و تكیه روى اینها در تشخیص و تعیین مدیریت جامعه. این قضیه، یك قضیهى ارزشى است. به این معنا، غدیر نه براى شیعیان، بلكه براى همهى مسلمانان، آموزنده و حاوى درس است و مىتواند مورد تجلیل و تكریم قرار بگیرد كه حالا نمىخواهیم در این زمینهها، وارد بحثهاى فرقهیى و طایفهیى بشویم و نباید بشویم. عید غدیر، حقیقتاً براى مردم عید است؛ چون به یادآورندهى یك امر حساس و مهم است.
امروز گرفتاریهاى عمدهى ملتها در دنیا، گرفتارى ناشى از مدیران و دستهاى گردانندهى جامعه است. آنها فاسدند كه فساد در ملتها، ریشهى همهى ارزشها و اصالتها را مىكند و از بین مىبرد. آنها فاسدند كه ملتها، ذلیل و برده و نوكرصفت بار مىآیند. آنها فاسدند كه قدرتهاى شیطانى، بر ملتهایشان تسلط پیدا مىكنند. آنها فاسد و بىبندوبارند كه در متن جوامعشان، ایمان بكلى رخت برمىبندد. امروز، این بلاى عمومىِ جوامع غربى است؛ بلاى بىایمانى و سردرگمى و عدم تكیهى روحى به یك نقطهى مطمئن و بقیهى انواع فسادهایى كه در دنیا هست. چیز خیلى خطرناك و بلاى بزرگى است و همین نقطه، جوامعى را كه به آن دچار هستند، به باد فنا خواهد داد. این ظواهر، تعیینكننده نیست. این مهم است كه آحاد یك ملت، بر گرد یك محور ایمانى جمع نشده باشند.
البته آقایان و بخصوص مسؤولان، این نكته را توجه داشته باشند كه اگر ما بر نقش مدیریت و سرپرستى در جامعهى اسلامى تكیه مىكنیم و آن را تعیینكننده معرفى مىنماییم، با یك گزینش، قضیه تمام نمىشود. اینطور نیست كه یك شخص، در رأس برگزیده بشود و شرایط لازم را داشته باشد، بعد دیگر همه چیز به خودى خود، حل خواهد شد. تأثیر مدیران بالا در سرنوشت جامعه هم تا حدود زیادى از این جهت است كه مدیر برتر و بالاتر، این قدرت را دارد كه دستها و ایادى چرخانندهى چرخهاى كشور را سالم انتخاب بكند. یعنى سلامت آنها، جزو سلامت دستگاه حكومت است.
وقتى امیرالمؤمنین علىّبنابىطالب (علیه الصّلاة والسّلام) در رأس حكومت قرار مىگیرد، تمام شاخههاى مدیریت در جامعه، به طرف صلاح حركت مىكند؛ بهطورى كه اگر یك گوشه از مجموعهى این دستگاه مدیریت، ناسالم و ناپاك و غیرمنطبق با معیارها باشد، براى قطع و قلع و قمع آن، امیرالمؤمنین(ع) جنگِ چندین ماهه را بر خودش هموار مىكند. یعنى مجموعهى دستگاه مدیریت كشور، باید علوى باشد.
در جامعهى اسلامى، ارتباط بین ولىّ و مردم، غیرقابل انفكاك است
آن دستگاهى كه حكومتش به شكل ولایت است، ارتباط بین ولىّ و مردم، غیرقابل انفكاك مىباشد. ولایت، یعنى سرپرستى، پیوند، ارتباط، اتصال، بههمپیچیدهشدن دوچیز، بههمجوشیدگى و بههمپیوستگى كسانى كه با یكدیگر ولایت دارند. معنا و شكل و مفهوم ولایت در جامعه و نظام اسلامى، این است. از اینجهت، در جامعهى اسلامى، كلمهى ولایت به حكومت اطلاق مىشود و رابطهى بین ولىّ و مردم، یك رابطهى ولایتى است و ارتباط و اتصال آنها، غیرقابل انفكاك مىباشد و تمام اجزاى این جامعه، با یكدیگر متصلند و از هم جدا نیستند. قضیه، مثل دستگاههاى سلطنت، دستگاههاى قدرت و كودتاچیهایى كه بر یك جامعه مسلط مىشوند، نیست.
در جامعهى اسلامى، دستگاه مدیریت و حاكمیت جامعه، همه و همه، متكى به مردم، جزو مردم، همراه با مردم، متصل به مردم - به تمام معناى اتصال - هستند و جدا نیستند. آنجایى كه دستگاههاى حكومت، به راهى مىروند و مصالح مردم، به راه دیگرى، به خاطر همین احساس جدایى است. مصالح دستگاه حاكم، یك چیز است؛ مصالح مردم، یك چیز دیگر. مصالح دستگاه حاكم، پیوند با امریكا و قدرتهاى مسلط و استعمارگران و غارتگران منابع نفتى و این چیزهاست - همچنانكه در دوران رژیم منحوس پهلوى، در كشور ما بود و امروز در خیلى از كشورهاى دیگر هست - مصالح مردم، یك چیز دیگر است. مصالح مردم در این است كه آن دستگاه حاكم و آن نوكران و پیوستگان بیگانه را از سر راه كمال خودشان بردارند. مصالح این دو، بكلى در دوجهت قرار دارد. لیكن در نظام اسلامى، اینطور نیست. در نظام اسلامى، حاكم، ولىّ و دوست و سرپرست و برادر و مرتبط و براى مردم است.
این، یكى از افتخارات جمهورى اسلامى است كه توانسته ولایت اسلامى را پیاده كند. ما هنوز نتوانستهایم خیلى از احكام اسلامى را بهطور كامل تحقق ببخشیم. یك جامعه، تا بهطور كامل اسلامى بشود، زمانِ زیادى لازم است؛ لیكن بحمداللَّه مسألهى حكومت و ولایت، در جامعهى اسلامى ما تحقق بخشیده شد. شكل اسلامى، علىرغم طرد و نفى و بغض و عناد قدرتهاى جهانى، در جامعهى ما پیاده شد. دشمنان اسلام، مخالفت هم كردند؛ اما بحمداللَّه روزبهروز در جامعهى ما، ثابتتر و درخشانتر و ماندگارتر شده است.
ما مسؤولان وظیفه داریم كه ولایت الهى و اسلامى را در جامعهى خودمان، در شكل پرجاذبهى آن، براى انسانهاى مشتاق و محروم، هرچه بیشتر تحقق ببخشیم. قدم اول این است كه از راه مردم جدا نشویم و فراموش نكنیم كه همین مردم، پابرهنگان، طبقات ضعیف، این كسانى كه در معیارهاى مادّى جوامع، چیزى بهحساب نمىآیند، صاحبان اصلى كشورند و پیروزیهاى این انقلاب و این كشور و عزت ایران، به خاطر فداكاریهاى آنان بهدست آمده است. فراموش نكنیم كه این مردم بودند كه اسلام را براى این كشور الهى و اسلامى خواستند و اراده كردند و آن را تحقق بخشیدند. از مردم جدا نشوید.
بخشی از بیانات حضرت آیت الله خامنه ای در دیدار با مسؤولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى ایران، به مناسبت عید سعید غدیر. 20/ 04/ 69
پی نوشتها:
1- نهج البلاغه خطبه 33.
2- بحارالانوار، ج 25 ، ص 110