تبیان، دستیار زندگی
امام برای درس آیت الله شاه آبادی ارزش و احترام زیادی قائل بودند و می فرمودند: « اگر ایت الله شاه آبادی هفتاد سال تدریس می کرد، من در محضرش حاضر می شدم، چون هر روز حرف تازه ای داشت.»
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گفت وگوی مشروح با آیت الله نصرالله شاه آبادی

امام برای درس آیت الله شاه آبادی ارزش و احترام زیادی قائل بودند و می فرمودند: « اگر ایت الله شاه آبادی هفتاد سال تدریس می کرد، من در محضرش حاضر می شدم، چون هر روز حرف تازه ای داشت.»

مصاحبه: فهیمه السادات آقامیری-بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
گفت وگوی مشروح با آیت الله نصرالله شاه آبادی

زندگی نامه آیت الله حاج شیخ نصرالله شاه آبادی (دام ظله)

حضرت آیت الله حاج شیخ نصرالله شاه آبادی (دام ظله) فرزند فقیه و عارف بزرگ حضرت آیت الله العظمی میرزا محمدعلی شاه آبادی و بانو علویه مریم روحانی فرزند آیت الله العظمی آقای حاج سید صادق روحانی (قدس سره ) در تاریخ 28 شعبان المعظم 1350 هجری قمری مطابق با 18 دی 1310 شمسی در بیت علم و فضیلت، متولد گردید و تحت تربیت پدر بزرگوار و مادر محترمه خویش قرار گرفت، معظم له دوره ابتدایی را در تهران دبستان توفیق گذرانده و سپس با راهنمایی والد معظم خویش در سال 1320 آغاز به تحصیل علوم دینی نمودند. دوره مقدمات و سطح را نزد اساتید بزرگ تهران چون حضرات آیات حاج شیخ حسین کنی، حاج شیخ محمدعلی لواسانی، میرزا ابوالحسن شعرانی ،حاج سید عبدالکاظم عصار، میرزا مهدی آشتیانی (فیلسوف شرق) حاج سید حسن احمدی، میرزا هدایت الله گلپایگانی، حاج شیخ عباس تهرانی و حاج شیخ اسماعیل جابلقی تا سال 1328 که والد معظم ایشان رحلت فرمودند ، باتمام رسانیدند.
معظم له پس از رحلت والد معظم به حوزه علمیه قم وارد شده و در درس حضرات آیات عظام حجت کوه کمره ای حاج آقا حسین بروجردی حاج سید محمد تقی خوانساری و حاج شیخ محمدعلی اراکی شرکت نمودند. سپس برای ادامه تحصیل به نجف اشرف عزیمت نمودند.

پس از ورود به نجف اشرف در دروس حضرات آیات عظام سید محمد روحانی ، سیدعبدالهادی شیرازی ، سید ابوالقاسم خویی ، حاج شیخ حسین حلی و حاج شیخ محمود شاهرودی حاضر شدند و با نبوغ علمی که داشتند در سن 30 سالگی به درجه رفیع اجتهاد نائل گردیدند

و همزمان به تدریس دروس سطوح عالی در حوزه علمیه نجف اشرف پرداختند و جزو اساتید بنام آن حوزه هزارساله قرار گرفتند ، که طلاب و فضلای بسیاری از خرمن دانش معظم له بهره مند گردیدند . معظم له با ورود امام راحل به نجف اشرف و آغاز تدریس خارج مکاسب محرمه ، بهمراه فضلای معاصر خویش همچون حضرات آیات عظام راستی کاشانی و اخوان مرعشی ، با شرکت در درس امام راحل ، بر وزانت و گرمی حوزه درس امام راحل افزودند .
ایشان در سال 1348 بنا به درخواست مرحوم آیت الله العظمی خویی، جهت سر و سامان دادن به وضع شیعیان و طلاب پاکستان ، بهمراه عده ای از فضلا و شاگردانش به کشور پاکستان مهاجرت نمودند و پس از یکسال اقامت در بازگشت به ایران ، توسط رژیم پهلوی ممنوع الخروج گشته و تا پیروزی انقلاب اسلامی از ادامه خدمت در پاکستان و نجف اشرف بازماندند . لذا در تهران اقامت گزیدند و به فعالیت های اجتماعی ومذهبی پرداختند .

تاسیس مدرسه معارف اسلامی جهت آموزش مبانی اسلامی برای خواهران و برادران و خدمات خیریه بجهت کمک به نیازمندان ساخت مساجد و درمانگاه های خیریه و صندوقهای خیریه قرض الحسنه متعدد از خدمات معظم له در شهر تهران است. با اوج گیری نهضت امام فعالیت های روشنگرانه و سخنرانی ها و تظاهرات بر ضد رژیم پهلوی را سرلوحه اقدامات خویش قرار دادند . پس از پیروزی انقلاب اسلامی بنا بر وظیفه شرعی، با تشکیل کمیته انقلاب اسلامی در سالهای آغازین انقلاب تمام اوقات خویش را وقف خدمت رسانی به انقلاب نمودند و با آغاز جنگ تحمیلی ، بیشتر توان خویش را در کمک رسانی به رزمندگان در جبهه ها نمودند . معظم له تا سال 1375 در شهر تهران به خدمات علمی و اجتماعی خویش اشتغال داشتند و از آن زمان تا کنون در شهر مقدس قم به تدریس و خدمات علمی و اجتماعی اشتغال دارند . سرلوحه و شعار و عمل ایشان در طول عمر با برکتشان خدمت رسانی به مردم و گره گشایی از کار ایشان می باشد.

سوالی از خدمت ایشان پرسیدیم مبنی بر اینکه حضور اجتماعی مرحوم آیت الله شاه آبادی و امام خمینی"ره" مربوط به فقه این بزرگواران است یا عرفان یا هر دو؟

عرفان در لغتی که در آن خوابیده یعنی معرفت و شناخت حق . و فقه به معنای معرفت به وظایف شرعیه مانند واجبات ، مکروهات و مستحبات . در این دو : عرفان بعد از شناخت حق که اوست همه کارست لذا ما باید مطیع او باشیم هرچه که او خواست تحقق پیدا می کند و هرچه که نخواست نمی شود ، لذا خیلی از عرفا عزلت و گوشه نشینی را انتخاب می کنند . حال فقها صرف نظر از عرفان وظایفی را معین می کنند و خود عمل به این وظایف کردند مانند : نماز ، روزه ، جهاد و ... در برنامه های ما ( علما) بعضی از مسائل شرعیه ی ما چون مشکل و سخت می باشد قیوداتی معین شده ، مانند : حج ، اگر کسی توان جسمی یا مالی نداشت ، این وظیفه از دوشش برداشته می شود یا اگر کسی سلامتی نداشت ، می تواند روزه نگیرد و... یعنی اگر قادر به انجام یک سری وظایف نبود آ از دوشش برداشته می شود. حال یکی از واجبات امر به معروف و نهی از منکر است که البته آن هم شرایطی دارد که برای مثال : شما احتما ضرر ندهی و عوامل غیره.

اما عارف فقیه :که عرفان علمی را فقط نمی خواهد بلکه عمل کردن را هم واجب میبیند یعنی هم عارف باشد و هم فقیه ، این فرد امر به معروف و نهی از منکر را مانند نماز میداند نه مانند بقیه ی احکام شرعیه یعنی همان طور که نماز در هیچ حالتی از انسان ساقط نمی شود امر به معروف و نهی از منکر هم همین حکم را دارد . لذا ما وقتی قرآن را باز می کنیم یکی از آیات بزرگ خداوند در قرآن را مشاهده می کنیم که : كُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُوْمِنُونَ بِاللَّهِ ...*

از طرفی حضرت سیدالشهدا می فرمایند: خروج من برای احیای امر به معروف و نهی از منکر است.

با اینکه حضرت می دانستند که منجر به قتل و در به دری اصحاب و خانواده شان می شود اما باز قیام کردند .

این معنای عرفان عمل و عارف به وظایف شرعیه است ، که هم شناخت حق را دارند و هم وظایف را برای ما معین کرده و همین معنا موجب شد که مرحوم والد حضرت آیت الله محمدعلی شاه آبادی تا آنجا توان داشت این وظیفه را اعمال کرد و بعد به دنبال ایشان شاگرد نمونه شان حضرت امام "ره" در همان مسیر راه را دنبال کرد .

شیخ جلیل ما و عارف بزرگوار، آقای شاه آبادی روحی فداه فرمودند:
« تا قوای جوانی و نشاط آن باقی است، بهتر می توان قیام کرد در مقابل مفاسد اخلاقی، و خوب تر می توان وظایف انسانیه را انجام داد.
 مگذارید این قوا از دست برود و روزگار پیری پیش آید که موفق شدن در آن حال، مشکل است و بر فرض موفق شدن، زحمت اصلاح خیلی زیاد است.»

علم در کاغذ نیست

و در حالی که با دست به سینه ی خود اشاره می کردند، فرمودند: « علم در کاغذ نیست. قوه ی اجتهاد در این جاست. اگر علماء به من اجازه ی اجتهاد داده اند، به خاطر صلاحیت علمی من بوده، ولی من خودم هرگز به دنبال گرفتن این اجازه ها نبوده ام.»

روزی در تهران، یک نفر که برای پرداخت سهم مبارک امام ( ع) نزد ایشان آمده بود، از ایشان خواست که اجازه های اجتهادشان را ببیند! ایشان که به شدت از این عمل ناراحت شده بودند، از همسرشان خواستند صندوقی را که اجازه های اجتهادشان در آن قرار داشت، بیاورند و آن گاه در مقابل چشم او، همه را پاره کردند،

در میان اجازات اجتهادی که ایشان از اساتید خود داشت، تنها یک اجازه به دست آمده، و آن هم اجازه ای است که آیت الله العظمی میرزا محمد تقی شیرازی (میرزای دوم) به ایشان داده بود، و در میان یکی از کتابهای ایشان جا مانده بود.
 همسر ایشان هرگاه از این قضیه یاد می کرد، می گفت: ای کاش آن روز هیچ یک از اجازات را به آقا نمی دادم.

اخلاق مرحوم آیت الله شاه آبادی و امام خمینی در برخورد با مردم و اجتماع به چه گونه بود؟

آمدند از امام صادق سوال کردند ، یابن رسول الله زندگی روزانه ات را بر چه پایه ای قرار دادی؟ ( می خواستن از حضرت یاد بگیرند و در زندگی خودشان پیاده کنند ) حضرت فرمودند بر چهار پایه قرار دادم : اول : آن چه روزی من است غیر از من نمی خورد و روزی فقط خوردن و آشامیدن نیست بلکه سلامتی ، عمر، عزت و دارایی و... نیز می باشد.

دوم : دانستم وظایفی که به گردن من است غیر از من او را انجام نخواهد داد . ( زیرا مانند این است که من آب بخورم ، عطش شما برطرف بشود ) و لذا عملی که به گردن من است خودم به جا آوردم که یکی از آن ها : امربه معروف و نهی از منکر است .

سوم: دانستم که ناظر به من است لذا حیا کردم. ( مانند دوربینی که در جای جای عالم کار گذاشته شده است. )

چهارم: آماده شدم برای رفتن زیرا مرگ به کسی اطلاع نمی دهد که چه وقت خواهد آمد ( برای همه مجهول است که در پیری یا جوانی یا میانسالی می آید)

وقتی نظر به این روایت بکنید متوجه خواهید شد که امام صادق عارف عالم است و امر به معروف و نهی از منکر را از چهار اصول زندگی شان در نظر گرفته اند.

در روایات آمده است : مبلغ دین مردم باشید به غیر از زبان ، با عمل دین خدا را تبلیغ کنید.

خاطره مرحوم والد ، تحصن در حرم حضرت عبدالعظیم در زمان رضاخان که یازده ماه این تحصن طول کشید و به خاطر محبوب بودنشان در بین مردم بود، که حکومت از آن می ترسید و در آخر به واسطه ی مرحوم مدرس و چند از روسای وقت به اصرار ، ایشان را از تحصن در آوردند . ایشان در بین مردم عزیز بود و اهل عمل ، عارف عمل کننده به وظایف!

منبر حرف نمی زند......!

وقتی که رضا خان دستور داد منبر را از مسجد مرحوم پدرم ، آیت الله شاه آبادی بردارند تا مانع سخنرانی ایشان شوند، ایشان دست از سخنرانی برنداشتند و به طور ایستاده سخنرانی می کردند.

در ماه محرم و صفر مرحوم آیت الله شاه آبادی این دو ماه را صبح ها بعد از نماز صبح در مسجد سخنرانی میکردند و چون به حکومت و شاه حملاتی کرده بودند ، آمدند و منبر را بردند و آقا از فردای همان روز بعد از نماز سخنرانی را ادامه دادند و در حالت ایستاده منبر رفتند . تا اینکه مومنین و اهالی مسجد از آقا خواستند که اجازه دهند یک منبر جدید تهیه کنند اما آقا موافقت نکرد و گفتند : می خواهم ایستاده صحبت کنم که حماقت این مردک را ثابت کنم که منبر حرف نمی زند این منم که حرف می زنم، من را ببرید. و ایشان دو ماه هر روز بعد از نماز صبح ایستاده سخنرانی کردند و منبر رفتند . و ایشان ثابت کردند که وقتی عرفان و فقه با هم جمع شوند نتیجه می دهد . همین طور مرحوم امام قدم به قدم نظرات ایشان را اجرا کردند و تا زنده بودند عمل کردند و الحمدلله نتیجه هم داد و امیدوارم جانشین ایشان هم حضرت آیت الله العظمی خامنه ای این مسیر را طی کرده و طی خواهند فرمود. سایه ایشان مستدام باد.

باتشکر از زمانی که در اختیار ما قرار دادید.


پی نوشت : کتاب عارف کامل، صفحه ی اینستاگرام حجت الاسلام و المسلمین سید حسین کشفی(نوه ی معظم له)