تبیان، دستیار زندگی
هنر عاشورایی را می توان به عنوان شاخص ترین هنر برآمده از تفکرات مذهب شیعی دانست که در دو عرصه تجسمی و نمایشی تجلی یافته است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عاشورا، عرصه تخیل مذهبی

هنر عاشورایی را می توان به عنوان شاخص ترین هنر برآمده از تفکرات مذهب شیعی دانست که در دو عرصه تجسمی و نمایشی تجلی یافته است.

سمیه رمضان ماهی- بخش هنری تبیان

نقاشی قهوه خانه عاشورا

عشق به آقا امیرالمومنین و فرزند مظلوم ایشان امام حسین (ع) همواره انگیزه ای قوی برای جوشش هنر در دستان هنرمندان عارف سرزمین ایران بوده و هست. در روزگار گذشته، هنرمندان با مراجعه به منابع ادبی، احادیث و روایات معتبری همچون "روضه الشهداء" بن مایه های اصلی ایده پردازی هنری خود را وام می گرفتند و با خیال پردازی هنرمندانه تلاش می نمودند اثری را شکل دهند که بیش از آن که به دنبال زیبایی و چشم نوازی باشد، مرحم قلب شکسته مومنی باشد که برای مظلومیت و آزادگی امام برحق خود به سوگ نشسته است. عرصه هنر بدین معنا برای هنرمند مومن، نه صحنه هنرورزی، که قلمرو بیعت دوباره با آرمان های بزرگان و اهل بیت است.
دسته گردانی ها، روضه خوانی ها، برگزاری مراسم عزاداری و نوحه خوانی، نمایش های مذهبی (تعزیه و مناقب خوانی)، پرده خوانی ، نقش زدن بر پرچم های افراشته، عَلَم ها و کُتَل ها همه ابزارها و ادوات این بیان عشق و عرض ارادت هستند و بس. از همین رو برای شناخت چنین آثاری نمی توان به تحلیل ساختاری و فرمی صِرف اکتفا کرد؛ چرا که قطعا معنای پنهان در پسِ رنگ و خط و صدا و صحنه، مهجور می ماند و هیچ گاه گوهر درون خود را آشکار نخواهند کرد.

زیبایی اگر هست - که هست- به دلیل روح دینی جاری شده از قلب هنرمند بر پیکره بوم است؛ رنگ و قلم به هم می آمیزد و نقش آفریده می شود. نقشی که چون از دل برآمده بر دل می نشیند و چون سوز آن جگر را سوزانده، مخاطب را متأثر می کند و بر جانش می نشیند.

عاشورای حسینی، عظیم ترین و بزرگ ترین واقعه و رویداد نمادین در تاریخ اسلام و مذهب تشیع است که در عین بیانگری مظلومیت و رشادت معصومین، نمادی از تذکر و احیای روح اسلام را در خود زنده می کند: آزادی و آزادی خواهی، بودن بر سر پیمان و دادن جان در راه عقیده.
به همین دلیل تخیل نقاش در تجسم صحنه عاشورا، از قید زمان و مکان رها می شود و در محتوا و مضمون اوج می گیرد. چنین اثری نه تنها به دنبال بیان واقعه بصورت رئالیستی نیست، بلکه در پی بیان محتوا ، به یادآوری ارزش های جاویدان حماسه بسنده می کند. هنر عرصه نشر عقاید والای دینی و معنوی است و هرچه مادی و ماده گرایی است دوری می جوید.
هر عنصر بصری موجود در صحنه، بیانی سمبلیک از مضامین عمیق دینی دارد که در قالب فرم نمایانده می شود. زیبایی اگر هست - که هست- به دلیل روح دینی جاری شده از قلب هنرمند بر پیکره بوم است؛ رنگ و قلم به هم می آمیزد و نقش آفریده می شود. نقشی که چون از دل برآمده بر دل می نشیند و چون سوز آن جگر را سوزانده، مخاطب را متأثر می کند و بر جانش می نشیند.

نقاشی قهوه خانه عاشورا


بی دلیل نیست که پرده های نقاشی قهوه خانه ای را "خیالی سازی" نامیده اند؛ تخیل هنرمند در کوششی نو،  هنری را نقش می زند که شاید بتوان آن را تأثیربرانگیزترین پرده های نقاشی مذهبی در جهان دانست.
موضوع اکثر این تابلوهای عاشورایی، شمایل اهل بیت  و پنج تن آل عبا، تجسم ماوقع ظهر عاشورا و لشکر کشی و صف آرایی نظامی برای جنگ است. اما در این میان برجسته ترین تصاویر متعلق به تجسم شمایل برادر کوچکتر حضرت سیدالشهدا، حضرت ابوالفضل العباس (ع) است که به دلیل خصایص فراوانی چون فتوت، جوانمردی، گذشت، فداکاری، رشادت و نحوه جانگداز شهادت ، ایشان را به مراد و مقصود بسیاری از هنرمندان و نقاشان و نگارگران تبدیل کرده است.
هرچند به دلیل شأن والای ائمه و معصومین، در هیچ دوره تاریخی تجسم صورت و چهره ایشان مجاز و مشروع نبوده، اما با ورود به عصر قاجار و رونق نقاشیِ خیالی سازی و پرده خوانی، چهره ایشان کشیده می شود. جالب آن که این تجسم چهره، نقض مورد گفته شده در بالا نیست بلکه تنها به سبب همزادپنداری با جوانی و پاکی ایشان در کار غیرت و مردانگی به کار بسته می شود؛ زیبایی و ظاهر آن ها به نوعی تجسم شده که تمامی ائمه از نظر خصوصیات ظاهری و فرم تجسمِ فیگوراتیو، دارای ویژگی های مشابه با یکدیگرند و همین شباهت عمومی اولیاء و معصومین با یکدیگر، سمبلی از اتحاد روحی و همبستگی درونی ایشان است. تفکیک ایشان از هم تنها به کمک جزئیات به کار رفته در تابلو نمایان می شود مانند رنگ البسه و فرم های نمادینی چون شکل شمشیر و کلاه و ... که به صورت قراردادی برای هر امام تعریف شده است.

نقاشی قهوه خانه عاشورا

دلیل دیگری که این آثار را از قلمرو واقعیت به طور کامل دور می کند نوع پرسپکتیو به کار رفته در نقاشی است؛ در پرده های پرده خوانی اگر چه تا حدودی تصویر دارای عمق است، اما تفکیک فضا به پلان های عقب و جلو درست نیست! اندازه و قد کاراکترها را نه جای گیری آن ها در صفحه بلکه قدر و منزلت ایشان تعیین می کند؛ آقا امام حسین (ع) بزرگترین پیکره را در تابلو دارند و پس از ایشان امام زین العابدین، عباس(ع) و علی اکبر و.... به این نوع از عمق نمایی، پرسپکتیو مقامی می گویند. لشکریان یزید با هیبتی شیطانی تجسم می شوند. حتی نوع لباس ها و کلاه خودها و ادوات جنگی، برگرفته از دوران زندگی هنرمند است و پایبندی به دوره تاریخی ندارد.
علاوه بر این ، عنصر "چند زمانی و چند مکانی" نیز از خصیصه های اصلی نقاشی خیالی سازی است؛ در یک پرده نقاشی ، فارغ از زمان و ترتیب حادثه، گروه های مختلف انسانی در جای جای تصویر تجسم می گردند، به طوری که مخاطب در مواجه اولیه با تابلو، گیج و گنگ می شود و کلید تابلو تنها در روایت نقال بازگشایی می شود. اوست که با خواندن روضه و اوج و افول آهنگ صدا، تاثیر تصویر را افزون می کند و آخرین نقش را بر قلب بیننده می کشد و بدین ترتیب هدف از کار هنری را - که همان ابراز ارادت قلبی هنرمند ، یادآوری ظلم مسلم و تاثیرگذاری مهمترین آموزه های اسلامی یعنی آزادگی و پیروزی حق بر باطل است  - موجب می شود.