برخی از واژگان تخصصی هنر را بشناسیم
زبان تاریخ هنر و نقد هنری مانند هر علم دیگری واژگان خاص خود را دارد. بدیهی است که لازمه فهم درست مطالب ، آشنایی با معانی دقیق واژه هاست.
هرچند واژگان اختصاصی برای هنر - مانند هر حوزه دیگری - وجود دارند اما علاوه بر مباحث هنری و زیبایی شناسی برخی از این اصطلاحات بر مفاهیم فلسفی مبتنی هستند ، و یا با اصطلاحات ادبی مشترک اند ؛ و از این رو ممکن است معانیِ غیر دقیقی را به ذهن متبادر کنند . برای آن که در مطالعه کتب هنری و تخصصی مشکلی از این دست پیش نیاید ، در اینجا به توضیح و تعریف چند واژه هنری ، بدان گونه که کمابیش پذیرفته شده اند ، می پردازیم.
موضوع
هر اثر نقاشی دارای یک موضوع است . مثلا در تابلوی فوق، رامبراند ، نقاشی از چهره خود را به عنوان موضوع برگزیده است.
داشتن موضوع ، الزامی برای خلق یک اثر هنری نیست؛ مثلا بسیاری از نقاشان انتزاع گرای نوین ، موضوع را از کار خود حذف می کنند. مثلا در اثر زیر ، استوارت دیویس، به عنوان یک هنرمند مکتب انتزاعی، موضوع خاصی را برای اثر خود انتخاب نکرده و تابلو، صرفا نشان دهنده یک ترکیب بندی است.
موضوع هنریِ یک نقاش آن چیزی است که او از میان پدیده ها و رویدادها برای نقاشی کردن برمی گزیند ؛ مثلا یک منظره طبیعی ، یک چهره آدمی ، یک صحنه نبرد ، و یا حتی یک قصه .
گاهی موضوع ، عنوان یک اثر نقاشی نیز محسوب می شود. مثلا در تابلوی رامبراند از چهره خود، نام اثر "خود نگاره نقاش" است؛ یعنی موضوع با عنوان اثر یکی است.
محتوا
محتوا عبارت است از آن چیزی که نقاش در موضوعِ خود کشف می کند و مورد تأکید قرار می دهد. به عبارت دیگر ، مفهوم یا مفاهیم خاصی از واقعیت ( جهان بیرونی یا درونی ) که نقاش به مدد اندیشه و احساس و خیال خود قابل روئیت می کند ، محتوای کار او است .
مثلا در تابلو فوق، با عنوان ازدواج باکره، رافائل محتوای دینی پیوند مقدس را توسط نقاشی زیبای خود، به مخاطب انتقال می دهد.
قالب (فرم)
لازمه بیان محتوا ، وجود قالبی متناسب با آن است. "قالب" ( فرم ) تنها به منزله پوسته و صورت ظاهر یک اثر نقاشی نیست ، بلکه مبین ساختار ، نظم و سازمان بندی معینی است که به واسطه آن ، محتوا قابل روئیت می شود.
از این رو ، در یک اثر هنری ، قالب و محتوا لازم و ملزوم یکدیگرند و از هم جدا ناشدنی هستند . مثلا در اثر رامبراند ، قالب یا فرم ارائه محتوا، واقع نمایی انتخاب شده است. اما در اثر دیویس، قالب تجرییدی برای بیان محتوا - که همان گریز از معنا است- انتخاب گردیده است.
البته این بدان معنی نیست که هر محتوای معین را فقط در قالبی معین می توان بیان کرد . آن چه در این باره اهمیت دارد ، یگانگی این دو وجه در جهت رساییِ کامل تر بیان هنری است.
قالب هر هنری عناصر خاص خود را دارد . قالب در نقاشی از عناصر بصری یعنی رنگ و شکل و خط تشکیل می یابد.
برقراری سامانی اندام وار ( اُرگانیک ) در این عناصر ، که آن ها را هم چون یک کلِ یگانه ارائه می دهد ، ترکیب بندی ( کمپوزیسیون ) نامیده می شود. هر نقاش برای ساختن قالب مناسب نیازمند آن است که مواد ، ابزارها و روش های اجرایی معینی را انتخاب کند.
اسلوب
هرگاه روند گزینش وسایل فنی و طرز اجرای کار یک هنرمند از دیگران متمایز باشد ، می گوییم وی دارای اسلوبی شخصی است .
"اسلوب" ، سیاق یا روش شخصیِ یک نقاش با "سبک" کار او ارتباط دارد؛ اما باید توجه داشت که اسلوب و سبک دو مفهوم مترادف نیستند . مثلا روبنس اسلوبی مشخص در رنگ آمیزی دارد ، ولی سبک کار او را "باروک" می نامند.*
شرح تفاوت اسلوب و سبک و همچنین وجوه مشترک میان این دو خود مقاله ای جدا می طلبد که در آینده به شرح و بسط آن خواهیم پرداخت.
پس به طور کلی یادگیری واژگان و اصطلاحات خاص هنر سبب می شود فهم و دریافت آثار هنری و کتب مختص هنر ، برای ما ساده تر گردد؛ همچنین در صورتی که بخواهیم در مورد یک اثر هنری صحبت کنیم یا به نقد آن بپردازیم ، مطلب مدنظر خود را اصولی تر و راحت تر به دیگران انتقال دهیم.
پی نوشت:
* در جستجوی زبان نو، روئین پاکباز،انتشارات آگاه