تبیان، دستیار زندگی
گفت و گو با پوریا آذربایجانی درباره فیلم سینمایی «اروند» که با الهام از 175 غواص شهید ساخته شده است و این روزها بر اکران سینما است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : احمد رنجبر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حکایت عاشقی در«اروند»

گفت و گو با پوریا آذربایجانی درباره فیلم سینمایی «اروند» که با الهام از 175 غواص شهید ساخته شده است و این روزها بر اکران سینما است.

مصاحبه: احمد رنجبر - بخش سینما و تلویزیون تبیان
اروند

دو سال پیش که خبر تفحص175 غواص شهید با دست های بسته رسانه ای شد، موج همدلانه ای میان قشرهای مختلف جامعه شکل گرفت و هر کس به نحوی نسبت به این اتفاق واکنش نشان داد. کمی بعد آثار هنری زیادی متاثر از آن ساخته شد که فیلم سینمایی «اروند» یکی از آن هاست. این فیلم را کارگردان جوانی ساخته به نام پوریا آذربایجانی. او پیش از این دو فیلم «روایت های ناتمام» و «تجریش ناتمام» را کارگردانی کرده. با او درباره تجربه «اروند» گفت و گو کرده ایم:

من هر دو فیلم شما یعنی «روایت های ناتمام» و «تجریش ناتمام» را پیش از ساخته شدن «اروند» دیده بودم. وقتی خبر آمد قرار است فیلمی با محوریت تفحص شهدای غواص بسازید كه در تعریف كلی در چارچوب ژانر سینمای دفاع مقدس می گنجد ، برای مان سوال برانگیز بود كه كارگردانی كه وجه پررنگ كارهایش عاشقانه بوده چطور می خواهد اثری در ژانر جنگ بسازد. ایده ساخت فیلمی با محوریت شهدای غواص با ماجرای تفحص شكل گرفت یا جزو طرح های قدیمی تان بوده؟

اصولا تم فیلمی كه الان ساخته شده عاشقانه است. یعنی ما با یك فیلم جنگی اكشن طرف نیستیم. به اضافه این كه فارغ از هرگونه گرایش مذهبی ، سیاسی و ... كلا به آدم هایی كه جان شان را كف دست گرفتند تا ما در این مملكت با آرامش زندگی كنیم بسیار احترام می گذارم و هر كاری از دستم بر بیاید برای این جماعت انجام می دهم. نتیجه این كه دلم می خواست فیلمی در این باره بسازم. دو سالی می شد كه با اقای داوری (تهیه كننده) درباره فیلمی با این تم صحبت می كردیم، قصه هایی رد و بدل شد ولی هیچ كدام به سرانجام نرسید. همزمان داشتیم قصه ای دیگر كار می كردیم كه خبر تفحص شهدای غواص رسانه ای شد. بعد از آن بود كه احساس كردیم این ماجرا بستر مناسبی است كه قصه به آن سمت برود؛ خاصه این كه اقبال ملی در برابر آن شكل گرفت. مملكت ما به قصه های ملی این روزها خیلی نیاز دارد.

قصه اولیه درباره تفحص بود؟

بله قصه تفحص بود از زبان یك جانباز اعصاب و روان.

و جذابیت این ایده برای تبدیل به یك اثر سینمایی چه بود؟

احساس كردم این داستان بستر جذابی دارد برای پرداختن به ماجرای تفحص. قصه كه تمام شد آن را با آقای داوری چك كردم؛ دوستش داشت و بعد از آن وارد پیش تولید شدیم.

چند ساله تان بود كه دستیار رسول ملاقلی پور شدید؟

18 ساله بودم.

توی تیتراژ «اروند» فیلم را به رسول ملاقلی پور تقدیم می كنید. ساختار فیلم هم تحت تاثیر ساخته های اوست. وقتی داشتید قصه ای برای شهدای تفحص می نوشتید همین قالب را در ذهن داشتید؟ قصدتان ادای دین بود؟

بله ؛ قطعا ادای دین به رسول ملاقلی است و خیلی عامدانه این كار را كردم. حتی در جاهایی از فیلم پلان هایی وجود دارد كه یادآور «سفر به چذابه» و دیگر فیلم های مختلف اوست. قطعا این كار تعمدی بود و با افتخار انجامش دادم.

اروند

رسول ملاقلی پور در «هیوا» به ماجرای تفحص پرداخته و خیلی هم خوب این كار را كرده. گلچهره سجادیه وقتی در شرایط قرار می گیرد و وارد تونلی می شود كه پیكر همسرش آن جاست، فیلم عملیات را نشان می دهد و مخاطب با پوست و استخوان شرایط ویژه عملیات را حس می كند. در «اروند» اما ساختار كلاسیك جنگی حذف می شود و منِ مخاطب نمی دانم ماجرای عملیات كربلای 4 چیست. یك روایت مستند تاریخی را چرا از فیلم حذف كردید؟

ترجیح می دهم درباره موضوعاتی فیلم بسازم که دوست شان دارم. من به آدم هایی علاقه دارم که بی ادعا وارد جنگ شدند اما مدتی بعد نامی از آنها نماند. پس من ترجیح می دهم وقتی تریبون دارم درباره آن دست آدم هایی فیلم بسازم که گمنام هستند چون درباره چهره های مشهور زیاد گفته شده

در این فیلم، مهم تر از روایت تاریخی، روایت آدم هایی اولویت دارد كه الان نیستند و در عین حال بخاطر شجاعت شان در آرامش زندگی می كنیم و گاهی قدرشان را نمی دانیم. ضمن این كه قصد من مستندسازی نبود؛  اگر قرار بود ارجاعات واقعی بدهم آن وقت مجبور بودم درباره عملیات كربلای 4 مطالبی را بیان كنم كه اصلا دوست ندارم سراغ شان بروم. درباره این عملیات نظرات مختلفی وجود دارد ؛ از لو رفتن عملیات و ... من هم در جایگاه سیاسی ای نیستم كه ماجرا را قضاوت كنم. در نتیجه سراغ تعریف قصه از زاویه نگاه آدم هایی كه برایم مهم هستند، رفتم.

به شخصا مشتاق دیدن «اروند» بودم و این سوال در ذهن بود كه یك كارگردان جوان یك اتفاق مهم را چگونه سینمایی كرده. خودتان می دانید كه درباره عملیات كربلای 4 حرف و حدیث زیاد است و حالا كه قرار است بعد از سال ها محور فیلمی شود توقع از آن بالاست. بویژه این كه اول فیلم نوشته ای می آید كه اتفاقی رخ داده و عملیات لو رفته و ... چرا سراغ فرماندهان و مسئولان، مثلا محسن رضایی نرفتید؟

من كلا ترجیح می دهم درباره موضوعاتی فیلم بسازم كه دوست شان دارم. من به آدم هایی علاقه دارم كه بی ادعا وارد جنگ شدند اما مدت ها بعد نامی از آن ها نماند. فرماندهان جنگ چه آن ها كه شهید شده اند و چه آن ها كه هستند خیلی گمنام نیستند. كسانی مثل محسن رضایی كه الان منصب  دارند و فرماندهانی كه شهید شده اند ، مطرح هستند؛ پس  من ترجیح می دهم وقتی تریبون دارم درباره آن دست آدم هایی فیلم بسازم كه گمنام هستند چون درباره چهره های مشهور زیاد گفته شده.

منظور من كسب اطلاعات بود نه رویكرد فیلم .چقدر درباره شهدای تفحص تحقیق كردید تا مثلا متوجه خصلت های آن ها شوید؟ رفتاری كه از آن ها می بینیم كه تماما زائیده تخیل تان نیست؟

غیر از این كه تحقیقات مختلف داشتم ، سراغ آدم هایی كه در عملیات كربلای 4 هستند هم رفتم. مثلا كسی كه خیلی به من كمك كرد سید نورالدین عافی نویسنده كتاب «نورالدین پسر ایران» است. كلی با او مشورت كردم تا نكند در روایت قصه دچار اشتباه نشوم. از تخیل خودم بهره گرفتم اما تلاش شد خیلی بیراهه نروم.

غیر از آقای عافی مشاور دیگری هم داشتید. بویژه برای صحنه های جنگی كه هم كار سختی است و هم باید منطبق بر واقعیت باشد.

بله ؛ مشاور نظامی در صحنه ها داشتیم. اصولاً با صحنه های جنگی فیلم هم احساسی برخورد کردیم و صحنه های جنگی فیلم کاملا عاطفی است. آدم ها نباید با انتظار دیدن فیلم اکشن به سینما بروند. گرچه فیلم لحظات جنگی خوبی دارد، اما آن هم در خدمت لحظات عاطفی فیلم است و برای به هیجان آوردن مخاطب نیست.

از شما كه دستیار ملاقلی پور بوده اید انتظار جسارت بیشتری می رود كه وقتی به یك واقعه مهم می پردازید عقب ننشینید. نسل جدید گرفتار خودسانسوری است؟

نه ؛شاید یك روز این كار را بكنم ولی این دفعه دلم با خلق یك فضای عاشقانه بود.من همیشه سعیم این بوده كه فكر نكنم جامعه از من چه چیزی می خواهد، سعی می كنم كاری كنم كه دلم می گوید و این بار همین كار را كردم.

شما می گویید فیلم تان «دلی» است. خب بعضی ها با فضای احساسی «اروند» همراه می شوند و برخی نه. منتهی برای رسیدن به حس درون فیلم نیاز به مقدمه ای بیشتر است. یونس در آسایشگاه است و فقط در چند دیالوگ اشاره می كند كه از یارانش جدا مانده و حالا بر تفحص مُصر است.

ما سكانس هایی داشتیم و اتفاقا در نسخه جشنواره جهانی فجر وجود داشت كه فكر می كنم این خواسته شما را بیشتر برآورده می كند. منتهی با نظرسنجی كه از دوستان كردم نتیجه این شد كه این بخش زیاد است و فیلم باید زودتر به دوران گذشته برود. برای همین حدود هشت دقیقه از فیلم كم شد. الان هم از این اتفاق ناراضی نیستم.

اروند

اتفاقات شب پیش از عملیات را در فیلم های زیادی دیده ایم كه اتفاقا نمونه متعالی آن در فیلم های رسول ملاقلی پور جلوه دارد. او طوری فضا را به تصویر می كشد كه گویی ما هم در شب پیش از عملیات حاضر هستیم. در «اروند» اما این حال و هوا منتقل نمی شود آن هم برای عملیاتی در حد كربلای 4. شاید یكی از دلایلش این باشد كه رفتار و شوخی رزمنده ها از جنس آدم های دهه هفتاد است نه كسانی كه در سینمای جنگ دیده ایم.

یك جاهایی امروزی است ؛ سعی كردم یك كوچولو بچه های دهه شصت و هفتاد را درگیر ماجرا كنم. بخواهیم یا نه نسل تازه ای آماده كه نسبت به سینمای دفاع مقدس گارد دارد. بهرحال باید در تولید یك اثر ادبیاتی انتخاب كرد كه بینابین باشد ؛  یعنی ضمن این كه به موضوع اصلی خیانت نكند ، مخاطب های گریزان را جذب كند. من در اكران های مختلف آدم های كم سن و سال دیدم كه به آن ها نمی آمد گرایش تند مذهبی و سیاسی داشته باشند ولی همه گریان بودند ؛  من می خواستم به این هدف برسم كه خوشبختانه رسیدم. تا جایی هم كه در توانم بود فضای شب عملیات را منتقل كردم حتی ماجرای عكاسی هم خاطره مستقیم رسول ملاقلی پور است كه چند بار تعریف كرده بود.

پس می توان این طور تعبیر كرد كه «اروند» برداشت آزاد پوریا آذربایجانی از یك اتفاق واقعی تاریخی است.

بله كاملا.

سكانس بستن دست ها را هم طبعا پرسیده اید كه چطور انجام شده.

ببینید شاهدی نبوده كه تعریف كند. من سعی كردم این اتفاق را دراماتیك كنم و بنظرم تاثیرش را الان روی مخاطب گذاشته.

ولی یونس مثل یك شاهد در فیلم حضور دارد و اتفاقات را روایت می كند. چرا او اسیر نشده؟

یونس را در كانال می بینیم كه مرتضی به او می گوید اگر تا نیم ساعت دیگر بچه ها نیامدند ، به عقب برگرد. یونس می بیند كه دوستانش دارند اسیر می شوند بعد از آن به آب می زند و به سمت ایران بازمی گردد. آخرین چیزی كه می بینید اسارت دوستانش است نه زنده به گور شدن آن ها. بنابراین مدت ها اصرار دارد كه دوستان من اسیر شده اند.

دوست دارید در این حوزه باز هم فیلم بسازید؟

قطعا بله؛ با انرژی فراوان.