تبیان، دستیار زندگی
عبادت تنها انجام یک سلسله اعمال خشک و بی روح نیست. اعمال بدنی صورت و پیکره عبادت است، روح و معنی چیز دیگر است، اعمال بدنی آنگاه زنده و جاندار است و شایسته نام واقعی عبادت است که با آن روح و معنی توام باشد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

از عبادتتان لذت ببرید!

عبادت تنها انجام یک سلسله اعمال خشک و بی روح نیست. اعمال بدنی صورت و پیکره عبادت است، روح و معنی چیز دیگر است، اعمال بدنی آنگاه زنده و جاندار است و شایسته نام واقعی عبادت است که با آن روح و معنی توام باشد.

فرآوری: حامد رفیعی - بخش نهج البلاغه تبیان
عبادت

عبادت نیاز بشر است!

عبادت و پرستش یکی از خلقهای ثابت همگانی تغییر ناپذیر و نسخ ناپذیر است که زمان هیچوقت نمی تواند در آن تأثیر داشته باشد. یکی از حاجتهای بشر، پرستش است. پرستش حالتی است که انسان از لحاظ باطنی، توجه می کند به حقیقتی که او را آفریده است و خودش را در قبضه قدرت او می بیند و خودش را به او نیازمند و محتاج می بیند. در واقع سیری است که انسان از خلق به سوی خالق می کند. این امر اساسا قطع نظر از هر فایده و اثری که داشته باشد خودش یکی از نیازهای روحی بشر است. انجام ندادن آن، در روح بشر ایجاد عدم تعادل می کند.

اطاعت و عبادت

«الله لا اله الا هو؛ معبودی جز خدا نیست» (تغابن/13) این آیه از جهت معنا دنباله آیه قبل است که می فرماید: «و أطیعوا الله و أطیعوا الرسول فإن تولیتم فإنما على رسولنا البلاغ المبین؛ و خدا را فرمان برید و پیامبر را فرمان برید، پس اگر روى بگردانید، بر پیامبر ما فقط ابلاغ آشکار پیام است» (تغابن/12) در آیه قبل صحبت از اطاعت بود و در این آیه مساله عبادت مطرح شده است.

«الهی ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا فی جنتک بل وجدتک اهلا للعباده فعبدتک؛ من تو را به خاطر بیم از کیفرت و یا به خاطر طمع در بهشتت پرستش نکرده ام، من تو را بدان جهت پرستش کردم که شایسته پرستش یافتم».

ارتباط این دو آیه از این جهت است که هر طاعتی نوعی عبادت است. ما دو جور عبادت داریم: یک عبادت، عبادت معمولی است یعنی مراسم نیایش آمیز، مثل نماز که برای خدا می خوانیم، یا هر نیایشی که یک عابد در مقابل معبود خود انجام می دهد. قرآن در مواردی اطاعتهایی را عبادت می نامد، بلکه هر اطاعتی نوعی عبادت است.

قرآن کریم راجع به حضرت موسی (علیه السلام) و فرعون و بنی اسرائیل، این طور نقل می فرماید که موسی علیه السلام به فرعون گفت: «و تلک نعمه تمنها علی ان عبدت بنی اسرائیل؛ یک منتی هم سر من می گذاری که همه بنی اسرائیل را عابد خودت قرار داده و تعبید کرده ای؟! (شعراء/ 22)، در صورتی که نه بنی اسرائیل برده مصطلح بودند چون به حسب ظاهر آزاد بودند و نه می رفتند پیش فرعون نیایش کنند، ولی فرعون بنی اسرائیل را اجبارا به اطاعت خود وادار کرده بود. قرآن این اطاعت را تعبید یا عبادت نامیده است، و آیات مشابهی در این زمینه هست و در نهج البلاغه هم شواهدی داریم.

از عبادتتان لذت ببرید!!

از نظر نهج البلاغه، عبادت تنها انجام یک سلسله اعمال خشک و بی روح نیست. اعمال بدنی صورت و پیکره عبادت است، روح و معنی چیز دیگر است، اعمال بدنی آنگاه زنده و جاندار است و شایسته نام واقعی عبادت است که با آن روح و معنی توام باشد. عبادت واقعی نوعی خروج و انتقال از دنیای سه بعدی و قدم نهادن در دنیائی دیگر است، دنیائی که به نوبه خود پر است از جوشش و جنبش، و از واردات قلبی و لذتهای خاص به خود. از کلمات آن حضرت است که «ان قوما عبدوا الله رغبه فتلک عباده التجار، و ان قوما عبدوا الله رهبه فتلک عباده العبید، و ان قوما عبدوا الله شکرا فتلک عباده الاحرار؛ همانا گروهی خدای را به انگیزه پاداش می پرستند، این عبادت تجارت پیشگان است و گروهی او را از ترس می پرستند، این عبادت برده صفتان است و گروهی او را برای آنکه او را سپاسگزاری کرده باشند می پرستند، این عبادت آزادگان است».

فقط لایق پرستش را عبادت کنید!

«لو لم یتوعد الله علی معصیته لکان یجب ان لا یعصی شکرا لنعمته؛ فرضا خداوند کیفری برای نافرمانی معین نکرده بود، سپاسگزاری ایجاب می کرد که فرمانش تمرد نشود». انسان فقط خدا را باید اطاعت کند و اطاعت پیغمبر هم چون خدا امر کرده است اطاعت خداست. اگر خدا امر نکرده بود که پیغمبر را اطاعت کنید، اطاعت پیغمبر لازم نبود. «الله لا اله الا هو» یعنی معبودی جز خدا نیست.

پرستش حالتی است که انسان از لحاظ باطنی، توجه می کند به حقیقتی که او را آفریده است و خودش را در قبضه قدرت او می بیند و خودش را به او نیازمند و محتاج می بیند.

در واقع می خواهد بفرماید مطاعی جز خدا نیست، یعنی هیچ موجودی جز خدا استحقاق و شایستگی مطاع بودن ندارد و جز اطاعت خدا هیچ اطاعتی برای انسان روا نیست. «لا اله» یعنی لا اطاعو لاعباد. «الا الله» یعنی معبودی و مطاعی جز خدا نیست. «و علی الله فلیتوکل المومنون؛ و مومنین تنها باید به خدا توکل کنند» (تغابن/13) از کلمات آن حضرت است: «الهی ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا فی جنتک بل وجدتک اهلا للعباده فعبدتک؛ من تو را به خاطر بیم از کیفرت و یا به خاطر طمع در بهشتت پرستش نکرده ام، من تو را بدان جهت پرستش کردم که شایسته پرستش یافتم».


منابع:
- نهج البلاغه، کلمات قصار، حکمت 237 و 290
- مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 7- صفحه 172-171
- مرتضی مطهری- سیری در نهج البلاغه- صفحه 86 و 91
- مرتضی مطهری- اسلام و نیازهای زمان 1- صفحه 176

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.