شیخ حسن کربلایی تاریخنگار جنبش تنباکو
شیخ حسن اصفهانی، مشهور به شیخ کربلایی، صاحب کتاب «تاریخ دخانیه» است. او اصالتاً اهل اصفهان بود و در جوانی به سامرا هجرت کرد و در آنجا با میرزای نائینی در درس میرزای شیرازی آشنا گردید و بعدها دوستی آنها بسیار قوی و مستحکم شد و مدتها هممباحثه بودند. شیخ حسن از فضلای حوزه سامرا در درس میرزای شیرازی به شمار میرفت، تا آنکه حوزه سامرا به هم خورد. او با میرزای نائینی از سامرا به نجف آمد و در آن زمان مجتهدی برجسته بود.
جنبش تحریم تنباکو، یکی از سالمترین و اصیلترین جنبشهای سیاسی - مذهبی قرن اخیر تاریخ ایران است. این حرکت، برخاسته از روح اسلام اصیل در مبارزه بر ضد سلطهی کفار و خارجیها بوده و تحت رهبری مرجعیت شیعه، بدون حضور عناصر منورالفکر، استقلال ایران را در برههای خاص استوار کرده است.
بر خلاف نهضت مشروطه که رگههایی از خواسته های غرب گرایانه را در خود داشت، از نهضت تنباکو به عنوان یک جنبش دینی و مردمی به رهبری میرزای شیرازی و به عنوان یکی از نخستین نقاط عطف تاریخ معاصر ایران یاد میشود.
بر خلاف اتحاد محکم مرجعیت دینی و مردم در نهضت تنباکو، در برههای برخی مشروطهخواهان راهی سفارتخانههای روس و انگلیس میشوند و در پایان شاهد انحراف مشروطه و بسترسازی این نهضت برای استقرار دیکتاتوری رضاخانی هستیم. به همین جهت در قرن اخیر اقبالی از سوی روشنفکران غربگرا در نقل و یا تمجید از این نهضت بزرگ دینی و مردمی صورت نگرفته است و هر جا روشنفکران زبان به تشریح و تحلیل جنبش تنباکو گشودهاند، این زبان، لحن نقد غیرمنصفانه به خود گرفته است. برای نمونه هر چند حکم میرزا، دربارِ ناصری را تسلیم و راه را بر روی نفوذ سلطه خارجی بست، اما همچنان روشنفکران با وجود صدها سند و تلگراف، در اصل حکم میرزا با روی تردید نگاه میکنند!
در این میان، یک روحانی فقیه و برجسته، با همت والای خود، تاریخ این جنبش را با دقت هر چه تمامتر ثبت کرد و این خاطره بزرگ را در دل تاریخ زنده نگاه داشت.
شیخ حسن کربلایی - در اصل اصفهانی - مؤلف تاریخ دخانیه، اثر منحصربهفرد در تاریخ جنبش تنباکو است. وی از شاگردان ممتاز آیت الله میرزای شیرازی و آیت الله سیداسماعیل صدر بوده است. متأسفانه اطلاعاتی که از وی و زندگیش در دسترس ما قرار دارد اندک بوده و نمیتواند تصویر روشنی از وی به دست دهد. در عین حال، همین آگاهیهای اندک، به ضمیمه آنچه که خود وی در کتابش آورده، نشانی از شخصیت بزرگ علمی و دینی اوست.
بنا بر آنچه که در این آگاهیها آمده، وی از فقها و فضلای بنام سامرا و کربلا بوده و شخصیت شناخته شدهای در دانشهای حوزوی، بهویژه فقه داشته است. مرحوم علامه شیخ آقابزرگ طهرانی درباره وی مینویسد:
شیخ حسن بن علی بن محمدرضا بن محسن تستری، اصلاً اصفهانی حائری و مشهور به کربلایی، عالمی جلیل و فقیه فاضل بود. او در کربلا متولد شد - و لذا به کربلایی مشهور شد - در همانجا بالید و در مدرسه "حسن خان" اقامت گزید. وی دروس مقدماتی را نزد فضلای همان شهر خواند، بهگونهای که از همگنان خویش پیشی گرفت. وی در حدود سال ۱۳۰۰ به سامرا هجرت کرد و مدتی دراز در درس مجدد شیرازی شرکت جست و تقریرات درس او را در فقه و اصول نگاشت. هنگامی که قصه تنباکو پیش آمد و ناصرالدین شاه امتیاز آن را به انگلیس داد، یک رساله فارسی، در نهایت زیبایی، در شرح واقعه از ابتدا تا انتها نگاشت و در سال ۱۳۱۰ تألیف آن را خاتمه داد. وی تا سال فوت میرزای شیرازی در سامرا ماند و در سال ۱۳۱۴ به کربلا برگشت و مصاحبت سیداسماعیل صدر را برگزید. پس از مدتی به نجف اشرف مشرف شد، اما اندکی بعد در آنجا مریض شد و برای معالجه به کاظمیه رفت و در همانجا در روز پنجشنبه ۱۷ ربیع الاولی ۱۳۲۲ دار فانی را وداع گفته، همانجا مدفون شد.
هر چند این عالمِ فقیه، تاریخنویس نبوده، اما به جهت اهمیت موضوع و انعکاس حوادث پیرامون جنبش، این تاریخ پرفروغ را برای آیندگان روایت کرده است. وی این کتاب را در دوران قاجاریه قلم زده است، اما مؤلف، در هیچ جای کتاب به جریانات افراطی و تفریطی روی خوش نشان نمیدهد.
نفوذ خارجی و تضعیف اقتصاد داخلی
وی در بخشی از تاریخ دخانیه به نفوذ خارجیها در اقتصاد ایران اشاره کرده، مینویسد: "بالجمله؛ رواج فرنگیمآبی در ایران و ظهور این حال در باختگی ایرانیان، که در حقیقت کام مدعیان طمع خام ایران را شیرینتر از حلوا مینمود، همسایگان طمعکار مملکت را که تا این عهد و عصر، از این لعبت شیرین جز تلخگویی و ترشرویی، معهود خاطر نبود، در هوس فضل وصلجویی ایران، طمع بر طمع افزود. این شد که مردمان طمعکار فرنگستان را دست حرص و آز، از هر سو، به جانب ایران دراز شد و هر کس به هر وسیله و دستآویزی ممکن بود، چنگ خود را به گریبان ایران درانداخت. از این سو، ایرانیان دلداده نیز این اقبال مردم فرنگستان را فوزی عظیم شمرده و مهام امور لشکری و کشوری مملکت را بیهیچ اندیشه، بدیشان سپردند و به تفصیلی که باخبران از اوضاع حالیه ایران را معلوم است، همه ساله، جمعی از فرنگیان، خوانده و ناخوانده، به یک بهانه، خود را بر این خوانِ نهاده و سفره آماده ایران حاضر ساختند؛ و کم کم جمعی کثیر از فرنگیان در بلاد مسلمانان منتشر گشتند و از روی مساعدت بزرگان مملکت در بسیاری از شعب ارباح و منافع ایرانیان بخت برگشته نیز، تصرف و مداخله مداخلتی جستند، سهل است که رفته رفته، تجارتهای عمده را از کف تجار مملکت گرفتند.
چنانچه یکی از معتبران تجار که یکی از بلده عمده و معظم ایران تجارت دارند، در شرح حال خود و سایر تجار مملکتی، به حضور مبارک بندگان شریعت ارکان رئیس علمای ملت، عریضه معروضه داشتند که به یک وسیله بدست ما افتاد. این مردم محترم از وضع حال تجارت ایران شکایتها نوشته است. از جمله معروض میدارد که: «نوع اهالی این بلد عمده و معظم، که چشم و چراغ ایرانیان است، خاصه صنف تجار را، کار این روزها خیلی سخت و دشوار شده و چگونه سخت و دشوار نباشد و حال آن که چندین سال است تا کنون که به سبب مداخله و استیلای فرنگیان، رشته تجارت ایران بالمره از دست تجار مسلمان بیرون رفته است.»
این جماعت فرنگیان، گذشته از این که در کلیه بلاد ایران، خاصه در این بلد معظم، کمکم خیلی زیاد شده و در رشته بسیاری از کارها، مدخلیت جستهاند، این جماعت به یک وضع تقلبی در کار تجارت ایرانیان داخل شده و رشته کارها را درهم و برهم زدهاند که تجار مملکت را علیالخصوص با التزام به احکام شریعت، دیگر داد و ستد صرفه [و عائدی] ندارد، سهل است که این وضع داد و ستدهای اسلامی، به جز خسارت، نتیجه و حاصلی نتواند داشت. این است که از چندین سال تاکنون، هر ساله، در هر بلد جمعی از تجار مسلمان ورشکست و خانهنشین شده، و این باقی مانده هم که امروزه علیالرسم به حجره و کاروانسرا میآیند، با کمال کسالت و افسردگی، هر کسی در این خیال که تا هنوز به وسیله چرکن ورشکستگی، ننگین نشده، خود [اختیاراً] از کار تجارت کناره گرفته و ابتدائاً خانهنشین باشد. بالجمله؛ نه تنها حکایت این مکتوب و نه همین شکایت این مرد محترم است که تجار ایران را، هر یکی دل از دیگری، پرخونتر و شکایت افزونتر است و هنوز این قصه در شرح حال چندین سال پیش است."
دیگر آثار و مختصری از احوال او در نگاه دیگران
یکی دیگر از نوشتههای وی، تقریرات درس استاد درباره قاعده "الناس مسلطون علی اموالهم" است که در نهایت زیبایی و با تفصیل تمام آن را نگاشته است.
وی در هدیة الرازی نیز از وی به عنوان شاگرد میرزای شیرازی یاد کرده و دیگر اساتید وی را سیدمحمد اصفهانی فشارکی و سیداسماعیل صدر دانسته است. از مضمون سخن آقابزرگ چنین برمیآید که خود، شیخ حسن را در اواخر عمر در کربلا دیده و در آنجا، کربلایی از قول شیخ محمدتقی تنکابنی، کرامتی را از ناحیه میرزا، برای طهرانی نقل کرده است. به نقل آیت الله آقارضی شیرازی، آقامحمدکاظم شیرازی (استاد ایشان) از شاگردان شیخ حسن کربلایی بوده است.
در نسخهای از کتاب تاریخ دخانیه که در کتابخانه آیت الله مرعشی موجود است، در صفحه نخست، ذیل نام وی با عنوان "شیخ حسن اصفهانی حائری"، از جمله اساتید وی را سیدمحمد اصفهانی و شیخ فضل الله نوری ذکر کرده است. محتمل است که برخی از دروس سطح را نزد شیخ شهید فضل الله نوری، داماد مرحوم میرزاحسین نوری خوانده باشد.
سیدمحمد فشارکی، خود از مبرزترین شاگردان میرزای شیرازی بوده است، بهطوریکه برخی از شاگردان میرزا نظیر همین شیخ حسن، شیخ عبدالکریم حائری و نیز میرزای نائینی در درس او شرکت میکردهاند. وی به سال ۱۳۱۶ وفات یافته است. سیدمحمد، از کسانی بوده که نقش عمدهای در تحریض میرزا در صدور حکم تحریم تنباکو داشته است.
مرحوم دهگان، در مقدمه چاپ خود از کتاب تاریخ دخانیه - به نقل از برخی از شاگردان آخوند خراسانی - به دوستی و مصاحبت میرزای نائینی و شیخ حسن کربلایی اشاره کرده و استفاده میرزای نائینی را از جزوات شیخ حسن در درس فقه خود یادآور شده است.
مرحوم استاد سیدعبدالعزیز طباطبایی به نقل از برخی از شاگردان میرزای نائینی نقل کردند که میرزا چند دوره خارج درس فقه خود را مکاسب قرار داد. وقتی علت را پرسیدند گفت:
"مکاسب را طی دوازده سال با شیخ حسن کربلایی مباحثه کرده و تسلط کافی بر آن دارد.
آیت الله شبیری زنجانی، به نقل از مرحوم آیت الله سیدهادی خسروشاهی نقل کردند که مرحوم نائینی میگفت: "من با شیخ حسن شش بار رسائل شیخ را مباحثه کردم. سه بار او برای من تقریر کرد و سه بار من برای او. همچنین ایشان نقل کرد که شیخ حسن و مرحوم نائینی، مرحوم حاج سیداسماعیل صدر را اعلم میدانستند." وقتی مرحوم آخوند خراسانی علت را پرسید، گفتند: "ما بحث نماز مسافر را نزد او خواندیم و به این نتیجه رسیدیم. مرحوم آخوند گفته بود: "آیا یک بحث کفایت میکند؟" آیت الله شبیری افزود: "افواهی شنیدم که بعدها، از این نظر خود برگشتند."
آیت الله آقا سیدمحمد حسینی همدانی معروف به آقا نجفی، داماد میرزای نائینی درباره شیخ حسن فرمودند:
"شیخ حسن اصفهانی مشهور به شیخ کربلایی صاحب کتاب تاریخ دخانیه است. او اصالتاً اهل اصفهان بود و در جوانی به سامرا هجرت کرد و در آنجا با میرزای نائینی در درس میرزای شیرازی آشنا گردید و بعدها دوستی آنها بسیار قوی و مستحکم شد و مدتها هممباحثه بودند. شیخ حسن از فضلای حوزه سامرا در درس میرزای شیرازی بهشمار میرفت، تا آنکه حوزه سامرا به هم خورد. او با میرزای نائینی از سامرا به نجف آمد و در آن زمان مجتهدی برجسته بود ولی نه در حد و شرائط میرزای نائینی. شیخ حسن به توصیه میرزای نائینی کتاب تاریخ دخانیه را که تقریباً جامعترین کتاب در این خصوص است نوشت. شیخ حسن بعدها ظاهراً در سال ۱۳۱۹ یا ۱۳۲۰ هجری در نجف در سن جوانی یعنی چهل و چند سالگی فوت کرد و به خاطر دوستی زائدالوصف او با میرزا نائینی، ایشان تکفل خانواده او را داشت. این شیخ حسن پسری داشت به نام ابوالقاسم که در خانه میرزا بزرگ شد و میرزا را پدر صدا می کرد. این ابوالقاسم بعدها مدیر شرکت چرخ خیاطی سینگر در بغداد شد و الآن اطلاعی از او ندارم. با ما هم رفاقت داشت و تردد میکرد. ایشان افزود که در زمان آمدن سیدجمال الدین اسدآبادی به سامرا برای دیدن میرزا، شیخ حسن اصرار داشت تا این دیدار انجام شود، اما میرزا موافقت نکرد."
علامه مجاهد سیدشرف الدین، یکی از شاگردان شیخ حسن بوده و در ضمن برشمردن اساتید خود از وی چنین یاد میکند:
"من کتاب "الفصول" را نزد وی خواندم. او در سال ۱۳۲۰[!] در کاظمیه درگذشت. وی و نائینی همچون دو اسب تیزرو بودند و چونان دو ستارهای که از یک چشمه برخاستهاند. جز آنکه حسن، سعه صدر بیشتری نسبت به نائینی داشت و در بحث و مناظره از وی شجاعتر بود. شیخ حسن از چهرههای برجسته فقه و استوانههای دانش اصول و از پهلوانان و شجاعان میدان بحث و تحقیق بود. او در جدال و مناظره، قویدل و در میدان آراء و افکار پرجرأت بود. سخن او فصل الخطاب و راهگشای راه درست بود. شیخ حسن به من عنایتی خاص داشت؛ در درس من تعمق میکرد، مرا به تحقیق و تأمل میکشاند و به من آموخت تا چگونه به حقایق دست یابم و گرههای ناگشوده را باز کنم. او مرا وا میداشت تا با وی به مناقشه برخیزم و بر ضد آنچه ثابت میکند استدلال کنم و از آنچه نقدش میکند دفاع کنم. او مرا در مناظره با علما و فضلا مصمم میکرد و دید مرا برای نقد دلایل سست تیزتر مینمود و مرا به تعمق و دنبال کردن بحث با همگنانم و نیز آنان که برتر از من یا کمتری از من بودند، وا میداشت."
او افزوده است:
"برجستهگان و بزرگان دین، روزهای جمعه نزد مولانا ملا فتح الله سلطان آبادی (م ۱۳۱۸) جمع میشدند تا از مجلس وی بهره گیرند. آنها عبارت بودند از: سیداسماعیل صدر، میرزاحسین نوری، شیخ محمدتقی شیرازی، سیدمحمد اصفهانی، شیخ حسن علی طهرانی، سیدابراهیم خراسانی، شیخ حسن کربلایی و میرزا حسین نائینی."
سخن سیدشرف الدین در شرح بزرگی شیخ حسن و همنشینی او با این بزرگان عظمت شیخ ما را بهخوبی آشکار میسازد.
شیخ محمدرضا نجفی نیز در ضمن شرح حال کوتاهی که برای خود نوشته، آورده است که به همراه شیخ حسن کربلایی، میرزای نائینی و حاج شیخ عبدالکریم حائری در درس مرحوم سیدمحمد اصفهانی فشارکی شرکت کرده و پس از درگذشتن سیدمحمد، چند نفری با یکدیگر مباحثه میکردهاند.
مجموع این اطلاعات، برجستگی شیخ حسن را نشان میدهد. همبحثان وی همه از علمای بزرگ و فقیهان بنام عصر خویش بودهاند جز آنکه شیخ حسن عمری کوتاه داشته است. این در حالی که هر کدام از همبحثان وی تا چند دهه پس از آن در قید حیات بوده و بهمانند حاج شیخ عبدالکریم مرجعیت شیعه را بهدست آوردهاند. تاریخِ درگذشتِ وی به نوشته آقا بزرگ، در سال ۱۳۲۲ هجری قمری بوده است.
منبع: برگرفته از مقدمه کتاب تاریخ دخانیه نشر مرکز اسناد انقلاب اسلامی با تصحیح رسول جعفریان به نقل از پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی و همچنین نوشتهای در همین رابطه از خبرگزاری فارس