تبیان، دستیار زندگی
هر چند عنوان وزیر امور خارجه سابق دولت شاهنشاهی را یدک می کشید اما یک سال پس از کودتای 28 مرداد، در اواسط پاییز 1333 در یک قدمی مرگ قرار گرفته بود؛ آن هم به اتهام تلاش برای سرنگونی حکومت. دولت نظامی او را به ع
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دکتر فاطمی وزیر امور خارجه دولت شاهنشاهی بود؟

هر چند عنوان وزیر امور خارجه سابق دولت شاهنشاهی را یدک می کشید اما یک سال پس از کودتای 28 مرداد، در اواسط پاییز 1333 در یک قدمی مرگ قرار گرفته بود؛ آن هم به اتهام تلاش برای سرنگونی حکومت. دولت نظامی او را به عنوان یکی از سرشناس ترین سردمداران جمهوری خواهی در ایران، متهم ردیف اول ناآرامی های 25 تا 28 مرداد 32 معرفی می کرد.

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
دکتر فاطمی وزیر امور خارجه دولت شاهنشاهی بود؟

تلاش برای سرنگونی حکومت

محاکمه سردبیر روزنام باختر امروز در پاییز 33 هم به اندازه ی بازداشتش پر سر و صدا بود و هم این ها مثل اختفای 8 ماهه اش، نشانی بود از استیصال و وحشت رژیم شاه از او. سید حسین فاطمی در واپسین روزهای سال کودتا، در خان  فردی به نام محسنی در میدان تجریش بازداشت شد؛ در حالی که چهره اش با آن محاسن بلندی که تصویر لحظ   بازداشتش نشان می داد، با دوران سخنگویی دولت مصدق آشکارا متفاوت بود. می گفتند او رهبر گروه های زیرزمینی مخالف دولت زاهدی بوده و از محل اختفایش دستگاه فرستنده و گیرنده به دست آمده است. آنان مدعی کشف مدارکی دال بر هدایت حزب نیروی سوم، ارتباط با حزب توده و ارتباط با مقامات خارجی از سوی فاطمی بودند و یافتن چکی متعلق به یک بانک غیرایرانی در محال اختفای او را شاهدی بر تائید مدعای خود می دانستند.

ماموران فرمانداری نظامی ماه ها بود خانه به خانه و شهر به شهر در پی ردی از او می گشتند اما ناکام مانده بودند بنابراین عجیب نبود که وقتی در عین ناباوری خبر بازداشتش رسید، هم مقامات لشکری و کشوری برای گرفتن عکسی یادگاری با شیر در زنجیر، در شهربانی کل صف بکشند و از تیمور بختیار تا مولوی و نصیری و دیگران برای رساندن خبر خوش به اعلیحضرت از یکدیگر سبقت بگیرند.

فاطمی در لحظه بازداشت از سوی گروهی از هواداران شاه به ضرب چاقو مجروح شد و به جای زندان راهی بیمارستان شد؛ جراحتی که ناخوشی پیشین ناشی از ترور در مراسم خاکسپاری رفیق دیرینش محمد مسعود را بار دیگر به تن رنجورش بازگرداند و او را تا لحظ   مرگ    رها نکرد. یک سالی در همین شرایط و به رغم اوج گرفتن نارسایی قلبی در زندان ماند تا مهرماه 1333 که در دادگاه نظامی پشت میز محاکمه نشست. او را همراه دو نمایند   مجلس هفدهم یعنی دکتر علی شایگان و مهندس احمد رضوی محاکمه کردند؛ جایی که همگی به استناد ماده 317 قانون دادرسی ارتش به «بهم زدن اساس حکومت» متهم شده بودند.

او از همان لحظه اول به مرگش یقین داشت و می گفت «در مقام تظاهر و عوام فریبی» نیست. در دادگاه هم بار ها بر استقلال خواهی و میهن پرستی اش تاکید و تصریح کرد که «ما از نهضتی به پیشوایی دکتر مصدق حمایت کردیم که هیچ قصد و غرضی جز عزت و استقلال مملکت نداشت. من برای آن کشته می شوم که اولین اقدامم در وزارت بستن سفارتخانه و قطع رابطه با انگلستان بود. هیچ مأیوس نیستم، از هر قطره? خون من هزاران نهال می روید و با تأیید خداوند قهار، انتقام این ملت ستم دیده را از استعمار ناپاک می گیرد.»

19 مهر 1333 به دنبال 10 جلسه محاکمه نفس گیر، دادگاه عادی شماره یک دادرسی ارتش به ریاست تیمسار سرتیپ قطبی به اتفاق آرا حسین فاطمی را به اعدام محکوم کرد و شایگان و رضوی را با یک درجه تخفیف مستحق حبس ابد دانست. احکام برای فرجام خواهی به دادگاه تجدیدنظر ارجاع شدند و در نتیجه حبس ابد دکتر شایگان و مهندس رضوی به ده سال حبس کاهش یافت اما تغییری در سرنوشت فاطمی ایجاد نشد.

حکم اعدام فاطمی که قطعی شد در اقوام و دوستانش ولوله ای افتاد تا برای شکستن حکم کاری کنند. این چنین بود که طی دو هفته پس از قطعی شدن حکم، جمعی از سناتورهای مجلس از جمله علی دشتی، جمال امامی امام جمعه تهران، دادگر، سردار فاخر حکمت، مطیع الدوله حجازی و ... هر یک جداگانه به دیدار شاه رفتند تا شاید بتوانند او را مجاب کنند با یک درجه تخفیف فاطمی را از اعدام برهاند. دکتر سیف پور فاطمی، برادر او و استاد زبان فارسی در دانشگاه پرینستون نیز   همان روز ها با ارسال تلگرافی به دربار، خدمات دکتر فاطمی در راه مبارزه با کمونیست ها و مبارزه ای که در راه احقاق حق ایران در شورای امنیت به کار برده بود را یادآور شده و استدعا کرد حکم او را با یک درجه تخفیف به حبس ابد تبدیل کنند. حتی شایع شده بود که نحاس پاشا، نخست وزیر اسبق مصر هم با ارسال تلگرافی خطاب به شاه خواستار عفو فاطمی شده بود.

با این حال شاه با فرجام خواهی رجال سیاسی و خانواد   فاطمی موافقت نکرد و حکم اعدام فاطمی در پاییز غم انگیز 33 لازم الاجرا شد. این چنین بود که در روز 19 آبان سال 1333، فاطمی را در حالی که آثار بیماری در او نمایان بود، تا پای جوخه ی اعدام بردند.

دادستان ارتش پس از اعدام فاطمی در مصاحبه ای با توصیف حالات و روحی   او پیش از تیرباران گفت: «آن موقع روحیه اش به قدری قوی بود که اگر کسی وارد اتاق می شد و از جریان اوضاع اطلاع نداشت هرگز باور نمی کرد این شخص کسی است که چند دقیقه دیگر باید تیرباران شود و وصیت نامه اش را هم نوشته است.»

بعد ها روایت شد وقتی فاطمی را از اتاقش بیرون آوردند که سوار کامیون (آمبولانس) شود، خواهش کرد یک سیگار به او بدهند. یکی از افسران سیگاری آتش زد و به او داد که با وضع خاصی گوشه لب گذاشت که پیدا بود می خواهد جرات و قوت قلب خود را نشان دهد. این آخرین تقاضای فاطمی از زندانبانانش بود. روز اعدام فاطمی هوا به شدت سرد بود اما او با یک لا پیراهن و پیژامه ای پشمینه پای به میدان تیر لشکر دو زرهی تهران گذاشت و هنگام اعدام به جای عفوخواهی و تضرع با بلند ترین صدایی که در توانش بود نام عزیزترین هایش، ایران و مصدق را فریاد زد و بعد صدای رگبار گلوله در میدان تیر پیچید.

فاطمی در هنگام مرگ تنها 37 سال داشت و فرزندی سه ساله به نام سیروس که پیش از اعدام قیمومیت او را به دکتر محمد مصدق سپرد. پیکر او را پس از اعدام در حالی که شش گلوله سینه و قلب بیمارش را شکافته و شلیک تیر خلاص به زندگی اش پایان داده بود، به ابن بابویه شهر ری بردند. او وصیت کرده بود پیکرش را یا در قبرستان ظهیرالدوله کنار آرامگاه محمد مسعود و یا در جوار شهدای سی تیر به خاک بسپارند که سرانجام پس از انجام مراسم مذهبی خواست دوم محقق شد.


منبع:سایت تاریخ ایرانی