چرا قانون اساسی جمهوری اسلامی حکومت نظامی را ممنوع کرد؟
در 17 شهریور مردم در میدان ژاله جمع شدند و بعد از بی توجهی به اخطار نیروهای ارتش، فرمانده نیروی نظامی فرمان حمله به مردم را صادر کرد که در نتیجه آن تعداد بسیاری شهید شدند.
تاریخچه حکومت نظامی در عصر پهلوی دوم
کودتای سوم اسفند و اعلام حکومت نظامی پس از آن را می توان نخستین مداخله جدی قوای نظامی در امور سیاسی ایران دانست. پس از این رخداد و با ورود رضاشاه به عرصه سیاسی کشور و مدرنسازی ارتش، قدرت نظامیان در حکومت به تدریج افزایش یافت. هرچند به دلایل مختلف قدرت آنها وابسته به شخص رضا شاه بود.
دخالت نظامیان از کودتای 28 مرداد تا وقایع قبل از پیروزی انقلاب اسلامی که با اعلام پی درپی حکومت نظامی در کشور همراه بود همگی نشان از مداخله روز افزون نظامیان در امور کشور داشت. در این نوشتار برآنیم تا به بررسی تاریخچه حکومت نظامی در دوره پهلوی دوم بپردازیم و زمینه های دخالت نظامیان در قدرت را بررسی کنیم و ببینیم که پیشینه این گونه اقدامات در حکومت محمدرضاشاه چگونه بوده و به چه دلیلی رژیم پهلوی به حکومت نظامی متوسل می شده است.
حکومت نظامی ابزاری برای سرکوب اعتراضها
با کناره گیری رضاشاه از قدرت، محمدرضاشاه وارث ارتش از هم پاشیده پدر شد و با توجه به اشغال نظامی و بی تجربه بودن شاه جوان و همچنین از هم پاشیدگی نیروی نظامی کشور، در دهه 1320 عملا شاه از قدرت چندانی برخوردار نبود. در این دهه 15 بار نخست وزیران تغییر کردند . در اواخر دهه 20 تلاشهای محمدرضاشاه برای کسب قدرت بیشتر شد و در 15 بهمن ماه با حادثه ترور شاه در دانشگاه تهران، این فرصت برای وی فراهم شد تا در راستای کسب قدرت گامی اساسی بردارد و می توان گفت نخستین حکومت نظامی جدی در دوره پادشاهی او شکل گرفت. در این روز با تصمیم دولت در تهران حکومت نظامی اعلام و پس از آن برخورد با حزب توده و مخالفان با شدت دنبال شد.
تلاش شاه برای کسب قدرت ادامه یافت اما در اوایل دهه 1330 به دلیل ظهور جبهه ملی، احساسات ناسیونالیستی و مسئله ملی کردن نفت در جامعه، مانعی اساسی بر سر راه هدف وی شکل گرفت. این مانع به تدریج زمینه را برای دخالت نظامیان در امور کشور و قدرت گرفتن شاه فراهم کرد. در کشمکش جدال مصدق و شاه، مصدق در 25 تیر 1331 از نخست وزیری استعفا داد و و با حمایت آیت الله کاشانی، قیام 30 تیر شکل گرفت که در آن روز ارتش با دستور شاه با تانک در خیابانها حضور یافت و به روی مردم آتش گشود.
پس از واقعه 30 تیر و عقب نشینی شاه، مصدق قدرت را در دست گرفت و اقداماتی انجام داد که سبب فاصله گرفتن نیروهای مذهبی و طرفداران آیت الله کاشانی از او شد و با دخالت آمریکا و انگلیس در مرداد سال 1332 زمینه کودتا برای برکناری مصدق فراهم شد. برنامه ریزی برای انجام یک کودتا به وسیله انگلیس به نام «عملیات چکمه» در 25 مرداد 1332 انجام شد.
قرار بود در این روز گارد شاهنشاهی در نیمه شب با اشغال پایتخت و اعلام حکومت نظامی، مصدق را از قدرت برکنار کند4 که این نقشه با شکست مواجه شد. پس از این حادثه سازمانهای جاسوسی آمریکا و انگلیس با برنامه ریزی مجدد ارتشی را که در پی شکست کودتا از هم گسیخته به نظر می رسید دوباره بازیابی کرده و در روز 28 مرداد با ساماندهی اراذل و اوباش کودتای موفقی را بر علیه حکومت مصدق ترتیب داد و در پی آن و در روز 29 مرداد در شهرهای کشور حکومت نظامی اعلام شد و شاه که در پی کودتای ناموفق 25 مرداد از کشور گریخته بود به کشور بازگشت.
دوران پس از کودتای 28 مرداد تا سال 1342، دوره سرکوب و خشونت رژیم پهلوی و حذف گروه های مخالف بود. در این دوره محمدرضا شاه با نظامی کردن حکومت، روند کسب قدرت مطلق خود را به پیش برد. در اوایل دهه 40 مردم در اعتراض به سیاستهای حکومت در راستای تصویب انجمنهای ایالتی و ولایتی، انقلاب سفید و برنامه های ضد مذهبی شاه برای نخستین بار پس از کودتای 28 مرداد در خیابانها حضور یافتند. رهبری این اعتراضات توسط روحانیون به ویژه امام ( ره) صورت می گرفت. در واقع مخالفتهای امام خمینی(ره) با سیاستهای شاه وارد مرحله عملیاتی شد و با حادثه حمله به مدرسه فیضیه و دستگیری و زندانی کردن امام(ره) قیام 15 خرداد رغم خورد.
در 15 خرداد 42 مردم در اعتراض به دستگیری امام(ره) در خیابانهای شهرهای مختلف از جمله تهران و قم حضور یافتند و تظاهرات گسترده ای را به راه انداختند. اویسی که آن زمان فرمانده لشکر گارد بود با قتل عام مردم بیگناه توانست آرامش موقت را به شهر بازگرداند. نکته قابل توجه در آن روز ترس رژیم شاه از قیام 15 خرداد بود و برای سرکوب قیام، در جلسه هیئت دولت 50 روز حکومت نظامی تصویب شد: «هیئت وزیران تصویب نمودند که در تهران و حومه مقررات حکومت نظامی برای مدت 50 روز برقرار گردد. وزارت جنگ مأمور اجرای مفاد این تصویب نامه می باشد.» در پی تصویب حکومت نظامی از جانب دولت و اعلام آن از رسانه های گروهی، سپهبد نعمت الله نصیری نیز به عنوان فرماندة نظامی تهران طی اعلامیه ای هرگونه رفت و آمد در پایتخت و حومه را از ساعت 20 ممنوع کرد.
اعلام 50 روز حکومت نظامی نشان از ترس حکومت از دامنه اعتراضات مردمی بود در واقع رژیم با این گونه اقدامات هرگونه مخالفتی را به شدت سرکوب کرد و با تبعید امام(ره) و زندانی کردن افراد و همچنین برقراری شرایط امنیتی و بستن هرگونه راه اعتراض و مخالفت، توانست تا حدودی ثبات نسبی را برای حکومت خود فراهم کند. هرچند این ثبات به دلیل عمق نارضایتی مردم در سال 56 دوباره به چالش کشیده شد.
واقعه 17 شهریور، روزی که حکومت نظامی را بی اثر کرد
سلسله اتفاقاتی که از 19 دی ماه 1356 در پس انتشار مقاله توهین آمیز نسبت به امام خمینی در شهرهای سراسر کشور از جمله قم، تبریز و یزد رخ داد، در سال 57 هم ادامه یافت و منجر به نخستین اعلام حکومت نظامی در20 مرداد سال 57 در اصفهان شد. اعتراضات مردمی در شهرهای مختلف و اعلام حکومتهای نظامی پی در پی رژیم در این سال روزبه روز شدت می گرفت که اوج آن را می توان در روز 17 شهریور معروف به «جمعه سیاه» مشاهده کرد.
در عید فطر سال 57 تظاهراتی در تهران علیه سیاستهای رژیم شکل گرفت که تا چند روز ادامه یافت و منجر شد تا در روز 16 شهریور حدود نیم میلیون نفر در خیابانها حضور یابند و بر علیه حکومت پهلوی شعار سردهند. در جلسه شورای امنیت ملی که در همان روز تشکیل شد سپهبد مقدم رئیس وقت ساواک با اشاره به اینکه بر اساس گزارشها تظاهرات امروز، فردا هم ادامه دارد و باید برای جلوگیری از آن در تهران حکومت نظامی اعلام شود، با رأی اعضای شواری امنیت ملی و تصویب آن در هیات دولت روز 17 شهریور حکومت نظامی اعلام شد اما به دلیل تاخیر در اعلام آن بسیاری از مردم که از آن اطلاع نداشتند به خیابانها آمدند که به شدیدترین روش ممکن سرکوب شدند.
در این روز مردم در میدان ژاله جمع شدند و بعد از بی توجهی به اخطار نیروهای ارتش، فرمانده نیروی نظامی فرمان حمله به مردم را صادر کرد که در نتیجه آن تعداد بسیاری شهید شدند. در واقع حادثه 17 شهریور تأثیر زیادی بر روند حرکت اعتراضی مردم داشت و رژیم هم که پس از آن آشفته به نظر می رسید، دست به اقدامات مختلفی برای فروکش کردن اعتراضات مردم زد. اما حکومت نظامی که به عنوان یکی از راهکارهای حکومت برای سرکوب اعتراضات تا آخرین روز عمر حکومت پهلوی ادامه یافت، پس از واقعه 17 شهریور کارآیی خود را از دست داد. به صورتی که در برخی شهرها هنگام اعلام حکومت نظامی مردم در خیابانها حضور می یافتند و ماموران حکومت نظامی واکنش چندانی از خود نشان نمی دادند.
جمع بندی
سخن پایانی اینکه محمدرضا شاه مانند پدر خود به ارتش به عنوان پایه اصلی قدرت خود اتکا کرد و ارتشی وابسته به خود به وجود آورد که برای سرکوب مردم مورد استفاده قرار می گرفت. در واقع ساختار قدرت سیاسی در دوره محمدرضا با دوران پهلوی اول چندان تغییر نکرد و همچنان بر پایه ارتش، دیوان سالاری و دربار بود، به عبارت بهتر اقتدار و مشروعیت شاه ناشی از قدرت ارتش در جهت اعمال فشار و سرکوب مخالفان بود و به همین منظور بود که شاه برای مواجهه با اعتراضات صورت گرفته از جانب مردم به حکومت نظامی متوسل می شد و هدف از حکومت نظامی سرکوب مردم، دستگیری افراد مورد نظر در شب، جلوگیری از تجمع و حرکت مردم و جمع آوری اجساد و انتقال به مکانی نامشخص جهت محو آثار کشتار و مشخص نشدن تعداد کشته شدگان بود.
با پیروزی انقلاب اسلامی و از آنجایی که مشروعیت به دست آمده برآمده از مردم بود بر اساس اصل 79 قانون اساسی اعلام حکومت نظامی در کشور ممنوع اعلام شد و برای همیشه استفاده از حکومت نظامی که در دوره پهلوی برای سرکوب مردم به وجود آمده بود، کنار گذاشته شد. این اصل قانون اساسی نشان می دهد که انقلابیون تا چه حد از اختناق نظامی برای سرکوب آزادیهای مشروع مردم منزجر شده بودند. انزجاری که توانست دودمان پهلوی را به باد دهد.
منبع:موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران