تبیان، دستیار زندگی
نهم شهریور ماه،برابر با سالروز شهادت مظلومانه عالم مجاهد شهید آیت الله سید محمد باقر حکیم است.او در طول زندگی سیاسی خویش و با الهام از استادش شهید آیت الله سید محمدباقرصدر،در راه تحقق استقلال وآزادی عراق تلاش فراوان نمود ونها
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

روشنفکر، بانفوذ و روشنگر بود

نهم شهریور ماه،برابر با سالروز شهادت مظلومانه عالم مجاهد شهید آیت الله سید محمد باقر حکیم است.او در طول زندگی سیاسی خویش و با الهام از استادش شهید آیت الله سید محمدباقرصدر،در راه تحقق استقلال وآزادی عراق تلاش فراوان نمود ونهایتا در این طریق نیز به شهادت رسید.از این روی درباب خصال فکری وعملی آن بزرگ، با حجت الاسلام والمسلمین محمدحسن اختری گفت وشنودی انجام شده است که نتیجه آن را پیش روی دارید.

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
روشنفکر، بانفوذ و روشنگر بود

حضرتعالی برای ادامه تحصیلات از قم به نجف رفتید. چگونه با شهید سید محمدباقر حکیم آشنا شدید؟

بسم الله الرحمن الرحیم. بنده در نجف، ایشان را از دور می شناختم و می دیدم در کلاسهای شهید آیت الله سید محمدباقر صدر حضور پیدا می کند و بسیار هم به درس اهمیت می دهد. بنده خودم حدود شش ماهی، در کلاسهای شهید صدر شرکت کردم که ایشان هم می آمد. بنده اولاً: ایرانی بودم و ثانیاً: تازه درس خارج فقه را شروع کرده بودم و در آنجا آشنایی خاصی با ایشان نداشتم. آشنایی بنده با ایشان، در واقع در ایران بود که شکل گرفت. ایشان یکی از شاگردان برجسته شهید آیت الله صدر و انسان بسیار روشن و آگاهی بود که علاوه بر تحصیل، تدریس هم می کرد. برایم بیشترین جلوه ابعاد زندگی ایشان، در دوره مرجعیت پدرشان آیت الله العظمی سید محسن حکیم بود.

فعالیت ایشان در بیت آیت الله العظمی سید محسن حکیم به چه شکل بود؟

باید به این نکته توجه داشت که بازوی مرجعیت آیت الله العظمی سید محسن حکیم، فرزندان ایشان بودند که هر یک در یکی از ابعاد فکری، اجتماعی و اجرایی تلاش می کردند. شهید سید محمدباقر حکیم در بیت پدر کار اجرایی خاصی نداشت، اما در زمینه مسائل فکری و نظری بسیار صاحب نظر بود.

ویژگیهای شخصیتی و علمی بارز ایشان از نظر شما کدامند؟

ایشان به دلیل استعدادهای شخصی و شرایط خانوادگی ممتاز، از جایگاه علمی والایی برخوردار و در بین طلاب نجف شاخص بودند. ایشان دروس خارج فقه را در محضر پدرشان و آیت الله العظمی خویی فرا گرفتند، اما استادی که بیش از هر کس دیگری بر اندیشه های فلسفی و اصولی ایشان تأثیر گذاشت، شهید آیت الله صدر بودند. شهید آیت الله سید محمدباقر حکیم همواره مقید بودند در درس ایشان حضور یابند و حتی اگر ناچار به انتخاب بین درس پدر و ایشان می شدند، قطعاً درس شهید صدر را انتخاب می کردند. اندیشه های فقهی، فلسفی و حکومتی ایشان، کاملاً نشان می دهد پرورش یافته مکتب شهید صدر هستند.

به نظر شما تفاوتی بین مکتب سیاسی شهید آیت الله سید محمد باقر صدر و مکتب آیت الله سید محمدباقر حکیم وجود دارد؟

بنده در این زمینه تحقیق خاصی نکرده ام که بتوانم پاسخ دقیقی بدهم، ولی با توجه به حرکت عمومی شهید صدر و برخوردهایی که داشتند و مطالبی که از ایشان چاپ شد، تصور می کنم بسیار به هم نزدیک هستند. شهید حکیم هم به نظر بنده نسبت به حکومت همان نگرش شهید صدر را داشت، در عین حال که جرئت حرکت به سوی تشکیل حکومت را از حضرت امام خمینی گرفته بود، چون به عینه می دید امام حکومت تشکیل داده اند، در حالی که قبل از امام، هرگز کسی تصورش را هم نمی کرد یک حرکت دینی به نتیجه برسد و بتواند حرکتی را شکل بدهد.

بنابراین حضور حضرت امام در نجف را منشأ یک حرکت سیاسی در حوزه نجف می دانید.اینطور نیست؟

قطعاً حضور امام در نجف در آنجا، حرکت بسیار گسترده ای را ایجاد کرد و بسیاری از نجفیها به نوعی تحت تأثیر افکار امام قرار گرفتند. اساساً خود طرح حکومت اسلامی توسط حضرت امام، حرکت بسیار عظیمی بود.من خودم نوار درس اول حکومت اسلامی حضرت امام را برای شهید صدر بردم و گفتم: ایشان از دیروز درس حکومت اسلامی را شروع کرده اند. شهید صدر نوار را از من گرفتند که گوش بدهند و گفتند: «چرا سایر علما چنین موضوعی را مطرح نمی کنند؟»

بنابراین شهید صدر هم قایل به تشکیل یک حکومت اسلامی بودند.اینطور نیست؟

قطعاً همین طور است، چون خیلی خوشحال شدند که امام این مسئله را مطرح کرده و در این امر پیشگام شده اند. سایر علما هم به اصل ولایت فقیه معتقد بودند، اما کسی در صد سال اخیر نتوانست این اصل را به مرحله عمل برساند و غیر از حضرت امام کسی در این عرصه حضور نداشت، لذا این حرکت امام، در شهید صدر تأثیر عمیقی به جا گذاشت و شاگردان ایشان، از جمله شهید سید محمدباقر حکیم هم بسیار تحت تأثیر قرار گرفتند و می توان گفت این ایده امام را پذیرفتند و پیگیری کردند.

در حوزه نجف چه مانعی وجود داشت که حکومت اسلامی مطرح نمی شد؟

این طور نیست. موضوع ولایت فقیه همواره در حوزه نجف بحث می شد، ولی هیچ یک از علما به جنبه عملی آن فکر نمی کردند. حضرت امام تنها شخصیتی بودند که این اصل را دنبال و حکومت اسلامی را مطرح کردند.

حضرتعالی ظاهراً در ماجرای سخنرانی شهید سید آیت الله محمدباقر حکیم به جای آیت الله العظمی سید محسن حکیم -که منجر به صدور بیانیه نقش مرجعیت شد- حضور داشتید. از آن روز برایمان بگویید.

مرحوم آیت الله العظمی سید محسن حکیم قصد داشتند در مخالفت با صدام سخنرانی کنند. جمعیت زیادی هم از شهرهای مختلف عراق به نجف آمدند و اجتماع گسترده ای تشکیل شد. شنیدم عده زیادی که در اطراف صحن و خیابانهای نجف جمع شده بودند، با این فکر که آیت الله حکیم حکم جهاد خواهند داد، مسلح آمده بودند. تا آن روز چنین جمعیتی را در نجف ندیده بودم. آیت الله حکیم تشریف نیاوردند و شهید سید محمدباقر حکیم به جای ایشان سخنرانی کردند و بیانیه ای با عنوان نقش مرجعیت هم قرائت شد که در آن نقش مرجعیت مفصلاً توضیح داده شده بود. پس از این گردهمایی وضعیت شهر نجف به شدت بحرانی شد، به طوری که ما خانه، زندگی و همه چیزمان را رها و از عراق فرار کردیم!

آشنایی وتعامل شما با شهید آیت الله سید حکیم پس از پیروزی انقلاب،چگونه توسعه یافت؟

بنده در ایام جنگ تحمیلی در سمنان امام جمعه بودم و در آنجا برای اسرای عراقی، اردوگاهی را تدارک دیده بودیم. شهید محمدباقر حکیم برای بازدید از اسرای عراقی به سمنان می آمدند و در آنجا بود که با ایشان آشنایی نزدیکی پیدا کردم. با تأسیس مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق آشنایی هم بیشتر شد. ایشان نسبت به من لطف و محبت زیادی داشتند وبنده هم  به اخلاص، اندیشه و ایثار ایشان ارادت خاصی داشتم.

به برخی از اندیشه ها و آراء برجسته ایشان اشاره کنید.

یکی از محورهای اندیشه ایشان همچون بسیاری از شخصیتها و علمای برجسته اسلامی، موضوع «وحدت اسلامی» بود که همواره از آن دفاع و در سخنرانیها و گردهماییها که با محوریت موضوع وحدت برگزار می شدند، شرکت و سخنرانی می کردند.

در زمان حضرت امام، اشاعه اندیشه وحدت اسلامی سبب شد علمای کشورهای مختلف به ایران بیایند و سمینارهای بزرگی برگزار شوند. پس از رحلت امام هم مقام معظم رهبری همان مسیر را ادامه دادند و خواستار حرکت و تفکر وحدت بخش بین امت اسلامی در قالب مجمع تقریب مذاهب اسلامی شدند. یکی از کسانی که برای این کار در نظر گرفته شد، شهید آیت الله سید محمدباقر حکیم بودند که در همان جلسات اولیه، به عنوان رئیس شورای عالی انتخاب شدند و تا زمانی هم که در ایران بودند، ریاست این شورا به عهده ایشان بود. ایشان تفکر تقریبی داشتند و بر ضرورت توحید بین جوامع اسلامی و وحدت اسلامی تا پایان عمر پای فشردند. ایشان به همین دلیل در کنفرانسهای مختلفی که در کشورهای سوریه، لبنان، پاکستان و... برگزار می شدند، شرکت و با علمای اهل سنت رابطه برقرار می کردند تا با همراهی آنان اندیشه تقریب مذاهب اسلامی را دنبال کنند. هنگامی هم که طرح مجمع جهانی اهل بیت(ع) مطرح شد، ایشان جزو شخصیتهای بسیار موثر، بانفوذ و بنیان گزار نخستین همایش این اجلاس بودند. در جلسات و کمیته های مختلف این اجلاس هم سخنرانی و نتایج آنها را پیگیری می کردند که بسیار مفید بود. هنگامی که قرار شد شخصیتهایی از جهان اسلام برای عضویت در شورای عالی مجمع اهل بیت(ع) انتخاب شوند، ایشان به عنوان شخصیت اول از عراق انتخاب شدند. بنابراین تفکر شهید آیت الله سید محمدباقر حکیم کاملاً مشخص است. ایشان با روحیه و وحدت اسلامی و تقریبی و اندیشه های اهل بیت(ع) وارد میدان شدند و در دفاع از مکتب تشیع تا آخرین دم حیات از پای ننشستند.

به اعتقاد بنده، ایشان را می توان شخصیتی روشنفکر، بانفوذ، روشنگر و احیاگر اندیشه های شهیدآیت الله محمدباقر صدر دانست. شهید صدر با نبوغی حیرت انگیز حرکتی مهم را پایه گذاری کردند و شهید حکیم پس از ایشان، آن پرچم را به دست گرفتند و انصافاً نقش مهمی در روشنگری و آگاهی بخشی به مردم عراق داشتند.

نظر ایشان در باره آینده حوزه نجف چه بود؟

ایشان به این نکته مهم پی برده بودند که تفکر و حرکت امام به دلیل حضور حوزه علمیه قم در مسائل اجتماعی و فرهنگی ، جهانی بوده است، لذا ضرورت ایجاد حرکت در حوزه نجف هم برای ایشان مطرح بود و در حوزه علمیه ای که در ایران داشتند، بر اساس این تفکر جدید، حرکتی را آغاز کردند. اگر نوشته هایشان را مطالعه کنید، لزوم اصلاح حوزه را ملاحظه خواهید کرد.ایشان چنین تفکری را هم داشتند و آن را پیگیری می کردند.

و نگاهشان به حاکمیت ولی فقیه چه بود؟

کاملاً به ولایت فقیه اعتقاد داشتند و همواره پیرو دستورات حضرت امام و مقام معظم رهبری بودند. مجلس اعلای انقلاب اسلامی، اصولاً با سفارش حضرت امام شکل گرفت و امام بودند که به ایشان فرمودند: باید همسویی و همفکری بین گروههای مختلف عراقی شکل بگیرد تا بتوانند دوش به دوش هم با رژیم بعث مبارزه کنند. ایشان فوق العاده به دیدگاههای حضرت امام معتقد و علاقمند بودند. پس از رحلت امام در اغلب جلساتی که مسئولان رده بالای نظام خدمت مقام معظم رهبری می رفتند، شرکت می کردند. در این جلسات به ایشان به عنوان یک شخصیت عراقی نگاه نمی شد، بلکه از خودمان بودند و در همه جلسات، مخصوصاً مناسبتها، اعیاد و جلسات مختلف حضور داشتند.

با وجود حاکمیت صدام در عراق، حضور ایشان در این جلسات مشکلی برایشان ایجاد نمی کرد؟

چرا. صدام سوء استفاده می کرد و می گفت: مخالفانی که در ایران هستند، عراقی نیستند و جزو مسئولین ایرانی هستند، ولی شهید حکیم از مسئولان ایران فاصله نمی گرفتند و همواره در نماز جمعه ها، مراسم شبهای احیا، همایشها و کنفرانسهای بین المللی و مراسمهای مختلف شرکت می کردند. به مناطق مختلفی سفر می کردند که اغلب میزبانانش ایرانی بودند، از جمله سفر به سوریه که سعی کردیم سفر موفقی باشد. روزی هم که می خواستند به عراق برگردند، با مقام معظم رهبری ملاقات کردند.

مقام معظم رهبری چه توصیه هایی به ایشان کردند؟

ایشان بر وحدت و یکپارچگی مردم عراق فوق العاده تکیه کردند و هشدار دادند وحدت اسلامی باید در عراق حفظ شود و تمامیت ارضی عراق باید باقی بماند. ایشان روی این نکته که نباید بین شیعیان درون خودشان و نیز بین شیعه و سنی جدایی بیفتد، زیرا دشمن سعی می کند از این طریق نیروهای مردمی عراق را تضعیف کند، فرمودند مردم عراق باید ضرورت اتحاد در برابر اشغال گران را همواره مد نظر داشته باشند. شهید حکیم هم انصافاً در مدت کوتاهی که در عراق بودند، به تک  تک فرمایشهای مقام معظم رهبری عمل کردند.

با توجه به منویات رهبران بزرگی چون شهید صدر و شهید حکیم، وضعیت کنونی عراق را چگونه ارزیابی می کنید؟

عراق هم مثل هر کشور در حال تغییر و گذار با چالشهایی روبروست که یکی از آنها اختلاف نظرهایی است که در خود هسته مرکزی جنبش وجود دارد.

علت دیگر دخالت و نقش عوامل خارجی داخل عراق است. همچنین عوامل روانی، عاطفی و اجتماعی نقش مهمی دارند. عوامل خارجی همواره سعی کرده اند جنبش اسلامی را از محتوا تهی و آن را منحرف کنند، مخصوصاً هنگامی که رهبری چون شهید صدر یا شهید حکیم از میان می روند، آنها امیدوار می شوند که بتوانند بین صفوف مبارزین تفرقه بیندازند.

در انقلاب اسلامی هم هنگامی که امام رحلت کردند، امریکاییها و دشمنان تصور می کردند همه چیز به هم می ریزد و تصورش را هم نمی کردند مجلس خبرگان بتواند در ظرف چند ساعت رهبر جدید را تعیین کند و همه نیروها حول محور رهبر جمع شوند. بنابراین همیشه امکان بروز چالشها و اختلافات وجود دارد و دشمن هم سعی می کند از این موقعیتها استفاده کند.

نقش مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق را در این شرایط چگونه ارزیابی می کنید؟

به نظر من به رغم تمام مشکلاتی که وجود دارد، این مجلس حرکت درستی دارد ائتلاف احزاب اسلامی در مجلس عراق تا به حال خوب جواب داده است و شخصیتهای دلسوز و متفکری در این احزاب هستند که با یکدیگر همفکری و همراهی می کنند. صدام طی 35 سال سعی کرد فرهنگ جاهلیت و ناسیونالیسم عربی را جا بیندازد، ولی اینک مردم در کنار مرجعیت ایستاده اند و مقاومت می کنند.

نقش احزابی چون حزب الدعوه را چگونه ارزیابی می کنید؟

حزب الدعوه، مجلس اعلای انقلاب اسلامی، ائتلاف و همه شخصیتها به رغم فشاری که روی آنها بود خوب عمل کردند و ایستادند. امریکا و انگلیس صدها سال است که برای ایجاد اختلاف در ایران نقشه کشیده اند، به خصوص خاورمیانه، عراق و ایران برایشان از اهمیت حیاتی برخوردارند و برای دستیابی به آنها به هر کاری دست می زنند تا یک وقت عراق و منطقه از دستشان خارج نشود، اما به لطف خدا و ارادت به اهل بیت(ع) و فداکاری علمای دینی روشنفکران و مردم عراق تاکنون اسلام در عراق زنده است. احترام مردم به مرجعیت شیعه، نشانه پیوستگی عمیق مردم عراق به اسلام است.

علل به شهادت رساندن شهید آیت الله سید محمدباقر حکیم از نظر شما کدامند؟

شهید آیت الله سید محمدباقر حکیم مبارزه و حرکت علمی خود را با یک برنامه مبارزاتی شروع کردند و در این راه تبعیدها، شکنجه ها و فشارهای زیادی را از سوی رژیم بعث تحمل و سرانجام هم مهاجرت کردند.

به اعتقاد بنده شهادت ایشان توطئه ای از سوی انگلیس و امریکا بود که عوامل خود را در قالب القاعده و گروه های تکفیری سازماندهی کردند و فجایع بی شماری را رقم زدند. اینها از همان ابتدا با حضور یک شخصیت کلیدی و محوری مخالف بودند و درصدد برآمدند این شخصیت بزرگ را از میان بردارند تا کسی در میدان مبارزه باقی نماند.

آنها از همان ابتدا به فکر ایجاد تفرقه و فروپاشی عراق بودند، زیرا اگر مردم حول محور یک شخصیت با سابقه مرجعیت دینی پدر ایشان جمع می شدند، مخصوصاً با علاقه و ارتباط خوبی که عشایر عراق با خانواده ایشان داشتند و با توجه به اینکه اغلب رزمندگان سپاه بدر جزو شاگردان ایشان بودند، چالش عظیمی برای آنان به وجود می آمد. شهید حکیم همواره تلاش می کردند در کنار آموزشهای دینی و اخلاقی شعله مبارزه با دشمنان را در دل مردم زنده نگه دارند و بدیهی است دشمنان کوشیدند ایشان را از سر راه بردارند که دامنه فعالیتهای ایشان گسترش نیابد. مهم ترین عامل برای شکست مردم عراق از بین بردن وحدت و یکپارچگی است و لذا مهم ترین اقدامات دشمنان نیز ترور شخصیتهایی است که در جهت تقویت وحدت بین اقشار و قومیت های مختلف در عراق تلاش می کنند.

و سوال پایانی اینکه ارزیابی کلی شما از زندگی سراسر مبارزه شهید آیت الله سید محمدباقر حکیم چیست؟

زندگی 70 ساله ایشان، دارای ابعاد مختلف علمی، فرهنگی، سیاسی و جهادی است. ایشان از هر نظر انسان نمونه ای بودند و ویژگیهای ایشان حاصل شرایط خانوادگی و محیط زندگی در فضای معنوی و علمی بود. خانواده ایشان بسیار اصیل، شریف، ریشه دار و در علم و فقاهت در اعلی مرتبه و پدر ایشان آیت الله العظمی سید محسن حکیم مرجع اعلای شیعه و در قلمرو وسیعی از کشورهای اسلامی، از جمله ایران، هند و... مورد احترام و قبول بودند. بدیهی است وقتی انسان با استعدادی چون شهید حکیم در چنین محیط و خانواده ای رشد می کند، انسان نمونه ای خواهد بود.

شرایط زمانی نیز سبب شد ایشان از ابتدا در میدان مبارزه ای قرار بگیرند که پس از سرنگونی سلطنت در عراق و روی کار آمدن عبدالکریم قاسم، اولین رئیس جمهور عراق به وجود آمد و طی آن بعثیها با تفکرات الحادی و کمونیستی بنای مخالفت با اسلام و مراجع دینی را گذاشتند. جریان مستمر مبارزه با این تفکرات ضد دینی، مرجعیت آگاه عراق و به پرچمداری شهید آیت الله حکیم بود که فتوای معروف «الشوعیه کفر و الحاد» را سر دادند. فرزندان و اقوام شهید حکیم نیز راه ایشان را ادامه دادند که به شهادت بسیاری از آنان منجر شد و خاندان حکیم از حیث تقدیم شهید در راه اسلام، یگانه است.


منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران