تبیان، دستیار زندگی
همه چیز در حسینیه «بیت الشهدا» ارزش و قرب خاص دارد، اما دومین مزار یک «شهید گمنام» همچون نگین انگشتری در کنار آثار این موزه می درخشد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خانه شهید مجیدپور

همه چیز در حسینیه «بیت الشهدا» ارزش و قرب خاص دارد، اما دومین مزار یک «شهید گمنام» همچون نگین انگشتری در کنار آثار این موزه می درخشد.

بخش فرهنگ پایداری تیبان
حسینه

از دوران دفاع مقدس تا به امروز بسیار از جنگ شنیده ایم، خوانده ایم و تصاویرش را دیده ایم، اما حماسه آن قدر بزرگ است که هر چه بیشتر می گذرد تازه متوجه می شوی که ناگفته های زیادی از آن باقی مانده است. دیده ها و شنیده های هر رزمنده ای تنها یک پازل از هزاران پازلی است که ما را به عمق تاریخ جنگ می رساند.
 
برای پیدا کردن یک قسمت از این پازل، در کوچه و پس کوچه های «ده ونک» به دنبال منزلی معروف به «بیت شهدا» می گردیم. فعالیت ها در این خانه به گونه ای جلوه ای می کند که اگر بگوییم تنها خانه یک شهید است، در توصیفش کم لطفی کرده ایم. این مکان شاید بیشتر شبیه به مرکز فرهنگی و ترویج فرهنگ جبهه و جنگ میان جوانان باشد. درب را که به صدا درمی آوریم مرد میان سالی روبرویمان قرار می گیرد. در نخستین گام، پا بر روی پرچم آمریکا می گذاریم. به اعتقاد صاحب این حسینیه که خود نیز فرزند شهید و رزمنده دوران دفاع مقدس است؛ هرکسی که وارد حسینیه می شود با پا گذاشتن بر روی این پرچم، تنفر خود را از استکبار جهانی اعلام می کند.
وارد اتاق 40 متری می شویم. چیدمان اتاق شبیه موزه است تا حسینیه. دکور خاصش حال و هوای جبهه را به هر بیننده ای القا می کند. صاحب خانه که خود را کلیددار این حسینیه می داند، می گوید: «همه چیز در این موزه اصل است و نمادین نیست. شال و سربند پیش رو نظاره گر شهادت شهید «سید موسی موسوی» بوده است».

حسینه

به عمق تاریخ می کشاند

طراحی به گونه ای است که با دیدن هر یک از آثار خاطره ای گوشه ذهن بیننده خودنمایی می کند. قمقمه، کلاه خود، لباس رزم، کوله پشتی، پاکت نامه و پلاک، ذهن ها را به سال های دور می کشاند. به روزهایی که حتی خوشبینانه ترین افراد هم تصور نمی کردند نوجوانان درس را رها کرده و خود را به مرزهای کشور برسانند. صدایی ما را از عمق تاریخ به زمان حال می آورد. آقای مجیدپور با اشاره به ویترین دیوار می گوید: جمع آوری این آثار 10 سال طول کشید. از خانواده های شهدا درخواست کردم که یک یادگاری از شهید خود را در اختیار ما قرار دهند تا جوانان هایی که برای فعالیت های فرهنگی به این حسینیه می آیند با شهدا و جنگ آشنا شوند. برخی خانواده ها قصد داشتند کپی شناسنامه و کارت جبهه شهید را تحویل دهند که نپذیرفتم؛ زیرا کپی وسایل یا آثار نمادین نمی تواند آن حالت معنوی را القا کند.
روزی که یک خانواده شهید میهمان حسینیه بودند، کیف پول شهید را با خود به همراه آوردند و در ویترین قراردادند. محتویات کیف کاملاً سالم بود. آثار داخل ویترین متعلق به شهدای منطقه ونک است، اما علاقه مندم که یادگاری های شهدای مدافع حرم تیپ فاطمیون را هم در کنار دیگر آثار نگهداری کنیم.

در دیدارهایی که با خانواده شهدا داریم درخواست می کنم که یادگاری شهدا را برای تکمیل این موزه به حسینیه اهدا کنند. 10 خانواده شهید هفته گذشته قول همکاری دادند.

با در دست گرفتن دفترچه خاطرات یک شهید، ادامه می دهد: «هر از چند گاهی دفترچه خاطرات شهدا را می خوانم. مطالبشان معنوی است. اخلاص در کلامشان به مشام می رسد. در تمام این نوشته ها دفاع از کشور، امام (ره) و خون شهدا اشتراک دارند».

حسینه


نایب الشهدا

قاب ژسی از امام (ره) و رهبر معظم انقلاب داخل اتاق، روبروی میهمان ها نصب شده است. زیر قاب ژس، سنگ مزاری که بر روی آن هک شده «شهید گمنام» قرار دارد. کاغذی گوشه آن نصب است که بر روی آن نوشته شده «در این مزار قطعه ای از انگشت یک شهید گمنام، مدفون است». آقای مجیدپور در شرح قرار گرفتن مزار شهید در حسینیه، گفت: «هنگام تشییع شهدای گمنام، یک قطعه کوچکی از پیکر شهید جامانده بود، با نامه نگاری های لازمه، این قطعه از پیکر را به حسینیه انتقال دادند و سنگ مزار را از بهشت زهرا (س) تحویل گرفتم».

کاشی حرم

کاشی قاب شده حرم امام حسین (ع) نگاهمان را از دیگر آثار دزدید. فرزند شهید در روایت وجود این کاشی در حسینیه می گوید: «7 سال پیش در سفرم به کربلای معلا پیگیری کردم تا بتوانم کاشی از حرم را با خود به این حسینیه بیاورم؛ اما موفق نشدم. روز آخر که برای بازگشت آماده می شدم در لابی هتل با یک قاری قرآن آشنا شدم. ماجرا را برایش بازگو کردم. پس از شنیدن سخنانم، طی تماس تلفنی با فردی به زبان عربی صحبت کرد و پس از اتمام مکالمه اش، آدرسی را به من داد و گفت که به این آدرس برو و کاشی را دریافت کن. جالب است که وقتی به آدرس مراجعه کردم دو عدد کاشی به من دادند».

حسینه

پسر به جای پدر

وقت آن رسیده است که به آنچه سی و اندی سال پیش در این خانه رخ داده است، بپردازیم. روزی که «محمدحسین مجیدپور» پدر خانواده باوجود داشتن 4 فرزند قد و نیم قد راهی جبهه شده و سرانجام 28 بهمن ماه 64 آسمانی می شود. پس از شهادت پدر، علی اصغر فرزند دوم خانواده که 14 ساله بود، اسلحه به دست گرفته و راهی جبهه می شود تا جای خالی پدرش در میدان نبرد خالی نماند. آقای مجیدپور در تکمیل اطلاعات می گوید: ابتدای جنگ تحمیلی سنم کم بود ولی شاهد تشییع پیکر شهدای محل بودم. توفیق الهی بود که پس از شهادت پدرم به جبهه اعزام شوم. پس از اتمام جنگ تحمیلی مراسم هیئت در خانه ما برگزار می شد تا اینکه شش سال پیش تصمیم گرفتم قسمتی از خانه ام را به ایجاد حسینیه اختصاص دهم و با یادگاری هایی که جمع آوری کرده بودم فضای حسینیه را به حال و هوای جبهه نزدیک کنم.

فعالیت هایمان به مرورزمان گسترش یافت تا اینکه امروز جلسات حفظ قرآن، جزخوانی قرآن، تحلیل فیلم و مسابقه کتاب خوانی در این حسینیه برگزار می شود.

این حسینیه دارای اساس نامه ای است که در هفته دفاع مقدس اعضای هیئت تحت مراسمی به عنوان «رهروان ولایت» این میثاق نامه را تمدید می کنند. تصاویری که دست جمعی بر روی دیوار نصب شده هرسال به همین مناسبت در مزار شهدای گمنام به ثبت رسیده است.

باروحیه انقلابی کارکردم

از هیچ ارگان و سازمانی هزینه ای تقاضا نکردم، زیرا این گونه فعالیت ها روحیه انقلابی می طلبد. من برای تک تک آثار جمع شده در این حسینیه زحمت کشیدم و هدفم ترویج فرهنگ دفاع مقدس بود. شاید جالب باشد بدانید که برای طراحی های این مکان هیچ الگویی از پیش تعیین نشده بود. به نظرم عامل اجرایی طرح حسینیه از غیب هماهنگ شده بود.

این حسینیه در خانه شهید «محمدحسین مجیدپور» در ده ونک قرار دارد. علاقه مندان به بازدید از این موزه می توانند همه روزه از صبح تا عصر به این مکان مراجعه کنند.

حسینه


منبع: دفاع پرس